19.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آهنگران اونا و آهنگران ما کنار هم😂✅
آهنگران خودمون هنگ کرده😂
روضه خانگی - امام رضا (ع) - 1549.mp3
10.39M
🎙چشم روشنی دیگر میبرم چشم روشنی دیگر...
🔻مولودی #امام_رضا(ع)
⏱ #بیش_از_ده_دقیقه | 11:08
👤حاج محمدرضا #طاهری
روضه خانگی - امام رضا (ع) - 612.mp3
9.24M
🎙السلام علیک یا اباالحسن یا علی بن موسی الرضا(ع)
🔻مولودی #امام_رضا(ع)
⏱ #بیش_از_ده_دقیقه | 11:24
👤حاج محمود #کریمی
#حرم_امام_رضا(ع)
روضه خانگی - امام رضا (ع) - 1550.mp3
11.53M
🎙خدا میخواست لطفت تا قیامت بی کران باشد...
🔻مولودی #امام_رضا(ع)
⏱ #بیش_از_ده_دقیقه | 14:35
👤حاج روح الله #بهمنی
روضه خانگی - امام حسین(ع) - 1551.mp3
10.08M
🎙لطف حسین ما را تنها نمی گذارد...
🔻روضه #امام_حسین(ع)
⏱ #بیش_از_ده_دقیقه | 12:33
👤استاد #میرزامحمدی
#شب_جمعه
11.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 فبکِ عَلَی الحُسین
#شبهای_دلتنگی
سحرخیز باش تا کامروا باشی!
حکایت کرده اند که بزرگمهر وزیر دانشمند انوشیروان هر روز صبح زود خدمت پادشاه میرفت و در جواب وی که چرا اینقدر زود آمدی میگفت: سحرخیز باش تا کامروا شوی.
روزی انوشیروان به عده ای از درباریان دستور داد تا نیمه شب بیدار شوند و سر راه بزرگمهر٬ منتظر بمانند. چون خواست به درگاه بیاید٬ از هر طرف به او حمله کنند و لباسهایش را درآورده و بگریزند.
صبح روز بعد که بزرگمهر به درگاه میرفت مورد حمله دزدان قرار گرفت و چون لباسهایش را بردند مجبور شد به خانه برگشته و تجدید لباس کند. و چون به درگاه انوشیروان رسید شاه را خندان دید که میگفت:
مگر هر روز نمی گفتی٬سحر خیز باش تا کامروا باشی؟ چرا امروز دیر آمدی؟
بزرگمهر گفت: امروز دزدان کامروا شدند زیرا سحرخیزتر از من بودند...
ضرب المثل
کار نیکو کردن از پر کردن است!
روزی روزگاری در پشت کوه های بلند اذربایجان علی بن مجدالدین از پدری به نام عبدالله و مادری به نام امنه متولد شد.
علی پسری بازیگوش و نافرمان بود و تمام روز خود را به آزار و اذیت دیگران,سپری میکرد و نصیحت های خانواده اش در او اثری نداشت.
در یکی از روزهای بسیار گرم تابستان علی چوپانی را دید که به تنهایی گله ای که از ده ها میش بزرگ تشکیل شده بود را ,به تنهایی به سمت آغل هدایت میکرد و در نزدیکی آغل آنها را روی دست میگرفت و به داخل میبرد.این صحنه که هم علی را به خنده انداخته بود ,و هم باعث شده بود کنجکاوی او تحریک شود,باعث شد به سمت جوان رفته و از او سوالی را بپرسد. علی به نزدیکی در آغل رفت و با طعنه به چوپان گفت:موجود ضعیف و لاغری چون تو چگونه میتواند کار مردان جنگی ورزیده را انجام دهد,نکند گوشت میش های تو از پنبه است و یا آنها پر در می آورندو همچون فرشته ها پرواز کنان به آغل میروند.چوپان با آرامش سری تکان داد و گفت:تو چگونه تمام روز را میتوانی به تمسخر دیگران بپردازی ,نکند در دهان تو هم به جای زبان ماری با نیش زهراگین وول میخورد.علی که اینبار فکر کرد چوپان اورا فردی حاضر جواب میداند با غرور گفت:من سالهاست که بارها و بارها این کار را انجام میدهم و برای من بسیار آسان شده است.تمسخر دیگران زحمتی برای من ندارد.
جوان با لبخند گفت:پس برای من هم که از کودکی شبانی کرده و هرروز این کار را انجام میدهم,بلند کردن و هدایت چند میش بسیار آسان است .اماچه خوب است نتیجه کارنیک را با پرکردن بیابی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👏#فوقالعاده(حتماببینید)
#عظمتحجاببرتر
👌آفرین و درود بر این سطح فکر و جوابهای زیبا...
🌺 چرا چادر مشکی؟ جوابش را ببینید