اون بیرون تو دنیای به این بزرگی خیلی خبرا هست ، خبرایی که دونستنشون خیلی فرقا به حالت میکنه .
صبح که رفتم مدرسه ،
یکی بی هوا پراند که
دیدید چطور زدند ؟
خندیدم و گفتم نه !
خبر را شنیده بودم ،
با صدای گوینده ی اخبار
بیدار شده بودم !
خندید و گفت چطور نشنیدی ؟
پشت میزم که نشستم گفتم
، مگر صدای وز وز پشه ها ،
شنیدنیست ؟!.
و در نهایت ، اگر آدمی باشید که به یاد ماندگارید ؛
برایتان سالگردی بگیرند و پولی صدقه بدهند .
بهتر نبود به جای این همه تسلیت گفتن های چندین و چندباره نام منحوس اکباتان را به نام مردَش عوض میکردید ؟
تقریباً هیچ . . .
خاسر کسی است که خودش را از دست
میدهد هرچند تمامی دنیا را به دست بیاورد.
[ عین صاد ]