فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت جالب خبرنگار ایرانی از مصاحبه با گورباچف
🔹فقط ۶ ماه تقاضای مصاحبه من مورد مطالعه قرار گرفت.
🔹گورباچف میگفت اگر یک بار دیگر به عقب برگردم اولین کاری که میکنم این است که نامه آیتالله خمینی را یکبار دیگر میخوانم.
@Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴چه لامذهب، چه مسلمان و یا چه مسیحی باشید، به شما پیشنهاد صلح می دهند اما دستور دارند تا وقتی به دین و بردگیشان در نیامده اید، به کشورهایتان بیایند، شهر به شهر تسخیرتان کنند، مردهایتان را بکشند و زنانتان را نگهدارند
ربی «ایسرائیل آریل» رییس مرکز قضات یهودی - اورشلیم - ۲۰۱۵
@bidariymelat
48.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
14.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خدا
🌸🇮🇷🌹
#ایران_عزت_اقتدار_آزادگی_عزیز
#شهدا_حافظ_وطنم
#خاکش_کفنم
#ایران_چهارفصل
#خدایاشُکرت
🌸🇮🇷🌹
یعنی همه چیزی که یکیشو کشور های دیگه دارن ا یران عزیزمان همه رو با هم داره ......
عوامل وزمینههای رخدادعاشورا (مقدمه)
چه شد چنین جنايت عظيمي رخ داد و پسر پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اينطور مظلومانه با خاندانش و با اصحابش به شهادت رسيدند؟ آن هم به دست مردمي كه ساليان درازي حكومت پدر اباعبدالله علیه السلام را در شهر خودشان داشتند و دست يتيمنوازي اميرالمؤمنين علیه السلام بر سر يتيمان آنها كشيده شده بود.
در دل شبها اميرالمؤمنين علیه السلام كولهبار غذا و نيازمنديهاي فقرایشان را درِ خانههاشان داده بود و دربرابر تعدّيها و ظلمها براي آنها سينه سپر كرده بود و آنهمه نور و معرفت و آگاهي را در فضاي جامعهي آنها پراكنده بود.
واقعاً چه شد اين مردم اينطور سفّاكانه آن همه مهر و محبّت اميرالمؤمنين علیه السلام را فراموش كردند. خود اباعبدالله علیه السلام كنار اميرالمؤمنين علیه السلام در سالهاي خلافت حضور داشت و بازوي اميرالمؤمنين علیه السلام بود. امام مجتبي علیه السلام و اباعبدالله علیه السلام بازوهاي حضرت امير علیه السلام در خدمات و در اقدامات سرشار از مهر و نورانيّت آن بزرگوار بودند. واقعاً چه شد اين مردم اینطور دست به جنايت زدند؟
البتّه ما معمولاً كوفيها را مذمّت ميكنيم؛ حقّشان هم هست كه مذمّت كنيم؛ امّا گمان نكنيد بقيّهي سرزمين اسلامي انسانهاي بهتري بودند. باز كوفيان چهار تا نامه به حضرت اباعبدالله علیه السلام نوشتند كه بياييد و ما رهبري شما را ميپذيريم؛ ولي مردم بقيّهي سرزمينها همين نامهها را هم ننوشتند. يعني وقتي بحث بيعت يزيد پيش آمد، بقيّهي شهرها اصلاً سكوت مطلق و پذیرش مطلقند؛ حتّي مدينۀالنّبي كه پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم سالها در آنجا زندگي كردند و همانجا هم از دنيا رفتند و دفن شدند. مردم مدينه تا بحث پيشنهاد ولايتعهدي يزيد مطرح شد، پذيرفتند؛ با اينكه اباعبدالله علیه السلام در همين مدينه داشتند زندگي ميكردند.
كسي سراغ اباعبدالله علیه السلام نيامد كه يا اباعبدالله! ما با شما بيعت ميكنيم؛ با يزيد بيعت نميكنيم؛ جز سه چهار تا چهرههاي محدودي كه آنها هم در اینکه انگيزههايشان چيست، قابل بحث است؛ مثل عبداللهبنعمر، عبداللهبنزبير و امثال اينها كه بيعت نكردند، بقيّه بهراحتي بيعت را پذيرفتند.
