🎥 بلاگرهای مذهبی جایگزین عرفان های نوظهور....
▪️عرفان های نوظهور در جامعه مذهبی و دیندار ایرانی نتوانست عمق و ریشه پیدا کند . جائیکه دین کامل الهی در دسترس مردم هست ،عرفان های کاذب کف روی آب است که زود برای مردم عیارش مشخص می‌شود.
▪️اما در چند سال اخیر شاهد یک پدیده جدیدی بنام بلاگرهای مذهبی هستیم . بلاگرها با استفاده از دین و روانشناسی بدنبال جذب مردم به خود هستند . اینها با تلفیق جذابیت های دینی و روانشناسی و با سوءاستفاده از خلأ های موجود در عملکرد دستگاه ها و نهادهای فرهنگی جامعه بشدت در حال رشد و جذب مخاطب هستند.
▪️بلاگر مذهبی ها بدون تردید خطرناک‌تر از عرفان های کاذب هستند . اینها با ابزار دین مردم را به خود جذب می‌کنند و آرام آرام برا اعتقادات و سبک زندگی و رفتارهای دینی مردم اثرگذاری می‌کنند. بلاگر مذهبی ها بدنبال تغییر مرجعیت های دینی از روحانیت و حوزه بسمت خود هستند.
▪️بنظر میرسد اهمال و کم کاری و عدم خلاقیت حوزه های علمیه و نهادهای دینی در امر تبلیغ باعث رشد بلاگرهای مذهبی شده است .
▪️برخی از بلاگرهای مذهبی حتی بشدت در خانواده مذهبی هم نفوذ پیدا کرده اند و برای خود ایجاد جذابیت کرده اند و احساسات و اعتقادات برخی مذهبی ها را به جذابیت های شخصی خود گره زده اند.
▪️بلاگرهای صورتی ،حجاب استایل ها و....جزو همین پدیده انحرافی بلاگر مذهبی تعریف میشوند
┄┅┅❅🇵🇸 🇵🇸 🇵🇸 ❅┅┅┄
تمام ِ نرگس های ِ دنیا هم یکجا جمع شوند ،
هیچ نرگسی بوی ِ یوسف ِ زهرا نمی‌دهد . . 💚🌱.
- السلام‌علیك‌یا‌بقیة‌الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسیــن‌من...
طَبیب‌گُفتہ‌فَقَط‌دَردِ‌مَن‌نَبودَنِ‌توست
برایِ‌بودَنِ‌باتو‌چِرا‌دَوایـي‌نیست...؟
⭕️در دور افتاده‌ترین روستاهای ایران حداقل یک خانه بهداشت وجود داره که مردم موقع بیماری میتونن به اونجا مراجعه کنن
ولی در آمریکا بدون بهداشت از راه دور، از هر هفت زن، یک زن باید بیش از ۲۰۰ مایل رو تا نزدیکترین ارائه دهنده خدمات پزشکی رانندگی کنه!
🔻ایالت تگزاس یکی از کم برخوردارترین ایالت هاست که ساز استقلال طلبی را کوک کرده!

خواص ختم ذکر یا الله
داستانی از عظمت ذکر «یا الله»
گفته شده است که روزی مرد درمانده و فقیری پیش عارف پیری رفت از او برای گشایش کارش درخواست ذکری کرد. عارف به او گفت ذکر «یا الله» را روزی 100 مرتبه بگو.
مرد هر روز ذکر یا الله را می گفت و هر روز پریشان تر و درمانده تر می شد. هر روز به پیش عارف می آمد و از پریشانی خود به او می گفت. عارف هم توصیه می کرد که تعداد ذکرها را بیشتر کند.
مرد دیگر خسته شد و تصمیم گرفت از شهر فرار کند و سر به بیان بگذارد. در حین راه کاروانسرایی دید که در آنجا پناه برد. از قضای روزگار دزدانی را دید که اموال دزدی خود را در آنجا پنهان می کردند.
دزدان که آن مرد را دیدند و فکر کردند که از جاسوسان حاکم است. او را به ستونی بستند و می خواستند او را بکشند. مرد که خیلی ترسیده بود از ته دل و با صدای بلند فریاد زد : «یا الله جل جلاله».
ماموران حاکم که از آنجا می گذشتند، صدای مرد را شنیدند و دزدها را دستگیر کردند. آن مرد از مرگ نجات پیدا کرد و به دستور حاکم، نگهبان کاروانسراها و راهها و روستای آن اطراف شد. در حین انجام وظیفه بود که متوجه شد که دزدان اموال دزدی خود را در ته چاهی در کاروانسرا پنهان کرده اند. حاکم هم اموال را در اختیار او گذاشت و به بخشید.
پس از چند سال، مرد عارف را دید و سرگذشت خود را برای او تعریف کرد. عارف پس از شنیدن حکایت آن گفت: از همان اول باید مانند یا الله آخر می گفتی از ته دل، نه اینکه فقط آن را به زبان بیاوری. می دانی اگر همه را مانند آخری می گفتی چه می شد!