🔻امیرالمومنین علیه السلام
🔺مَنْ حَذَّرَكَ كَمَنْ بَشَّرَكَ
🔰آنکه تو را هشدار داد چون کسی است که به تو مژده داده است.
📙حکمت 56 نهج البلاغه
#حدیث_روز
https://eitaa.com/ibrahim_hadi
آقا جان🌹
🔸دلنگرانی ام بابت تأخیر تو نیست!
میدانم می آیی...
یوسف زهرا سلام الله علیها
🔹دلم شور میزند برای خودم…!
برای ثانیه ای که قرار میشود بیایی
و من هنوز با تو قرن ها، فاصله دارم..
#اللهمعجللولیڪالفرج🌹
https://eitaa.com/ibrahim_hadi
کانالی با مطالب
🌸 تربیت فرزند
🌸 چیستان و معما
🌸 طنز و لطیفه
🌸 قصه های مذهبی و کودکانه
🌸 مسابقات جذاب
🌸 سرگرمی های مختلف
ارتباط با ادمین کانال :
@G_ibrahimH
ما را به دوستان خود معرفی کنید
لینک عضویت
https://eitaa.com/ibrahim_hadi
😔کاشکی😔
❇️تمام کسایی که از من فاصله گرفتن یه روزی پشیمون شدن ،
نه از دوریِ من
از اینکه چرا زودتر این کارو نکردن 😂😂😂
✅میدونستی رفیق؟
👈کاش باش نبودم از رایج ترین دیالوگای قیامته!
💠لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا
👌پس از همین الان باشْ نباشْ که به کاشْ کاشْ نیفتی
👍رفیقِ بدُ میگم.
#رفیق_بد
@ibrahim_hadi
🌸 کلام امیر
خطبه 78
نیایش امام
خدایا! بر من ببخش آنچه را از من بدان داناتری، و اگر بار دیگر به آن بازگردم. تو نیز به بخشایش بازگرد. خدایا! آنچه از اعمال نیكو كه تصمیم گرفتم و انجام ندادم ببخش. خدایا! ببخش آنچه را كه با زبان به تو نزدیك شدم ولی با قلب آن را ترك كردم. خدایا! ببخش نگاههای اشارت آمیز و سخنان بی فایده، و خواسته های بی مورد دل، و لغزشهای زبان
#کلام_امیر
#نهج_البلاغه
@ibrahim_hadi
📙حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
✍كشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر میكرد. تا اینكہ یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد. اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند. اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد. هنگام درو از همسایههایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد.اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانهاش برد و گفت: «خدایا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همه اش مال تو!»
از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد،
اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند.باز رو كرد به خدا و گفت: «ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندمها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت میكنم!» سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند.وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا راز و نیاز میكرد كه:«خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه گندمها را در راہ تو بدهم!!» همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانهای رسید. خرها را راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندمها و خرها را یكجا برد. مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد:«های های خدا!گندمها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری؟»
هرکه را باشد طمع اَلکَن شود
با طمع کی چشم و دل روشن شود
پیش چشم او خیال جاہ و زر،
همچنان باشد که موی اندر بصر!
جز مگر مستی که از حق پر بوَد
گر چه بِدْهی گنجها، او حُر بود
📚برگرفته از مثنوی معنوی
#حکایت
#خداوند_ناظر_اعمال_ماست
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
@ibrahim_hadi
🌹امیرالمؤمنین علیه السلام:
آنكه براى تحصیل علم بیرون رود، همانند
مجاهد در راه خداست.😍
📚بحارالانوار ج۱ ، ص۱۷۹
#حدیث_روز
@ibrahim_hadi