خواستم بگويم اینكه ما كوفيان را مذمّت ميكنيم، بهمعناي تبرئهي اهالي مكّه و مدينه و بصره و شهرهاي ديگر نيست. کوفیان باز یک قدم اوّلیّهای برداشتند؛ ولی بعد جا زدند. همان قدم اوّلیّه را ديگران برنداشتند. حالا سؤال اين است كه مردم كوفه كه اميرالمؤمنين علیه السلام را از نزديك ديده بودند، امام مجتبي علیه السلام را از نزديك ديده بودند، اباعبدالله علیه السلام را از نزديك ديده بودند، چطور به خودشان اجازه دادند چنين خيانت عظيمي را مرتكب شوند و چه عواملي سببساز پديد آمدن چنين فاجعهي عظيمي در تاريخ شد؟ بيشك اين فاجعه در طول تاريخ بشريّت بيمانند است.
اهالي كوفه دو مشكل اساسي دارند كه درسآموز و عبرتآموز است كه بدانيم اگر جامعهي ما و ما هم اين دو مشكل را داشته باشیم، این خطر كه ما هم همان مسيري را كه كوفيان رفتند برویم و به همان مبتلا شويم وجود دارد.
(قسمت اول )
مردم #كوفه دو مشكل جدّي دارند:
1 یکی اینکه #معرفت عميقی نسبتبه حجّت خدا ندارند. البتّه این بحثی است که نمیرسم باز کنم؛ اینکه حتّي روزي كه عثمان كشته شد و مردم درِ خانهي حضرت علي علیه السلام ريختند، [اصلاً این مردم حضرت را بهعنوان امام قبول نداشتند!] در خطبهي شقشقيّه، اميرالمؤمنين علیه السلام ميفرمايند: ازدحام جمعیّت طوري بود كه حسنين: داشتند زير دست و پا خفه ميشدند و لباس من به تنم پاره شد؛ درِ خانهي من هجوم آوردند كه بياييد با شما بيعت كنيم.
آيا واقعاً مردمی که ریختند درِ خانهی حضرت امیر علیه السلام ، آمدند با اميرالمؤمنين علیه السلام بهعنوان حجّت معصوم خدا كه امام است و خلافت و حكومت ایشان را خدا مقرّر داشته و پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بارها اعلام كرده و در غدير خمّ نسبتبه اين فرمان الهي از مردم بيعت گرفته، بیعت کنند؟ آیا این مردمی که برای بیعت درِ خانهی حضرت علی علیه السلام ریختند، به اين عنوان آمدند؟ يعني بهعنوان یک شيعهی امامشناسِ پذيراي امام؟!
قطعاً اينگونه نبود! یقیناً اينطور نبود!! يعني فكر نكنيم مردم بعد از قتل عثمان همه شیعه شدند! این جمعیّتی که آمدند با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کردند، شیعه نشدند؛ در واقع اینها ابوبكر و عمر و عثمان را تجربه كردند و تلخي رفتارهاي بيرويّهي آنها را با همهي وجود لمس كردند، ظلم و ستم و تبعيض و غارت بيتالمال و فساد و فحشايي كه دستگاه خلافت مستقيم و غيرمستقيم ترويج كرد، اينها را لمس كردند و با همهي وجود به تنگ آمده بودند؛ دنبال يكي ديگر ميگشتند كه او اين ظلمها را به آنها نكند؛ اين تعدّيها، این تبعيضها، اين فاميلبازيهايي كه عثمان كرد، اين
كارها را نكند؛ و ديدند علي علیه السلام اينگونه است.
علي علیه السلام انسان عادلي است؛ علي علیه السلام انسان زاهدي است؛ انسان پاكي است. آمدند با علي علیه السلام بهعنوان يك انسان معمولي بيعت كنند؛ نه بهعنوان حجّت معصوم خدا. همهي مردم زماني كه آمدند با علي علیه السلام بيعت كردند شيعه نشدند. بهعنوان یک خلیفه، چهارمين خليفه، با ایشان بيعت كردند. لذا خودشان هم میگویند خلفای راشدین چهار نفرند؛ چهارمی علی علیه السلام است. اکثریّت مردم به این عنوان آمدند بیعت کردند.
