eitaa logo
خیریه امام سجاد(ع) 🇮🇷 🇵🇸
207 دنبال‌کننده
34.6هزار عکس
29.8هزار ویدیو
100 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ترس صهیونیست‌ها از تجهیز سبلان به موشک‌های کروز 🔺 گزارش روزنامه اسرائيلى جروزالیم‌پست: 🔹 نیروی دریایی ایران به دنبال این است که موشک‌های کروز بیشتری بر روی ناوچه سبلان قرار دهد، ایرانی‌ها قصد دارد این ناو را با قدرت آتش بیشتری تجهیز کند و ۱۲ موشک کروز روی آن نصب خواهد شد. 🔹 ایران ناوهایی را به روسیه و همچنین به نقاط دور دست فرستاده است تا قدرت خود را به رخ بکشد؛ ایرانی‌ها در سال‌های اخیر به افزودن موشک‌های کروز به کشتی‌های مختلف خود ادامه داده‌اند.
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆خانمی بدون روسری به حضور امام رحمه الله علیه می رسد و می گوید: "اینکه مرا بدون حجاب پذیرفتید، نشان می دهد نهضت شما عقب مانده نیست." 👌جواب یک دقیقه ای حضرت امام راحل را ملاحظه بفرمایید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📿 هر وقت مشکلی دارم، تسبیحو بر میدارم ۳۱۳ تا صلوات برای نرجس خاتون میفرستم، مشکلم حل میشه...
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم 🕊🌹 🌷
فصل سوم : شمشیر ذوالفقار قسمت دوم آرام در حیاط قدم برداشتم تا به اتاق رسیدم. از بوی غذا عُق می‌زدم! به اصرار زن دایی چند قاشق خوردم و برگشتم خانه. مریم، زن داداشم، مشغول پهن کردن لباس بود. چشمش که به من افتاد، گفت: «کجا بودی زهرا؟! سید خانوم اومده بود کارت داشت!» سید خانم همسایه دیوار به دیوار خانه‌ی مادرم بود. دست و صورتم را شستم. برگ درختان از سوز سرمای پاییز زرد شده بود؛ اما من از درون گُر گرفته بودم. با جوراب رفتم داخل آب و لب حوض نشستم. مریم دستم را گرفت، گفت: «چقدر تنت داغه! حالت خوبه؟! سرما نخوری؟!» گفتم: «خوبم. سید خانوم چی‌کار داشت؟» بلند شد و به طرف لباس‌ها‌ی داخل تشت رفت و گفت: «خواب دیده یه آقایی با اسب سفید اومده طرف تو و یه بچه گذاشته بغلت. بعدش گفته: این پسر شماست دخترم، اسمشم امیره. زهرا! نکنه خبریه؟!» رفتم توی فکر. یاد خواب دیشبم و حرف زن دایی افتادم، گفتم: «خیر باشه ان‌شاءالله! نمی‌دونم، شاید.» صبح زود همراه رجب رفتم دکتر و بارداری‌ام را تأیید کرد. خواب سید خانم را برای رجب تعریف کردم؛ خیلی خوش‌حال شد. برادر تنی نداشت و تنها بزرگ شده بود؛ برای همین هم عاشق پسر بود. خدا می‌داند بعد از شنیدن این خواب‌ها در خیال خودش چه نقشه‌هایی برای پسرش کشید! روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان 📙 🌷
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اول متن را بخوانید صحنه ای که به دنیارا می ارزد! زمان ایستاد! اتفاقی که شرف مردان ایرانی رابه دنیانشان داد.درمیان شعله های جنگ وخون وجنون،بعثیها درخرمشهربه مرزدیوانگی رسیدند،شجاعت تکاوران دریایی امانشان رابریده،کماندوهای ایرانی باشجاعت به میانشان نفوذو بهترین نفراتشان راهلاک کرده وسالم برمیگشتند عدنان طفلاح پسردایی صدام و وزیردفاع وقت عراق ازاین موضوع باخبرشد!مطلع شد، مستقیم دستورداد،درصورت مشاهده هرتکاور آنهاراباگلوله تانک وتوپ هدف قراردهید وبه آنهانزدیک نشوید دراین اوضاع ناخداصمدی فرمانده تکاوران به بیسیمچی سروان غلام قالندی گفت: قرارگاه بگیرتاتقاضای تجهیزات ومهمات کند،غلام بااینکه ماهربود،وصل بیسیم مدت زیادی طول کشید بعدازتماس ،ناخداصمدی علت تاخیرراپرسید امابادیدن صحنه قطع شدن دست راست غلام ازبازو،اشک وبغض ساکتش کرد ودید اوگوشی بیسیم رابادندانش گرفته وبادست سالم فرکانس وصل کرده،انگارنه انگار ناخداگفت: غلام چکارمیکنی پسر؟ دستت قطع شده؟ غلام جواب داد: بادستم کاری نداشته باش فرمانده شماکارت رابکن! دست که هیچ من اگرتمام ذرات بدنم هم تکه تکه شودحاضرنیستم حتی یک وجب ازخاک کشورم دست اجنبی بیفتد -ناخدامیگوید:آنجافهمیدم تازمانیکه ایران چنین سربازانی دارد,هیچ اجنبی نمیتواند ذره ای ازخاک وطن رااشغال کند. -انسانهایی که ازجان خود گذشتندتاایران بماند. حالا بعدازگذشت بیش ازچهل سال این دو دلاور آذری ما دردیداری شگفتانه وغیرمنتظره همدیگررادر اردبیل ملاقات کردند، و صحنه ای با شکوه را رقم زدند. جهت اطلاع شما،دست راست ناوسروان عالی جناب غلام قالندی مصنوعی است 🌷
🌷 همه جمع شده بودند مسابقه حساس والیبال بینِ معلم مدرسه یعنی ابراهیم هادی و منتخب دانش‌آموزان بود. وسط بازی توپ را نگه داشت ؛ صدایِ اذان می‌آمد. با صدای رسا اذان گفت. بچه‌ها صف گرفتند و در حیاط مدرسه نماز جماعت بر پا شد ... - آری از مهم‌ ترین علل ترقیِ ابراهیم، اقامھ نماز اول‌ وقت و جماعت بود... 📚 شهید ابراهیم هادی ‌ 🌷
💔 می‌گفتم: برادر شهیدت ازت شفاعت میکنه می‌گفت: نه... من میخوام توی اون دنیا چراغ دست خودم باشه به امید کسی نمیشه نشست.... شهیده🕊🌹
فصل سوم : شمشیر ذوالفقار قسمت سوم یکی از شب‌های تابستان رجب با پاکتی بزرگ که به دست داشت به خانه برگشت. پاکت را باز کرد و گذاشت جلوی من و گفت: «بخور زهرا. خودت و اون بچه باید جون بگیرید.» کمی به جلو خم شدم و داخل پاکت را نگاه کردم؛ پسته بود. از ظاهرش معلوم بود مرغوب و گران قیمت است. درشت و یک‌دست، دهان باز کرده بودند تا با آدم حرف بزنند! - اینا خیلی گرونه رجب! پولش رو از کجا آوردی؟! - چی‌کار به پولش داری؟! تو فقط بخور. امشب بعد از مهمونی هتل، صاحب مراسم اینا رو بین کارگرا تقسیم کرد. کمی عقب رفتم و گفتم: «پس نمی‌خورم!» - چرا؟! - از کجا معلوم حلال باشه؟! با ناراحتی گفت: «دزدی که نکردم، با رضایت خودش داده. این اداها چیه درمیاری؟!» - من از کجا بدونم با پول حلال خریده؟! اصلا شاید اهل خمس دادن نباشه! من نمی‌خورم. ببر پسشون بده. عصبانی شد و پاکت را از جلوی من برداشت. سر مسائل به‌ظاهر کوچک خیلی با هم درگیر می‌شدیم. همین که مال دزدی نباشد، برای او کافی بود؛ اما من نصیحت‌های مادرم را آویزه‌ی گوشم کرده بودم. حرام که جای خود داشت، شبهه‌ناک هم نمی‌خوردم! واقعا از لقمه حرام می‌ترسیدم. جز حلال از گلویم پایین نرفته بود. به‌خاطر یک ویار زنانه نمی‌خواستم عاقبت امیرم خراب شود. می‌دانستم مال شبهه‌ناک در آینده و نسل تأثیر مستقیم دارد. روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان 📙 🌷
آدمی نیمه ابلیس و نیمه الهی است .. باید با تزکیه و جهاد از بُعد شیطانی خود هجرت کند و یکسره الهی شود. شهید🕊🌹 سلام صبحتون شهدایی❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷
این پل صراط نیست اما خیلی ها را به مقصد بینهایت رساند تا در صف محشر معطل نشوند اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا