من این مدلیم که میتونم ساعتها بشینم با رفتگر محلمون صحبت کنم و لذت ببرم، اما نمیتونم یه دقیقه آدم مزخرفی رو که فکر میکنه آدم خاصیه صرفا چون پولداره رو تحمل کنم.
من تا حالا سیزده به در نرفتم.تا بچه بودیم که به نظر پدر من کار مسخره ای بود که بخوایم بریم بیرون و تو طبیعت غذا درست کنیم و بخوریم اونم تو روز شلوغی که همه بیرونن،مگه خونه چه ایرادی داشت؟
بزرگ هم شدیم هیچوقت پیش نیومد،شاید چون یه جا ته ذهنم بابام میگفت خونه مگه چشه؟
چارشنبه سوری خونه بودم،شب جمعه ها خونه بودم،۱۳ بدر ام خونه ام چه زندگی پر هیجانی.
به به.