أینَ مُـــــــنتَقِّم...🇮🇷🇵🇸
علّامه مجلسی رَحِمَهُ الله مینویسد ؛ أشهر در شهادت حضرت موسی بن جعفر ، إمام کاظم سلام الله علیه ، آ
در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری قمری بنا بر أشهَر ، إمام کاظم حضرت موسی بن جعفر سلام الله عليه ، در حبس سندی بن شاهک به شهادت رسید.
آن حضرت ۲۰ سال داشتند که إمامت به ایشان منتقل شد و مدت ۳۵ سال إمامت فرمودند.
بعد از شهادت إمام صادق علیه السّلام ، مدتی منصور دوانیقی حکومت نمود که او متعرض آن حضرت نشد ، بعد از منصور قریب به ۱۰ سال ، ایام خلافت مهدی عباسی بود. او حضرت را به عراق طلبید و حبس کرد ، شبی أمیر المؤمنین علیه السلام را در خواب دید که به او فرمودند فَهَلْ عَسَيتُم إن تَوَلَّيتُم أن تُفسِدوا فی الأرضِ وَ تُقَطَّعوا أرحامَكُم ، محمد/۲۲ ، شما اگر در زمین فساد کنید و قطع رحم نمائید ، باز هم امید نجات دارید؟!
وقتی بیدار شد مراد حضرت را دانست و حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام را از زندان آزاد کرد. پس از مهدی ، پسرش هادی ، خواست که آن حضرت را محبوس کند ولی أَجَل او را مهلت نداد ، چه اینکه کمتر از یکسال خلافت نکرد.
پس از آنْ خلافت به هارون رسید ، به إعتراف تاریخ نویسانِ عامّة نیز إمامْ از حداقل حقوق شهروندی محروم بودند و حتّی در حریم خانه امنیّت نداشتند و هر ساعت از شبانه روز که میخواستند ، به خانه ایشان هجوم میبردند و ایشان را دستگیر می نمودند.
هارون لعین إمام علیه السّلام را از زندانی به زندان دیگر می فرستاد ، تا در سال چهاردهم خلافتش آن حضرت را در سن ۵۵ سالگی به زهر جفا شهید نمود.
#موسی_بن_جعفر
#رجب_المرجب_۲۵
علّامه مجلسی رَحِمَهُ الله می نویسد ؛
آن حضرت -موسی بن جعفر ، سلام الله علیه- سه روز قبل از وفات ، مسیّب بن زهیر را که بر او موکّل گردانیده بودند طلبید و فرمود ای مسیّب. گفت لبّیک ای مولای من. فرمود در این شب به مدینه جدّ خود رسول خدا میروم که فرزند خود علیّ را وداع کنم و او را وصیّ خود گردانم ، و ودایع إمامت و خلافت را به او سپارم چنانچه پدرم به من سپرده. مسیّب گفت یابن رسول الله چگونه من درها و قفلها را بگشایم و حال آنکه حارسان و نگهبانان بر درها نشسته اند؟ حضرت فرمود ای مسیّب یقین تو ضعیف شده است به قدرت خدا و بزرگی ما؟ مگر نمی دانی که خداوندی که درهای علوم اوّلین و آخرین را برای ما گشوده است قادر است که مرا از اینجا به مدینه بَرَد بی آنکه درها گشوده شود؟ مسیّب گفت یابن رسول الله دعا کن که خدا مرا بر ایمان ثابت بدارد. حضرت دعا کرد و فرمود که اللّهُمَّ ثَبِّتْهُ. پس فرمود که میخوانم در این وقت خدا را به آن اسمی که آصف برخیا خدا را به آن اسم خواند و تخت بلقیس را از دو ماه راه به یک چشم بر هم زدن نزد سلیمان حاضر گردانید ، تا آنکه جمع کند در این ساعت میان من و پسرم علیّ در مدینه. پس مسیّب گفت حضرت مشغول دعا شد ، چون نظر کردم او را در مصلّای خود ندیدم ، حیران در میان خانه ایستادم و متفکّر بودم ، بعد از اندک زمانی دیدم که حضرت باز در مصلّای خود پیدا شد و زنجیرها در پای خود گذاشت ، پس به سجده در آمدم و شکر کردم خدا را بر آنکه مرا به قدر و منزلت آن حضرت عارف گردانید. حضرت فرمود سر بردار ای مسیّب بدان که سه روز دیگر من از دنیا رحلت مینمایم. چون این خبر وحشت انگیز را شنیدم ، قطرات اشک حسرت از دیده خود ریختم. حضرت فرمود گریه مکن که بعد از من علیّ فرزند من إمام و مولای توست ، پس دست در دامان ولایت او بزن که تا با او باشی و دست از متابعت او بر نداری هرگز گمراه نمی شوی. گفتم الحمدُ لله. چون روز سوّم شد ، مولایِ من مرا طلبید فرمود چنانچه تو را خبر دادم ، امروز بر جناح سفر آخرتم ، چون شربت آبی از تو بطلبم و بیاشامم ، شکم من از زهر قهر نفخ کند و اعضایم ورم کند و چهره گلگونم به زردی مایل گردد ، بعد از آن سرخ شود و سبز شود و به رنگهای مختلف بر آید ، زینهار که با من سخن نگوئی ، و أحدی را قبل از وفات ، بر احوال من مطّلع نگردانی. مسیّب گوید که من وعده وی را منتظر بودم ، حزین و غمناک ایستاده بودم تا آنکه بعد از ساعتی از من آب طلبید و نوش کرد و فرمود که این ملعون سندی بن شاهک گمان خواهد کرد که او مرتکب غسل و کفن من است ، هیهات هیهات این هرگز نخواهد شد ، زیرا که أنبیاء عالی شأن و أوصیای ایشان را جز نبیّ و وصیّ غسل نمی تواند داد. چون لحظه ای بر آمد نظر کردم جوان خوش روئی را دیدم که نور سیادت و ولایت از جبین وی ساطع و لامع ، و سیمای إمامت و نجابت از چهره وی ظاهر ، و شبیه ترین مردمان به حضرت إمام موسی علیه السّلام بود ، در جنب آن حضرت نشسته ، خواستم که از آن إمام عالی شأن نام آن جوان را سؤال کنم ، حضرت بانگ بر من زد که نگفتم که با من سخن مگو ، پس خاموش گردیدم ، چون لحظه ای بر آمد آن إمام مسموم غریب مظلوم معصوم فرزند دلبند خود را وداع کرد ، و نفْس مطمئنّه اش ندای ارْجِعِی إِلی رَبِّكِ را إجابت نموده إلی الرفیق الأعلی گویان ، به عالم وصال ارتحال فرمود ، حضرت إمام رضا علیه السّلام از نظر مردم غایب شد.
