محدثین و مورخین روايت كرده اند در ساعات آخر حضرت فاطمه عليهاالسّلام اَسْمآء بنت عُمَيْس را فرمودند كه آبى بياور كه من وضو بسازم.
سپس حضرت وضو ساختند و به روايتى غسل كردند، نيكوترين غسلها و بوى خوش طلبيدند وخود را خوشبو گردانيدند وجامه هاى نو طلبيدند و پوشيدند و فرمودند:
👇👇
اى اسماء! جبرئيل در وقت مفارقت پدرم از دنیا، چهل درهم كافور آورد از بهشت، حضرت آن را سه قسمت كرد. يك قسمت براى خود گذاشت و يكى از براى من و يكى از براى على عليه السّلام.
آن كافور را بياور كه مرا به آن حنوط كنند.😭😭
چون كافور را آورد بی بی فرمودند: نزديك سر من بگذار.
سپس پاى خود را به قبله كردند وخوابيدند وجامه بر روى خود كشيدند و فرمودند:
اى اسماء! ساعتى صبر كن بعد از آن مرا بخوان اگر جواب نگويم على عليهالسّلام را طلب كن و بدان كه من به پدر خود ملحق گرديدهام...😭
اسماء ساعتى انتظار كشيد بعد از آن، آن حضرت را ندا كرد و صدائى نشنید و
گفت: اى دختر مصطفى! اى دختر بهترين فرزندان آدم! اى دختر بهترين كسى كه بر روى زمين راه رفته است. اى دختر آن كسى كه در شب معراج به مرتبه (قابَ قَوْسَيْن اَوْ اَدْنى) رسيده است!
چون جواب نشنيد جامه را از روى مباركش برداشت ديد كه مرغ روحش به رياض جنّات پرواز كرده است.🕊🏴
بر روى آن حضرت افتاد، آن حضرت را مىبوسيد و میگفت:
چون به خدمت حضرت رسول صلى اللّه عليه وآله برسى سلام اسماء بنت عُمَيْس را به آن حضرت برسان.😭😭
در اين حال حضرت امام حسن و امام حسين عليهماالسّلام از در آمدند و گفتند:
اى اسماء! مادر ما، دراين وقت چرا به خواب رفته است؟
اسماء گفت: مادر شما به خواب نرفته وليكن به رحمت رب واصل گرديده است...😭