eitaa logo
أینَ مُـــــــنتَقِّم...🇮🇷🇵🇸
178 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.3هزار ویدیو
772 فایل
⚘من به فدای عزیز فاطمه زهرا(س)⚘ ⚘اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّدٍ وآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهمُ⚘ خُداوندا! گُذران عُمرمرادرراه هدفی که برای آن خَلقم نِمودی، قرارده ⚘ مناجات حضرت زهرا(س)⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 رمان 🌺 جبار(پرویز) می دونم آقاجون ، می دونم این قوم رحمی تو‌وجودشون نیست ، ولی از من هم کاری برنمیاد،هرکاری می تونستم کردم که راضی بشن برای معاوضه،بازم تلاشمم می کنم، قول میدم . مادر ،این صدای کیه؟ کی داره گریه می کنه؟صدای آفاجونتِ ، رفته حیاط،نگرانِ آقاپرویزِ.برم بیارمش بالا، هوا خیلی سردِ. آقاجون ، عه یعقوب توأم اینجایی ؟ بیایین بالا هوا سوز داره. هرچی می گم آقاجون نمیاد.آقاجون بیا بریم توخونه ، تواین وضعیت مریض میشی.شما برین ،نمی تونم بخوابم. نمی تونم یه جا بشینم.وجب به وجب این خونه ازپرویز می گن ، می خوام صداشو بشنوم،خدایاااااا خودت به دادِ پسرِ من برس.خدایا خودت می دونی پرویز برادرم نیست ،پسرمِ ، نخواه که داغشو ببینم ، من برای بزرگ کردنش خونِ دل ها خوردم.آقاجون اذان صبحو دادن،وضو بگیر نماز بخون،یه استراحتی بکن ، که سپاهو باز کنن بریم ببینیم چی می گن. سلام . آقای فطینی شما چرااومدین ،ما به ناصر می گفتیم که به شما اطلاع بده . چی رو اطلاع بده ؟ شما؟ برادرم یعقوبِ.آقا یعقوب اینکه قرارِ جوابِ کومله هارو چی بدیم . خب! بگین ! ما منتظریم. والله چی بگم! بگین! آخه چجوری بگم! شمارو بخدا بگین جون به سرمون کردین.موافقت نشد. چی!!!!! موافقت نشد؟باچی؟بااا، معاوضه. یعنی چی که موافقت نشد؟ گفتن اونا سرانشونو می خوان ، که اگه آزاد بشن ، منطقه بیشتر ناامن میشه وجوونای بیشتری رو از دست خواهیم داد.آخه همین سران کومله رو برادر من اسیر کرده ، اگه پرویز آزاد بشه دوباره می تونه دستگیرشون کنه. آقای فطینی ما همه ی اینارو گفتیم ، موافقت نشد . یعنی چی که موافقت نشد؟!!! پرویز چهارتا بچه ی قدونیم قد داره ،نخوایین که یتیم بشن ، نخوایین که از مهر پدر محروم بشن. آقای فطینی شما بااین سنّتون اینجوری گریه می کنین دلِ ما به درد میاد.التماستون می کنم. آقای فطینی مارو شرمنده نکنین ، باور کنید دستِ ما نیست. برین تو‌کل برخدا کنین.توکل به خدا کنم؟ نه بگین ،برو منتظر مرگ پاره ی تنت باش. مادر بچه شو از سینه ش شیر می ده. من با انگشتام برادرمو شیر دادم ، از چهار سالگی زحمتشو کشیدم ، پرویز ثمره ی جوونیایِ منِ. دیر ازدواج کردم ،تو ۳۲سالگی ازدواج کردم که بیشتر خودمو وقفشون کنم. مرگِ پرویز منو میشکنه.نخوایین که بشکنم،نخوایین که زن ۲۶ساله ش بیوه بشه.آقای فطینی نگین مرگ، بگین شهادت. بااین حرف، غفار روی زانو به زمین افتاد و با صدای بلند گریه کرد، گریه ای که نه درمرگ پدرومادروبرادرش احمد ونه حتی در مرگِ پسرش رسول نکرده بود.مثل مرده ی متحرک بود ناصرو یعقوب از دو طرفش گرفته بودن ، پاهاش یاریش نمی کردن،چندین بار به زانو رو زمین افتاد، چشماش جوی آب شده بود ،همه جارو تا می دید ، قلبش بقدری ضعیف می زد که گاهی زدنشو حس نمی کرد، برگشتن خونه . رقیه دووید جلو .آقا غفار چرا اینجوری شدی؟وای خدا چرا به صورتت رنگ نمونده؟ناصر ، یعقوب آقاتون چش شده؟از عموتون چه خبر ؟کِی آزاد میشه؟ چرا هیچی نمی گین؟چرا ساکتین؟ حرف بزنین! ناصرررر! نشد مادر! چی نشد مادر ؟آزادی عمو! چرا، مگه قرار نشد اون کومله هایی رو که خودش دستگیرکرده آزادکنن؟ قبول نکردن! آخه چرااااا ؟ جونِ این جوون براشون ارزش آزاد کردن چند تا کومله رو نداره ؟بخدا گناه دارن اون چهار تا بچه تواین سن سایه ی پدر بالای سرشون نباشه. مادر عموجون خودش این راهو انتخاب کرده. هممون با اختیار این راهو انتخاب کردیم. من ، آقاجون ،یعقوب ، عمو ستار.خودِ آقاجون که الان معاون پایگاه بسیج روستای بندِ، مدام در حالِ درگیریِ رودرو باحزبِ کومله س ، هرروزم احتمال داره این اسارت و شهادت برای ماهم اتفاق بیفته.همین عمو ستار ،از سال ۵۸برق کاری رو کنار گذاشته شده سپاهی ، منم شدم سپاهی، یعقوبم که یه پاش تو جلقرانِ یه پاش تو مدرسه .می بینی که یک سالم از درس عقب مونده بخاطر جنگِ بااین کومله ها.