شيعيان نابِ خالصي كه حضرت را بهعنوان حجّت معصوم خدا و امام مفترضالطّاعهاي میشناختند كه از جانب خداي متعال ولايت او مقرّر شده و مردم ملزم به پذيرش و تمكين از ولايت او هستند، بسيار نادر بودند. در زماني هم كه اميرالمؤمنين علیه السلام در كوفه حكومت ميكنند، ماجرا همين است. يعني وقتي از مدينه آمدند و مقرّ حكومتشان را به كوفه منتقل كردند، [مردم کوفه شیعه نبودند.] حالا علل و عوامل این انتقال چه بود، بحث مفصّلي ميبرد و یک كار پژوهشي جدّي ميطلبد كه چه شد اصلاً اميرالمؤمنين علیه السلام مقرّ حكومت را از شهر مدينه كه شهر رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بود به شهر كوفه منتقل كردند. عليايّحال بعد از اين انتقال مقرّ حكومت، بسياري از مردم كوفه هم اميرالمؤمنين علیه السلام را بهعنوان يك زمامدار سياسي، يك خليفه و يك حاكم ميشناختند. اینها باور ناب شيعي بهعنوان حجّت معصوم خدا راجعبه حضرت علي علیه السلام نداشتند.
لذا آن معرفتي كه در زيارت عاشورا از خدا درخواست ميكنيم، فَاَسْأَلُ اللهَ الَّذِي اَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِيائِكُمْ، اين معرفت حجّت خدا، معرفۀالحجّۀ، حسابش جداست از اينكه بگوييم اين شخص، انسان خوبي است. بسياري از اهلسنّت كه امروز در دنيا زندگي ميكنند راجعبه حضرت علي علیه السلام ميگويند: بله، حضرت علي علیه السلام انسان خوبي بود؛ خليفهي چهارم بود؛ قبولش داریم. پسرعموي پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بود؛ داماد پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بود؛ جزو کبار صحابهي رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم هم بود و دوستش داريم. اين ادّعا را دارند و بسياري از آنها هم ممکن است واقعاً راست بگویند و واقعاً از ته دل دوست داشته باشند. برخي از اهلسنّت اينطورند؛ مثل شافعيها كه واقعاً هم يك محبّت قلبی به اهلبیت علیهم السلام دارند و ابراز ارادت هم ميكنند. امّا اين ابراز ارادت و ابراز محبّت بهعنوان فاميل پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و اینكه انسان خوبي بود و جزو صحابهي فاضل و باسواد پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، غير از این است که ما اميرالمؤمنين علیه السلام را به عنوان حجّت معصوم خدا و امام مفترضالطّاعه و ولياللهالاعظم باور داشته باشيم.
(قسمت دوم )
بسياري از مردم كوفه چنين باوري نداشتند. امام علي علیه السلام را صرفاً يك زمامدار خوب تلقّي ميكردند. ولذاست كه چون اين معرفت وجود نداشت به خودشان اجازه ميدادند كه از فرمان ایشان هم تمرّد كنند؛ در اجراي فرمان ایشان هم تعلّل بورزند. مشكل اينجاست! يكي از مشكلات جدّي اين است كه اين #معرفۀالحجّۀ وجود ندارد. اين باور، اين شناخت كه حجّت خدا وليّ اعظم خداست، خليفهي خدا در روي زمين است، وجود او استمرار وجود رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم است، چنين باوري وجود ندارد. چنين شناخت و معرفتي وجود ندارد.
