eitaa logo
شذرات/ایمان نوروزی
314 دنبال‌کننده
323 عکس
312 ویدیو
11 فایل
در اینجا یادداشت‌ها و تجربیات و خاطراتم را در حوزه‌های مختلفی چون #نظام_خانواده، #اقتصاد و #تجارت_مردمی، #وطن_توحیدی (جهان اسلام)، #طب_اسلامی و... را خواهم نوشت. طلبه‌ای که در زمان انقلاب اسلامی و در عصر خمینی (عصر جدید) تنفس کرد و بالید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در شهر طلافروشی دارد. بعد از اربعین تصمیم گرفته ۳۶۵ روز سال ادامه داشته باشد. موکب اربعین‌ش را در کل سال امتداد دهد. آقای ناصری هر روز از کل مشتری‌های پاساژ پذیرایی چای دارد و دمنوش های طبیعی. با وی از چای میوه‌ای گفتم و قند قهوه‌ای. پذیرایی اش هم کلش اهل بیتی شود. امام صادق را باید به مردم معرفی کرد. شذرات؛ (پراکنده نویسی‌های منظومه‌وار طلبه‌ای ) @iman_norozi
🔻بلوغ جامعه و پس زدن حوزه سکولار! 📌دانشجو دانشگاه همدان بود. ول کرد آمد حوزه! اولین رفاقت ما دقیقا دوسال پیش همین ایام سر نمایشگاه بین المللی فروش محصولات نجف اشرف و رقم خورد. 📌دهه دوم فاطمیه آمده‌ام تبلیغ. زنگش می‌زنم. ارتباطات و تجربیات حضورش در شهر مهران را می‌خواهم. چند تلفنی می‌دهد. پیامک می‌دهم: حوزه مهران کلا ۶ طلبه دارد! بلافاصله جواب می‌دهد، از زاویه‌ای دیگر نگاه می‌کند. بله، نشان است! را پس می‌زند. 📌حوزه اگر می‌خواهد مردم بچه‌هایشان را به طلبگی بفرستند راهش دست گذاشتن روی است. بازخوانی طبیب و داروساز، امام صادق معمار و شهرساز و امام صادق و اقتصاد مقاومتی، امام صادق ست. شذرات؛ (پراکنده نویسی‌های منظومه‌وار طلبه‌ای ) @iman_norozi
🔻 شمال، مهران، را در بستر دوستی‌های اربعینی راه انداخته است! 📌هنوز گوش درد دارم. با عطر گه‌گاهی دردش را خنثی می‌کنم. هوای مهران این چند روز سرد است و صبح ها مه‌ غلیظی ست که آدم دو متری اش را به زور می‌بیند. 📌توسلی می‌کنم. دنبال انقلابی می‌گردم. افرادی را که موکب یا هیات دارند در اولویت هستند برایم. انقلاب و آقا و دغدغه اش باشد و بفهمد. 📌پرسان پرسان به دو سه تا اسم می‌رسم. اولین نفر را زنگ می‌زنم. قبلا تجارت می‌کرده است و الان بیشتر . نماز مغرب قرار می‌گذاریم. 📌چند دقیقه‌ای حرف می‌زنم. خلاصه و تیتروار از بیانیه گام دوم تا اقتصاد مقاومتی. هم می‌خواهم به حرف وادارش کنم و هم ببینم چقدر در فضای ماست. 📌حزب‌اللهی‌ها در فضای سیاسی و اجتماعی انقلابی هستند اما در اقتصاد . این را زیاد دیده‌ام. افراد زیادی تا مرز رفته‌اند، اما فهمی از مقاومتی و اقتصاد ندارند. اصلا نظریه ، و جهاد می‌دهد. 📌اقتضای کار اقتصاد مقاومتی جنس‌ش میدان است. تا در میدان پا نگذاری فهمش سخت خواهد بود. لذا حاج قاسم‌های خودش را می‌خواهد! آدم پخته و توجیهی ست. این یکی جنس ش به فضای خودمان نزدیک است. هیآت شروع می‌شود. 📌بعد از اتمام هیآت مرا به منزلش دعوت می‌کند. منزلی دو طبقه. طبقه بالا حسینیه و برای ست. شام ساده‌ای درست می‌کند. تند و سریع روغن را داغ می‌کند. رب محلی را می‌ریزد در روغن و بعدش چند تخم مرغ. از بی‌تکلفی‌اش و خودمانی بودنش لذت می‌برم. یک . خوشمزه‌تر و دلچسب‌تر از یک چلوکباب بازاری. 