آره می دونم مادر،همشو می دونم، اما اشرف خانم چجوری بدون پدر ۴تا بچه رو بزرگ‌ کنه،اون خیلیییی جوونِ برای این مسئولیت. نه غذا می خورد ،نه می خوابید ، شبها تو حیاط روی برفها مدام راه می رفتو گریه می کرد، اونقدر تو دلش درد داشت که گریه هاش بی صدا نبودند، فقط باخدا حرف می زد ،لحظه به لحظه با پرویز شکنجه می شد.ازبس گریه کرده بود چشماش شده بود کاسه ی خون.روزهام تو خونه قرارش نبود ،می رو بیرون ،می رفت پیش پسرخاله هاش ،قنبرو حبیب (پسرانِ اخترسودبخش).از یونس می گفتن از پرویز می گفتن ،بعدش از سرِ استیصال، این سه مرد زانو به بغل گریه می گردندفقط ۱۷ماه از شهادت یونس گذشته بود هنوز داغِ شکنجه های این نوجوان ۱۶ساله رو به دل داشتند.
🌺رمان🌺 جبار(پرویز) پسرخاله اینجوری گریه نکن ،داری خودتو داغون می کنی، می دونیم داغ برادر کمر می شکنه اما یه خورده م به فکر خودت باش.حاج حبیب نگو برادر ،من توتابستونا زیر گرمای سوزان و برفو بورانوبادوبارون توخونه ها و روی دیوارهای مردم کار کردم که الان حاصل دسترنجم بشه گوشتِ قربونیِ کومله؟!؟ دارم دیوونه می شم . شونه های غفار از فرط گریه می لرزید. آقا غفار خب منم داغِ برادر دیدم،برادر۳۰ ساله م رفت زیر ماشین و تیکه هاشو از زیر چرخ‌های ماشین درآوردن،برای اینکه بتونن این چهارتا جوونو از تو ماشین دربیارن مجبور شدن ماشینو قیچی کنن.دیدی بدنِ رضای مهربونِ من توی ماشین له شده بود ؟!حتی وقتی می رفتن زیر ماشین نتونسته بود دستشو بگیره جلوی سرو صورتش.آخه آدم وقتی می بینه داره براش اتفاقی میوفته ناخودآگاه دستشو بالا میاره ، رضای من برای اینکه تو‌ماشین جابشن دوتا دستاشو انداخته بود گردن مهندسهای سمت چپوراستش .رضای عزیز من فقط وحشت زدن زیر چرخ‌های ماشین رفتنو دیده و نتونسته عکس العملی نشون بده،بعداز مرگشون این چهار تا جوونو از هم جدا کردن.نخواسته بودن یه ماشینی غیر از وانت سیمرغ بدن که اینا راحت بشینن و بخاطر تنگی جا پرپر نشنو مظلومانه نمیرن. نمی دونم اداره ی سرجنگلبانی رو مقصربدونم؟نمی دونم خودشونو مقصر بدونم که نباید قبول می کردن که با وانت سیمرغ نرن.هر چی بود الان منو سیاهپوش کرده.الان ۹ماهه یه چشم اشک ،یه چشم خون.تو می گی از ۴ سالگی برای پرویز پدری کردی. منم می گم رضا ،پدرم بود، مادرم بود، برادرم بود ،خواهرم بود، رفیقم بود، غمخوارم بود، حامی یم بود،تکیه گاهم بود،همیشه نگران خودمو شوهرو بچه هام بود،محرم اسرارم بود . چقدر در مقابل فرق گذشتنهای پدرو مادرم با منوخواهرم یا فرقی که بین توو شوهر خواهرم می زارن ازمون دفاع کرده ، چقدر با پدرو مادرم بحث کرده ،چقدر بهشون تشر زده که اینکارورو نکنن. فکرشوبکن من کی رو از دست دادم. پرویز تکیه گاه تو‌نبود ،محرم اسرارت نبود،غمخوارت نبود همه کس ت نبود ،آقا پرویز داشت زندگی خودشو می کرد، اما رضا همه ی داروندار من بود ،من نه فقط رضارو که خانومِ مهربونشم از دست دادم.من دوتا عزیزو‌از دست دادم.اما چه کنم که تقدیر خدا این بود،خواست خدا این بود.نمیشه که با سرنوشت جنگید.آقا پرویزم بسپار به همون خدایی که اونو تو این راه پذیرفته. رقیه همه ی حرفهات درست، از مرگِ رضا دلِ منم سوخت ،به اون خدای احدوواحدمنم از مرگ رضا سوختم.بیشتر از تو نباشه کمتر از تونسوختم.احترامی رو که من تواین ۲۳سال از رضای خدابیامرز دیدم برام مثال زدنی بود.رضا مرد بود،نامرد نبود ،رضا عادل بود،رضا یه پارچه آقا بود ،ولی مرگِ رضای خدا بیامرز شاید تو کمتر از یک دقیقه بوده، اما گوشتو استخونهایی که از لحظه به لحظه ی تباه شدنِ عمرِ من شکل گرفته زیر چکمه های دژخیمِ بی خداست.می دونی چیه رقیه؟ دارم دیوونه میشم.من دارم نفس می کشم یه جای دیگه توهمین شهر دارن نفسِ نفسمو می بُرّن. دارم دیوونه میشم خداااااااا.چجوری توصورت اشرف نگاه کنم.رقیه دیگه نایِ یتیم داری رو ندارم.از ۱۹سالگی یتیم داری کردم.اگه برسم به بچه های پرویز دیگه قدرتشو ندارم،نرسم مگه میشه ،چجوری نرسم ، من همین الانشم برای تووبچه هام کم گذاشتم،اون عمری رو که می تونستم صرفِ زندگی زنوبچه م کنم صرف مادرو خواهرو برادرام و برادر زادمواهالی این خونه کردم. دیگه طاقت ندارم،هیچ دقت کردی سنِّ من بهم نمی خوره؟متوجه شدی جسمأوصورتأ خیلییییی بیشتر از سنّم می زنم .رقیه از هم سنو سالهای خودم خیلی بزرگتر دیده میشم، اینو خودم می دونم.