متأسّفانه در جامعهي ما هم همینطور است. بعضاً ميبينيم حتّي در جامعهي شيعهنام ما، يعني مردمي كه از آنها ميپرسي مذهبت چيست، ميگويد شيعهي اثناعشري، امّا وقتي ميخواهيد به عمق معرفت و شناخت و باور آنها راه پيدا كنيد، ميبينيد نه! واقعاً چنين شناخت عميق و اصيلي از ائمّه علیهم السلام نيست. پس يكي از سراشيبيهايي كه جامعهي كوفه را در معرض اين خطر قرار داد كه بتواند رو در روي حجّت خدا بايستد، اين است كه اصلاً او را حجّت خدا نميدانست! او را انسان خوبي ميدانست؛ او را فاميل رسولالله صلی الله علیه و آله سلم ميدانست؛ در همين حد! باوري بالاتر از اين در بسياري از آن مردم وجود نداشت. آن شناخت عميق نسبتبه حجّت اعظم خدا را نداشتند. اين كرامت معرفت كه در زيارت عاشورا میگوییم اَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ، اين كرامت معرفت نصيبشان نبود.
خب این يك نكته و يك مشكل كه شناخت و معرفت ديني، عميق نبود و اگر در جامعهي ما هم اين معضل وجود داشته باشد، ميتواند زمينهساز انحرافات و اشتباهات فراواني باشد؛ اين خطر را بايد درك كنيم.
فقط به شكل عاطفي با مذهب روبهرو شدن و به شكل احساسي نسبتبه مذهب اظهار علاقه كردن، نسبتبه شخصيّتهای مذهبي اظهار ارادت و محبّت و مودّت كردن، كفايت نميكند. بايد تا عميق شدن معرفت دينيمان روي خودمان كار كنيم. بايد بنيانهاي اعتقادیمان را، مبتني بر مطالعات عميق
علمي، مبتني بر استدلالات دقيق عقلي، مستحكم كنيم. بايد احكام دينمان را، ارزشهاي حاكم بر نظام اسلامي و نظام الهي را به روشني بشناسيم.
اگر نشناسيم چنين خطري در انتظار ما هم ميتواند باشد.
اين را تأكيد ميكنم؛ در مباحثمان هم اشاره كردهام كه گاهي اوقات بعضي از محافلي كه صدق هم دارند، صفاي خوبي هم دارند، بهدليل ضعف بنيانهاي اعتقادي و ضعف معلومات ديني، دچار كجفهميها و بدفهميها شدند. يك خواب ديده، يك مكاشفه برایش دست داده، فكر ميكند حالا اين حجّت است و اين را معيار قرار داده و حالا رفتاري ميكند كه اصلاً با هيچجاي دين خدا و كتاب خدا و سنّت معصومين علیهم السلام سازگار نيست! با سيرهي معصومين علیهمالسلام سازگار نيست! اين مال ضعف اطّلاعات ديني است.
عزيزان! بهصورت جدّي بايد روي خودمان كار كنيم. صرف اينكه با بحثهاي لطيف معنوي و اخلاقي آشنا ميشويم، كفايت نميكند. لازم است؛ امّا كافي نيست. بايد وقت جدّي بگذاريم براي مطالعه؛ براي كلاس رفتن؛ براي درس گرفتن و رشد دادن اطلاعات دينیمان. شناخت وگ معرفت ديني بايد عميق شود تا انسان در چنين لغزشگاههايي نلغزد؛ خداي ناكرده اسمش شيعه نباشد و رو در روي حجّت خدا بايستد.
(قسمت سوم )
نكتهي دوم كه زمينهي چين جنايتي را به دست كوفيان فراهم كرد، ضعف ايمان آنها بود. ضعف ایمان! ايمان غير از اين است كه به من بگويند اصول دين چندتاست؟ بگويم پنجتا: توحيد، نبوّت، عدل، امامت، معاد روز قيامت. بلدم بگویم يا تا حدودي هم اعتقادي به آنها دارم.
آن ايمان و آن باوري كه انسان با همهي وجود به اين حقيقت پيوسته باشد، جانش در گرو اين باورها باشد، حسابش جداست از آن پذيرش اوّليهی سطحي دين خدا.
