ایلیا🇵🇸 ༄
•「@iliya_52 」🌿•
بنظرم آقای حسنی
کمی واضح منظور رو نمیرسونن ،
این مطلب کمک کنندهست برای
فهمیدنِ مبحث .
ایلیا🇵🇸 ༄
این چند روز ، ایامِ شهادتِ چند تن از ائمه بزرگوار ، همزمان شد و من نتونستم درباره هیچکدوم صحبت کن
با توجه به اینکه شهادتِ امام
حسنِ عسکــری علیهالسلام رو
در پیشداریم ، احتمالا امشب
یا نهـایتا فـــردا ظهر درباره این
موضوع صحبت کنیم . .🌱
ایلیا🇵🇸 ༄
پیش از این اگر پاسخی نداشت ، پیش
از این اگــــر خودش هم بیتاب و کلافه
بود ، پس از این اگــــر خودش هم امید
به هیچسو نبسته بود ، اکنون از ساعتی
پیش تاکنون مـاجـرا فرق کرده است ، از
وقتی مشک را به عـمـو سپرده همه چیز
تغییر کرده است .
اکنون هر کودکی که میگوید : آب !
سکینه میگوید : عمو !
و آنقدر مفهومِ آب و عمو بهم گره خورده
است که بچهها بـه تدریج تشنگیشـان را
با گفتن "عمو" اظهار میکنند ؛
یکی از بچهها میپرسد :
اگر عمو آب نیاورد چه ؟!
سکینه پاسخ میدهد :
مگـــر ممکن است عـمـویمـان ابـوالفضل ،
کاری را بخواهد و نتواند ؟!
عباس برای سکینه تجسمِ همۀ آرمانهای
دست نیافتنیست . تجسم قهرمـانِ ابدی
و ازلی است .
عباس برای سکینه ، تجسمِ علی -روحیله
الفداه- است !
سکینه ، عبــــاس را فقط دوست ندارد ؛ او
را مـرشد و مـراد میشمرد و مـریـدانه به او
عشق میورزد . اینکه سکینه پیشِ عباس ،
لب به خواهـشِ آب تـــــر نکرده بــــرای ایـن
است که نمیخواسته رابطه آسمــانیاش با
عمـو را حتی به انـدازه یک خـواهشِ زمینی
لطیفِ مثلِ آب ، مخدوش کند .
آنچه اکنون سکینه در موردِ عمو به بچهها
میگوید ، غلو و اغراق نیست !
باور و یقینِ سکینه است .
[ سکینه : ]
- دمـی دیگر همه به دسـتهــای با کفـایتِ
عبـــــاس سیراب میشوید ؛
- تاب بیاورید تا عمو برایتان آب بیاورد
- عمو اگر چه مشک را بده اما بعید نیست
که فرات بیاورد
- دشمن ؟ دشمن از شنیدنِ نامِ ابوفاضل
میگریزد ، چه رسد به دیـدنِ سایهاش . . !
چه رسد به شنیدنِ صدای پایِ اسبش . . !
گویی دلهای نازکِ همهی کودکان ، به
ضریحِ دستهای ابوالفضل گره خورده
عباس اکنون فقط یک عمو نیست ، یک
سوار با مشکِ آب نیست ؛ [ او ] تنها
امیدِ زندگیست ، تنها روزنهی حیات و
تنها بهانهی زیستن است :)
-برگرفتهازکتابِسقایِآبوادب.
بهمناسبتِوفاتِحضرتِسکینهسلاماللهعلیها.