چرااا؟ چون یه شبِ بزرگ‌ شدم.چون تو اوج جوونیم یه شبه نون آور چندینننن نفر شدم. من قبل از اینکه بچه های خودمو عروسو داماد کنم،قبل از اینکه خودمو‌ عروسودامادداربشم، خواهروبرادراوبرادرزاده مو عروسو داماد کردم، من بدون اینکه بچه هامو بفرستم خونه ی بخت پدر زنو پدر شوهر شدم، مردم تو خرجو مخارجو ازدواج بچه هاشون لنگن،من از این خونه عروسهاودامادراهیِ خونه ی بخت کردم.اما تو این سن من الان چی دارم؟ از تو و بچه هامم شرمنده م. اما آخه حاصل دسترنجم داره شکنجه میشه، اون یه سپاهی عادی نیست ،پرویز فرمانده س،فرمانده ای که به خونش تشنه ن.بهت حق می دم اینقدر بی قراری کنی. خودِ منم از یه جهت مدیونِ آقا پرویز م.غفارسوالی رقیه رو نگاه کرد.یادتِ مادرت به رحمت خدا رفت.بعداز چله ی اون مرحوم ،آقاپرویز این درِ وسطی رو بست که دیگه تو خرجی اونارو ندی و فقط به خونواده ی خودت برسی!؟وگرنه بااین روالی که مادرخدابیامرزِت درپیش گرفته بود ،همین الآنم سرسفره مون منوبچه هام جایی برای نشستن پیدا نمی کردیم . از ته دل از خدا می خوام هرکاری که صلاحِ همونو برای آقا پرویز درنظر بگیره.دعا می کنم خداوند نجاتش بده . ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 🌸 ⚘ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»⚘ إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ (1) لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ (2) خَافِضَةٌ رَّافِعَةٌ (3) إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجّاً (4) وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسّاً (5) فَكَانَتْ هَبَاء مُّنبَثّاً (6) وَكُنتُمْ أَزْوَاجاً ثَلَاثَةً (7) فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ (8) وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ (9) وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ (10) أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ (11) فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ (12) ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ (13) وَقَلِيلٌ مِّنَ الْآخِرِينَ (14) عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ (15) مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ (16)‏ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ (17) بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ (18) لَا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنزِفُونَ (19) وَفَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ (20) وَلَحْمِ طَيْرٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ (21) وَحُورٌ عِينٌ (22) كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ (23) جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (24) لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَلَا تَأْثِيماً (25) إِلَّا قِيلاً سَلَاماً سَلَاماً (26) وَأَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ (27) فِي سِدْرٍ مَّخْضُودٍ (28) وَطَلْحٍ مَّنضُودٍ (29) وَظِلٍّ مَّمْدُودٍ (30) وَمَاء مَّسْكُوبٍ (31) وَفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ (32) لَّا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ (33) وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ (34) إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء (35) فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَاراً (36) عُرُباً أَتْرَاباً (37) لِّأَصْحَابِ الْيَمِينِ (38) ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ (39) وَثُلَّةٌ مِّنَ الْآخِرِينَ (40) وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ (41) فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ (42) وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ (43) لَّا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ (44) إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ (45) وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنثِ الْعَظِيمِ (46) وَكَانُوا يَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (47) أَوَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ (48) قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ (49) لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ (50)‏ ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ (51) لَآكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ (52) فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ (53) فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ (54) فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ (55) هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ (56) نَحْنُ خَلَقْنَاكُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ (57) أَفَرَأَيْتُم مَّا تُمْنُونَ (58) أَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ (59) نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ (60) عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ (61) وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَى فَلَوْلَا تَذكَّرُونَ (62) أَفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ (63) أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ (64) لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَاهُ حُطَاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ (65) إِنَّا لَمُغْرَمُونَ (66) بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ (67) أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاء الَّذِي تَشْرَبُونَ (68) أَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ (69) لَوْ نَشَاء جَعَلْنَاهُ أُجَاجاً فَلَوْلَا تَشْكُرُونَ (70) أَفَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ (71) أَأَنتُمْ أَنشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنشِؤُونَ (72) نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْكِرَةً وَمَتَاعاً لِّلْمُقْوِينَ (73) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (74) فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ (75) وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ (76)‏ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ (77) فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ (78) لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (79) تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ (80) أَفَبِهَذَا الْحَدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ (81) وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ (82) فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (83) وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ (84) وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لَّا تُبْصِرُونَ (85) فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ (86) تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ(87)فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ(88)فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِيمٍ (89)وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ أَصْحَابِ الْيَمِينِ 90فَسَلَامٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ 91وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ 92 فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ 93 وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ 94إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ95فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ96
waqe_346196.mp3
29.55M
🌃 ٵࢪٵݦـــــۺ ۺب‍ ‍ان‍هٜٜ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 یادمان نرود که مهمترین، بالاترین و باارزشترین عمل در این شب ،خواندن دعای فرج و توجه به حضرت بقیه الله الاعظم می باشد 🌺بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ وَبَرِحَ الْخَفاءُ  وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ . ♦️اگرهمگی یڪدل و یڪصدا برای ظهوردعاڪنیم🌸🍃🌺🍃 قطعاً امرشریف ظهوربه زودی محقق خواهدشد . 🌺🌺🍃🍃🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا