فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت زهرا سلام الله علیها:
«هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر می نماید.»
@idioma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ Dear Mother ...
@idioma
﷽
Peace be Upon Ibrahim♥️
سلام بر ابراهیم
Part 32🌿
🌱It was around the year 1975. One Friday morning, we were playing when three strangers approached us and said, “We’re from the kids of West Tehran. Who is Ibrahim Hadi?”
☘تقريباً سال 1354 بود. صبح يک روزجمعه مشغول بازي بوديم.سه نفرغريبه آمدند و گفتند: ما از بچه هاي غرب تهرانيم،ابراهيم هادي کيه!؟
🌱They then challenged us to a game for 200 tomans. A few minutes later, the game began. Ibrahim was playing alone against all three of them, but he ended up winning!
☘بعد گفتند: بيا بازي سر 200 تومان. دقايقي بعد بازي شروع شد.ابراهيم تک وآنها سه نفر بودند، ولي به ابراهيم باختند!
🌱Later that same day, we went to a neighborhood in South Tehran, where we placed a bet of 700 tomans. It was a good game, and we won very quickly. When it came time to collect the money, Ibrahim noticed that they were trying to borrow money to pay us.
☘همان روز به يكي از محل ههاي جنوب شهر رفتيم. سر 700 تومان
شرط بستيم. بازي خوبي بود و خيلي سريع برديم. موقع پرداخت
پول، ابراهيم فهميد آ نها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول ما را
جور كنند.
🌱 Suddenly, Ibrahim said, “Hey, let one of you play me one-on-one. If you win, we won’t take our money.” One of them stepped forward and started playing. Ibrahim played so poorly that he lost! They all left happily with their winnings.
☘يكدفعه ابراهيم گفت :آقا يكي بياد تكي با من بازي كنه.اگه برنده شد ما پول نم يگيريم. يكي از آ نها جلو آمد و شروع
به بازي كرد. ابراهيم خيلي ضعيف بازي كرد! آنقدر ضعيف كه حريفش برنده شد! همه آ نها خوشحال از آنجا رفتند.
🌱I was really angry and asked Ibrahim, “Why did you play like that?!” He looked at me in surprise and said, “I didn’t want to embarrass them! They didn’t even have a hundred tomans between them!”
☘من كه خيلي عصباني بودم به ابراهيم گفتم:آقا ابرام، چرا اينجوري بازي كردي؟! باتعجب نگاهم كرد وگفت: می خواستم ضايع نشن!همه آن هاروی هم صد تومن تو جيبشون نبود!
🌱The following week, those same kids from West Tehran returned with two of their friends. They challenged Ibrahim to a game for 500 tomans.
☘هفته بعد دوباره همان بچه های غرب تهران با دو نفر ديگراز دوستانشان آمدند. آنها پنج نفره با ابراهيم سر 500 تومان
بازی کردند.
To be continued....😊
🗞embarrass
📝خجالت زده کردن، شرمنده کردن
🗞approache
📝نزدیک شدن، نزدیک امدن
#متن_آموز📚
#peace_be_upon_Ibrahim
@idioma
⛰ 𝗠𝗮𝗸𝗲 𝗮 𝗺𝗼𝘂𝗻𝘁𝗮𝗶𝗻 𝗼𝘂𝘁 𝗼𝗳 𝗮 𝗺𝗼𝗹𝗲𝗵𝗶𝗹𝗹
🔸 از کاه، کوه ساختن
♦️ 𝗠𝗮𝗸𝗲 𝗮 𝗯𝗶𝗴 𝗱𝗲𝗮𝗹 𝗼𝘂𝘁 𝗼𝗳 𝘀𝗼𝗺𝗲𝘁𝗵𝗶𝗻𝗴 𝘀𝗺𝗮𝗹𝗹.
🔺𝗘𝗫: 𝗦𝗼𝗺𝗲 𝗽𝗲𝗼𝗽𝗹𝗲 𝘀𝗲𝗲𝗺 𝘁𝗼 𝘄𝗮𝗻𝘁 𝘁𝗼 𝗺𝗮𝗸𝗲 𝗮 𝗺𝗼𝘂𝗻𝘁𝗮𝗶𝗻 𝗼𝘂𝘁 𝗼𝗳 𝗮 𝗺𝗼𝗹𝗲𝗵𝗶𝗹𝗹.
#ضرب_المثل
@idioma