eitaa logo
گــــاندۅ😎
344 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
41 فایل
گاندو‌صداےماست🗣 ما همان نسل جوانیم ڪہ ثابت کردیم در ره‍ عشـق جگـر دار تر از صد مردیـم...🙃🙌🏻 🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨ ادمین : @r_ganji_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
گــــاندۅ😎
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️ ⚡️ #رمان_امنیتی_گمنام3
⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡ ⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡ ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ ⚡⚡⚡⚡⚡ ⚡⚡⚡⚡ ⚡⚡⚡ ⚡⚡ ⚡ محمد: دستم را روی پایم گذاشتم با برخورد زخم دستم با پارچه ی لباس، صورتم در هم مچاله شد زخم سر باز کرده بود قبل از اینکه خونش از باند بیرون بزند بلند شدم می خواستم به سمت اتاق پانسمان بروم نصف راهرو را که گذراندم داوود را دیدم که با عجله به سمت پذیرش می رفت با اشاره ای که کردم به طرفم آمد دست روی پهلویش گذاشت و نفس هایش را به نظم انداخت _اقا رسول کجاست کمی که چشم چرخاند متوجه بچه ها شد که انتهای راهرو نشسته اند. دیگر نمیشد کنترلش کرد قبل از اینکه از کنارم رد شور مچ دستش را گرفتم _داوود... _نگفتید چش شده..نگفتید چرا بهوش نمیاد؟ سرم را پایین انداختم _قرار نیست بهوش بیاد...اروم باش.. مردمک چشمش گشاد شد _چی؟ _دستگاهارو می کشن... نگاهش بین من و زمین رد و بدل شد _به چه حقی؟ _بیا بشین.. _به چه حقی میخوان زندگی رو از رسول بگیرن؟؟؟ _اروم باش...کسی نمیخواد زندگی رو ازش بگیره _پسـ... من اجازه نمی دممممم مگه اینکه از رو نعشم بگذرنننن آقا محمدد من نمیذارممم متوجهیدد؟؟؟ دستش را کشید.دوید سمت اتاق و منی که همانطور خشکم زده بود.. داوود: از کنار اقا محمد رد شدم و مقابل در ایستادم بعد مکث کوتاهی در را باز کردم و با عصبانیت داخل اتاق شدم در به دیوار کوبیده شد... صدای متداول سعید و فرشید روانیم میکرد.. _صبر کن داوود قبل از اینکه به تخت رسول برسم برگشتم سمتشان..با عصبانیت ادامه دادم.. _چیه؟؟؟ شما هم میخواید بزارید هرکاری دلشون میخواد بکنن؟ اگه از رسول خسته شدید خجالت نکشید بگیددد... فرشید در کمال ارامش در صورتم خیره شد _بس کن...هنوز که اتفاقی افتاده °•فلورا•° _نگفتی چرا؟ _یکی از دوربینا نشون داده که یه مرد حدود دو ساعت قبل داخل انبار ویلا شده و هنوز بیرون نیومده.. _خب شاید.... _فلورا وقت فرضیه سازی نداریم به فکر فرو رفتم.. حتی یک درصد هم احتمال نمی دادم جاسوس باشند _الان چیکار کنم؟ _اول یه زنگ بهشون بزن، ببین هستن یا نه. بعد چند نفرو بفرس سراغشون _و بهانه اش؟ _رسوندن خبر...اونم مسافرت میخوام یه سفر جور کنم ، ویلای شمال این موضوع اونقدر مهم هست که همه مون تمام وقتمونو صرف اونا کنیم _اوهوم _ارش امشب...بقیه هم فردا فرشید: قدمی به سمتم برداشت با اخم دستانش را روی شانه ام گذاشت _واقعا خونسردی یا خودتو زدی به اون راه؟؟؟؟ _قلبت وایمیسته...اگه قرار باشه بره میره... _ببینم...تو چرا اینقدر بی احساسی... نگاهش را به سمت محمدی برگرداند که در چهار چوب در ایستاده بود _اقا محمد؟ _فک میکنی بدتونو میخوام؟ _اصلا از کجا معلوم جاسوس نباشی فرشید جان سرم را کج کردم و با خنده گفتم _واقعا اینطور فکر می کنی؟ حرفی ندارم بدون اینکه لحظه ای توقف کنم از اتاق بیرون زدم تلفنم پشت سرهم زنگ میخورد ولی حال جواب دادن نداشتم گوشی را بالا اوردم چشمم به صفحه گوشی خورد _ستاره جان* انقدر زنگ خورد تا قطع شد ستاره: تمام بدنم شروع کرده بود به لرزیدن پایم را ریتم دار روی زمین می کوبیدم پشت سر هم شماره اش را می گرفتم...دریغ از یک جواب مریم با لیوان ابی در دست امد سمتم _ستاره جان بیا بشین _نمیشه مریم جون...الان میان اینجا..اگه فرشید نباشه شک میکنن شک که چه عرض کنم فک کنم دیگه زنده نمیذارنمون _خب به اقا محمد زنگ بزن _جواب نمیده _اقا داوود..فاتح...سعید.. _شماره اقا سعیدو داری؟ _اره یه لحظه برم بیارم با عجله از پله ها بالا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت کاغذی را به سمتم گرفت _بگیر محمد: به بچه ها اشاره کردم که بیرون باشند بعد از رفتنشان رو به صورت داوود انداختم که داشت پتو را روی سینه ی رسول مرتب می کرد کنارش ایستادم _امروز هم که اومدی کلی ریسک داشت _مهم نیست _این ماموریت مهمه...برا همه مون _اما رسول؟ _بهت چی گفتم؟ _هر چی خدا بخواد لبخندی زدم و آغوشم را برایش باز کردم تن سردش که در اغوشم جای گرفت سرش را بوسیدم _اگه اطمینان داری که رسول رفیق نیمه راه نمیشه پس بدون نمیشه، ولی اگه اطمینان نداشته باشیـ.. سرش را از سینه ام جدا کرد _من مطمئنم اقا محمد اما اگه این اخرین دیدارمون بود ، چی؟ _ اینجا باش...باهاش حرف بزن بعد اومدنت باید از یه نفر عذرخواهی کنی سعید: تماس از طرف شماره سفید فرشید بود وصل کردم _بله؟ _سلام اقا سعید _عه شمایید؟ سلام ستاره خانم اتفاقی افتاده؟ _به فرشید بگید برگرده از طرف فلورا میخوان بیان زنگ زدن گفتم داره دوش میگیره _کی؟ _فک کنم نیم ساعته ولی من هرچی بهش زنگ میزنم بر نمیداره _ای بابا...من پیداش میکنم شما اماده شید _باشه ممنون خدافظ با عجله رفتم بیرون ساختمان سر می چرخاندم بلکه فرشید را ببینم به جانش غر میزدم. اخر چطور میتوانست در عرض نیم ساعت خودش را برساند.. کافی بود متوجه شوند از خانه بیرون زده تا دخلش را بیاورند لحظات پر استرسی بود. لینک ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16454560314265
@nashenas_chanel_ghando لینک کانال پشت صحنه👆
هدایت شده از  گاندو
«موقعیت مهدی» نوروز روی پرده سینماها می‌رود/ اکران بهترین فیلم جشنواره فجر از ۱۸ اسفند 🔹فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» به کارگردانی هادی حجازی‌فر محصول مرکز سیمافیلم و با مشارکت بنیاد روایت فتح است که با نامزدی در ۱۴ رشته و دریافت پنج سیمرغ بلورین ازجمله بهترین فیلم چهلمین جشنواره فیلم فجر، رکورددار این دوره از جشنواره شد. 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡♡:♡♡ اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ 🤲🏻 اَللّهُمَّ عجل لولیک فرج ❤️
قبل‌فعالیت‌یه‌چند‌،دقیقہ‌بیشتر‌ طول‌نمیکشہ‌بجاش‌بہ‌حرف‌رهبرت‌ احترام‌گذاشتے‌رفیق🙂🌱 ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