ايمان راسخ و ايمان مستحكم است كه ميتواند انسان را حفظ كند. #ايمان محكم است كه انسان را دربرابر تهديدها ثابتقدم نگه ميدارد؛ انسان دچار بزدلي و زبونی و ترس و گريز نميشود؛ دچار تن دادن به ذلّت و تسليم نميشود. ايمان استوار و راسخ است كه سبب ميشود انسان مورد تطميع قرار نگيرد؛ تطميعها در او تأثیر نكند. اگر پست و مقامي وعده دادند، اگر پول و ثروتي وعده دادند، اگر نام و شهرتي وعده دادند، اگر كِيف و لذّتي وعده دادند، انسان را نفريبد؛ جبههي حقّ را بهخاطر رسيدن به آنها ترك نكند.
تعدادی از كساني كه روز عاشورا روبهروي امام حسين علیه السلام ايستادند، امام حسين علیه السلام را خوب ميشناختند؛ امّا گيرشان در ضعف ايمانشان بود.
#عمرسعد، امام حسين علیه السلام را خوب ميشناسد؛ آدم كوچكي هم نيست؛ میدانید که عمرسعد پسر سعد وقّاص است. سعد وقّاص كسي است كه در زمان خليفهي دوم، فرماندهي لشكر اسلام در فتح ايران بود. ماجرای قادسيّه را در تاريخ خواندهايد. سردار بزرگ فاتح سپاه اسلام، پسرش عمرسعد است. عمرسعد هم معروف است به تقدّس و تديّن و در عين حال فردی موجّه، بهدليل اینکه پدرش خيلي صاحب شهرت و موقعيّت بود. از آن طرف هم اهلبيت علیهم السلام را خوب ميشناسد؛ امّا گرفتاری او، #ضعف_ايمان است. لذا وقتي ابنزياد به او وعدهي حكومت ري را ميدهد، [سست میشود.] ري همین تهران امروزي است و البتّه شايد بتوان گفت حكومت ري حكومت كلّ ايران بوده، مركز و مقرّ حكومت در ري بوده، كلّ ايران يكي از استانهاي كشور اسلامي بوده؛ همانطوركه مصر يكي از استانها بوده، عراق یکی از استانها بوده، حجاز يكي از استانها بوده، ایران هم یکی از استانها بود. وقتي ابنزياد وعدهی حكومت و فرمانروایی ري را به عمرسعد ميدهد، عمرسعد با اینکه ميداند جبههي حقّ کجاست و باطل كجاست، میپذیرد.
لذا وقتي هم امام حسين علیه السلام با عمرسعد ملاقات ميكنند، به او ميگويند: عمرسعد تو بين بهشت و دوزخي! تو ميداني حقّ چيست! بيا و اين جنايت را به گردن نگير!
شايد هم روز اوّلي كه عمرسعد به كربلا آمد، به قصد كشتن امام حسين علیه السلام نيامد، شايد آمده بود که با يك ارعابي حضرت را منصرف کند. فکر کرده بود، ما با سيهزار نفر يا حتّی بعضي از تاريخها نقل كردهاند، صدوبيست هزار نفر لشكر داريم ميرويم، امام حسين علیه السلام با هفتادودو نفر، طبيعتاً منطق به او اجازه نميدهد دست به جنگ بزند، تسليم ميشود و بيعت يزيد را ميپذيرد و بدون قتل و خونريزي ماجرا تمام ميشود و ابنزياد حكومت ري را به من خواهد داد!...
(قسمت چهارم)
معلوم نيست واقعا روز اوّل كه عمربنسعد بهسمت كربلا حركت كرد قصد كشتن امام حسين عليه السلام را داشت؛ لذا ديديد يك مقدار هم اين دست و آن دست ميكرد و دنبال راه حلّي بود كه بدون درگيري قضيّه را تمام كند؛ از امام حسين عليه السلام بيعت بگيرد و ماجرا تمام شود. و بهدليل همين تعلّلها شمربنذيالجوشن که در كوفه پيش ابنزياد بود، (و ميدانيد ريشهي شمر به خوارج هم برميگردد و به جنايتهاي دوران اميرالمؤمنين علیه السلام.) ابنزياد را تحريك كرد و گفت: اين عمرسعد آدم جنگ ن