چون خبر وفات آن حضرت به هارون الرّشید رسید ، سندی بن شاهک را به تجهیز آن حضرت أمر فرمود ، و خروش از شهر بغداد بر آمده ، اهالی و أعیان حاضر شدند صدای ناله و فغان بلند کردند ، زمین و آسمان به گریه و زاری در آمده ، بر مفارقت آن حضرت و مظلومیّت آن گوهر صدف عصمت به زاری زار گریستند. آنگاه سندی بن شاهک با جمعی دیگر متوجّه غسل آن حضرت گردیدند. مسیّب گوید چنانچه آن إمام والا مقام خبر داده بود ایشان گمان میبردند که آن حضرت را غسل میدهند ، و الله که دست خبیث ایشان به بدن مطهّرش نمی رسید ، آن ملاعین را عقیده این بود که آن سرور را کفن و حنوط میکنند ، به خدا سوگند که از ایشان هیچ گونه أمری نسبت به آن جناب واقع نمی شد ، بلکه حضرت إمام رضا علیه السّلام متکفّل این أمور بود ، و ایشان حضرت را نمی دیدند.
چون آن جناب از تکفین پدر بزرگوار فارغ گردید ، روی به من آورده فرمود که ای مسیّب باید که در إمامت من شك نیاوری و دست از دامان متابعت من بازنداری ، به درستی که من پیشوا و مقتدای توام ، حجّت خدایم بر تو بعد از پدر بزرگوار خود. آنگاه آن إمام مسموم مظلوم را در مقبره قریش که اکنون مرقد مطهّر آن حضرت است ، مدفون ساختند.
جلاء العيون / باب ۹ ، فصل ۲.
#موسی_بن_جعفر
#رجب_المرجب_۲۵
عیسی بن جعفر - زندانبان إمام کاظم علیه السّلام - در نامه ای به هارون الرشید نوشت ، حبس موسی بن جعفر به درازا کشیده است. در این مدت او را آزمودم و جاسوسانی بر او گماردم تا کارهای او را گزارش دهند. اما او فقط به عبادت و دعا مشغول است. به جاسوسانم گفتم گوش دهند چه دعایی میکند. گزارش دادند که موسی بن جعفر ، من و تو را نفرین نمیکند و از ما به بدی یاد نمیکند ، بلکه فقط برای خودش طلب آمرزش و رحمت میکند.
حال اگر کسی را برای تحویل گرفتن او نفرستی ، آزادش میکنم زیرا از نگه داشتن او در رنج و عذابم.
- المناقب ۴ / ۳۵۲.
- مقاتل الطالبیّین / ۴۱۶.
#موسی_بن_جعفر
#رجب_المرجب_۲۵
عَنْ مُوسَی بنِ جعفرٍ علیه السّلام قالَ ؛
إِنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَی الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِی نَفْسِی أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللهِ بِنَفْسِی.
إمام موسی کاظم سلام الله علیه فرمود ؛
خداوند متعال بر شیعیان غضب کرد ، پس مرا مخیّر ساخت که یا من و یا آنها فدا شویم ، بخدا قسم من با دادن جان خودم ایشان را حفظ کردم.
کافی ۱ / ۲۶۰ ، حدیث ۵.
#موسی_بن_جعفر
#رجب_المرجب_۲۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلامعلیکیااباعبداللهحسین
السلامعلیکیااباعبداللهحسین
السلامعلیکیااباعبداللهحسین
کانال عشاق الحسین_۲۰۲۱_۰۹_۲۴_۱۵_۰۲_۰۴_۲۶۵.mp3
10.17M
آرومم میکنھ ..💔🌿
@ienamontaghem9999🕊
امامت امام کاظم علیه السلام
مصادف شده بود با تشکیل و بروز فرقه های ظاله ای مثل👇
فطحیه
اسماعیلیه
و ناووسیه
أینَ مُـــــــنتَقِّم...🇮🇷🇵🇸
امامت امام کاظم علیه السلام مصادف شده بود با تشکیل و بروز فرقه های ظاله ای مثل👇 فطحیه اسماعیلیه
هر کدام به دلیلی
فرضا👇
واقفیه👈 طمع در مال و ثروتی که نزد وکیل های امام کاظم علیه السلام بود
👈فطحیه👈 فرزند بزرگتر امام صادق علیه السلام یعنی عبدالله ادعا امامت کردند
امام کاظم علیه السلام وقتی قصد دفنشون رو داشتند در حین تشیع جنازه اشون چندین بار پارچه را از صورت اسماعیل کنار زدند و به مردم گفتند نگاه کنید ک اسماعیل از دنیا رفتع است
ولی بعدا عده ای ادعاء کردند ک امام بعدی اسماعیل است لذا فرقه اسماعیلیه به جود آمد.