📌تلفنش زنگ می‌زند. سید حسینی موکب گرگان. یکی از رفقای موکب دارش از گرگان است. در لابلای صحبت‌هایش می‌گوید شمال، مهران، را راه انداختم. در بستر اربعین حسینی و ، اربعین را کشاندم در فضای . دوست موکب‌دار شمالی را وصل کردم به دوست موکب‌دار اهل . از این زاویه اربعین را ندیده بودم. اربعین چقدر برکات دارد. امام زمان به برکت اربعین خیلی از کارها دارد جلو می‌برد و ما اصلا فهمی از اربعین نداریم. در بستر اربعین و ظرفیت‌های اربعینی! ذهنم را مشغول می‌کند. 📌از شنیدن این حرف و این فهم‌ها بال در می آورم. توسل جواب داده است. بدون گشتن به گنج رسیده‌ام. انقلابی ست هم در عرصه سیاسی و اجتماعی و هم در فضای اقتصاد مقاومتی. بیشتر حرف می‌زنیم. 📌از در گستره وطن توحیدی و مهندسی نظامات اجتماعی در عینیت می‌گویم. همانطور که میوه می‌آورد تایید می‌کند. او هم انگار گمشده‌اش را پیدا کرده است. می‌گوید نان امام زمان را خوردی حلالت. گلایه داشت از اینکه در مهران برخی طلبه‌ها نان امام زمان را خوردند و رفتند کارمند شدند و کم‌کم لباس را هم گذاشتند کنار. ساعت حدود دوازده گذشته است. شب شهادت بی بی ست. به آرمان‌های علی و فاطمه به بلندای تاریخ بعد از ۱۴۰۰ سال می‌نگرم. عجب بستری را اهل بیت علیهم السلام برای ما ساختند و ما عرضه نداریم. یاد شهید شیخ محمد طهرانی و شهید رضایی می‌افتم. از شهدای شاهرود که در مهران شهید شده‌اند. کمی عطر نعنا فلفلی می‌زنم. گوشم گر می‌گیرد و می‌سوزد و دردش ساکت می‌شود! و خوابم می‌برد. شذرات؛ (پراکنده نویسی‌های منظومه‌وار طلبه‌ای ) @iman_norozi
📌از به سمت می‌روم. ذهنم بازگشت می‌کند به سال ۸۰. زمانی که در تیم فوتبال انصار شاهرود بازی می‌کردم. یاد شیخ محمد تهرانی می‌افتم. تیمی که شیخ شهید موسس‌ش بود! 📌ماجرای جالب قبر کناری شیخ شهید ست. احمدرضایی، یک بزن بهادر. همه شهر از دستش بودند. نقل است پدرش همواره می‌گفت خدایا یا جان مرا زودتر بگیر یا این بچه را بیاور. احمد رضایی خورد به شیخ محمد. با هم رفیق شدند. 📌 آنهایی که اهل هستند می‌دانند بازیکنان وقتی می‌خواهند یکدیگر را صدا کنند با است. یعنی چنین فرهنگی حاکم است. 📌شیخ محمد در چنین فضایی در قبل انقلاب تیم فوتبال راه انداخت! کم‌کم احمد شد شیخ محمد. تا سر از جبهه درآورد. 📌سردار الهیاری نقل می‌کرد: واقعا این روحیه گنده لاتی احمدرضایی تو جنگ هم نمایان بود. از فشار آتش در عملیات والفجر ۳ وقتی همه کپ کرده بودند، احمد رضایی واقعا بدون هیچ ترسی بلند می‌شد و می‌‌جنگید. سردار خانی فرمانده گردان کربلا نقل می‌کند: 📌 ساعت نزدیک ۱۶ بود که شیخ محمد آمد. یک خاک‌ریز دو متری بود که ۷۰ سانتی‌متر شده بود. گلوله آر.پی.جی را باید پرتاب می‌کردیم. دشمن کمی مانده بود که خاک‌ریز را بگیرد و مهران را فتح کند. T-72 مقابل آر.پی.جی؛ یعنی اسلحه در مقابل . شیخ با اصرار اجازه گرفت و با چند نفر از نیروهایش رفت. 📌تانک‌ها به ۱۰۰ متری ما رسیدند. یک ساعت به غروب بود، یک گلوله تانک مستقیم به‌سوی خاک‌ریز رفت. شیخ محمد تهرانی و احمد رضایی پرکشیدند. یاد امام و شهدا صلوات! شذرات @iman_norozi