⁦(◠‿◕)⁩ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ کپـــی با ذکـــر صلوات حلالت رفیق🙃🍃 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمول ترک گناه ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ کپـــی با ذکـــر صلوات حلالت رفیق🙃🍃 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از فرمانده به ....😍 به عشق رهبرم⁦◉‿◉⁩ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ کپـــی با ذکـــر صلوات حلالت رفیق🙃🍃 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
⁦✿ ✿ رفیق! اگه‌همہ‌درها‌هم‌به‌روت‌بسته‌شد.. هیچ‌وقت‌ناامید‌نشو :) ‌باورداشته‌باش‌ڪه‌خدا‌هیچ‌وقت‌دیرنمیڪنہ🖐🏻 و‌به‌مو‌قع‌میرسہ... فقط‌ڪافیه‌دل‌بسپریم‌بھش..!😌♥️🌱 ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ کپـــی با ذکـــر صلوات حلالت رفیق🙃🍃 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
(🌸💕) دنیا پُر از آدمایِ خوبه اگه نمیتونی یکی از اونا رو پیدا کنی خودت یکی از اونا باش ... ⁦✿ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ کپـــی با ذکـــر صلوات حلالت رفیق🙃🍃 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
گوشیت رو افقی کن :) ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ کپـــی با ذکـــر صلوات حلالت رفیق🙃🍃 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
مبادا! درپیچ وتابِ این روزگار سخت ، خنده⁦ رو فراموش کنی 🙂 رفیق ❤️ ازت یه خواهشی دارم ! همین الان بخند😄 حتی شده یه لبخند ساده🙂 ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ کپـــی با ذکـــر صلوات حلالت رفیق🙃🍃 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
*◖🔗◗* *همسرشھید‌:* *هروقت‌چاے‌مۍریختم‌می‌آوردم،* *میگفت‌بیادوسہ‌خط‌روضہ‌بخونیم‌تا* *چاے‌روضہ‌خورده‌باشیم..(:🌱* ** ‌ ‌ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
•🌻• * ـ پناهیان🌿* *میگفت افسردگے ڪه بعد از گناه توے* *وجود انسان شڪل میگیره یڪےاز* *ڪارهاے قشنگ خداست براےاینڪه* *مـا برگردیم سمت خودش😍♥️* * سمت خدا رفتن قشنگه...(:* •🌻• •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
^_^ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ کپـــی با ذکـــر صلوات حلالت رفیق🙃🍃 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از  گاندو
📲💭 ‏‎ جاسوس کد دار MI6 انگلیس که توانسته بود در دولت انحراف کند، از دنیا رفت. 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
🌿💗 بعضی‌ وقتا‌ که ‌دلمون ‌می‌گیره و حس ‌می‌کنیم ‌ هیچکسو نداریم.🥀 خــدا میگه..؛ دیدی ‌همه ‌تنهات ‌گذاشتن.. ولی‌ من ‌هنوز پات‌ موندم..❤ من‌ هیچوقت تنهات ‌نمیزارم.. بیا پیش‌ خودم ‌بیا..💕 ...((:♥️
خدایا امروز دلم را به تو می سپارم دلی که همچون یک دفتر پر است از غم، دلتنگی، گناه و آرزو … خدای من با دستان مهربانت قلمی به دست گیر و به لطف خود پاک کن گناهانم را خط بزن غم هایم را تایید کن آرزوهایم را و دلی رسم کن در دفتر دلم به بزرگی دریا … •┈┈••✾❣✾••┈┈•     @RRR138  •┈┈••✾❣✾••┈┈
خدا گشایشگر داناست ❤️ •┈┈••✾❣✾••┈┈•     @RRR138  •┈┈••✾❣✾••┈┈
تا باران..... •┈┈••✾❣✾••┈┈•     @RRR138  •┈┈••✾❣✾••┈┈