فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در شهر #مهران طلافروشی دارد.
بعد از اربعین تصمیم گرفته #موکب_کوچکش ۳۶۵ روز سال ادامه داشته باشد.
موکب اربعینش را در کل سال امتداد دهد.
آقای ناصری هر روز از کل مشتریهای پاساژ پذیرایی چای دارد و دمنوش های طبیعی.
با وی از چای میوهای گفتم و قند قهوهای.
پذیرایی اش هم کلش اهل بیتی شود.
امام صادق #کتاب_أشربه را باید به مردم معرفی کرد.
#روایت_مردم
#مهران
#تبلیغ_فاطمیه
#شب_شهادت
شذرات؛ (پراکنده نویسیهای منظومهوار طلبهای #وطن_توحیدی)
@iman_norozi
🔻بلوغ جامعه و پس زدن حوزه سکولار!
📌دانشجو دانشگاه همدان بود. ول کرد آمد حوزه!
اولین رفاقت ما دقیقا دوسال پیش همین ایام سر نمایشگاه بین المللی فروش محصولات نجف اشرف و #مردمیسازی_تجارت رقم خورد.
📌دهه دوم فاطمیه #مهران آمدهام تبلیغ.
زنگش میزنم. ارتباطات و تجربیات حضورش در شهر مهران را میخواهم. چند تلفنی میدهد.
پیامک میدهم:
حوزه مهران کلا ۶ طلبه دارد!
بلافاصله جواب میدهد، از زاویهای دیگر نگاه میکند.
بله، نشان #بلوغ_جامعه است!
#حوزه_سکولار را پس میزند.
📌حوزه اگر میخواهد مردم بچههایشان را به طلبگی بفرستند راهش دست گذاشتن روی #نیاز_مردم است.
بازخوانی #امام_صادق طبیب و داروساز، امام صادق معمار و شهرساز و امام صادق #تاجر و اقتصاد مقاومتی، امام صادق #ازدواج_هویتی ست.
#بلوغ_جامعه
#حوزه_سکولار
#تبلیغ_فاطمیه
#شهر_مهران
شذرات؛ (پراکنده نویسیهای منظومهوار طلبهای #وطن_توحیدی)
@iman_norozi
🔻#خط_تجاری شمال، مهران، #بغداد را در بستر دوستیهای اربعینی راه انداخته است!
📌هنوز گوش درد دارم. با عطر #نعنا_فلفلی گهگاهی دردش را خنثی میکنم. هوای مهران این چند روز سرد است و صبح ها مه غلیظی ست که آدم دو متری اش را به زور میبیند.
📌توسلی میکنم. دنبال #فعالین_اقتصادی انقلابی میگردم. افرادی را که موکب یا هیات دارند در اولویت هستند برایم.
انقلاب و آقا و #بیانیه_گام_دوم دغدغه اش باشد و بفهمد.
📌پرسان پرسان به دو سه تا اسم میرسم.
اولین نفر را زنگ میزنم. قبلا تجارت میکرده است و الان بیشتر #ترخیصکاری.
نماز مغرب قرار میگذاریم.
📌چند دقیقهای حرف میزنم. خلاصه و تیتروار از بیانیه گام دوم تا اقتصاد مقاومتی. هم میخواهم به حرف وادارش کنم و هم ببینم چقدر در فضای ماست.
📌حزباللهیها در فضای سیاسی و اجتماعی انقلابی هستند اما در اقتصاد #لیبرال. این را زیاد دیدهام. افراد زیادی تا مرز #شهادت رفتهاند، اما فهمی از مقاومتی و #جنگی_بودن اقتصاد ندارند. اصلا #جعل_واژه نظریه #اقتصاد_مقاومتی، #بوی_مبارزه و جهاد میدهد.
📌اقتضای کار اقتصاد مقاومتی جنسش میدان است. تا در میدان پا نگذاری #نظریه فهمش سخت خواهد بود. لذا حاج قاسمهای خودش را میخواهد!
آدم پخته و توجیهی ست. این یکی جنس ش به فضای خودمان نزدیک است.
هیآت شروع میشود.
📌بعد از اتمام هیآت مرا به منزلش دعوت میکند. منزلی دو طبقه. طبقه بالا حسینیه و برای #زائران_حسینی ست.
شام سادهای درست میکند. تند و سریع روغن را داغ میکند. رب محلی را میریزد در روغن و بعدش چند تخم مرغ. از بیتکلفیاش و خودمانی بودنش لذت میبرم. یک #املت_ساده. خوشمزهتر و دلچسبتر از یک چلوکباب بازاری.
📌تلفنش زنگ میزند. سید حسینی موکب گرگان. یکی از رفقای موکب دارش از گرگان است.
در لابلای صحبتهایش میگوید #خط_تجاری شمال، مهران، #بغداد را راه انداختم. در بستر اربعین حسینی و #دوستیهای_اربعینی، اربعین را کشاندم در فضای #تجارت. دوست موکبدار شمالی را وصل کردم به دوست موکبدار اهل #کاظمین.
از این زاویه اربعین را ندیده بودم. اربعین چقدر برکات دارد. امام زمان به برکت اربعین خیلی از کارها دارد جلو میبرد و ما اصلا فهمی از اربعین نداریم.
#مردمی_سازی_تجارت در بستر اربعین و ظرفیتهای اربعینی! ذهنم را مشغول میکند.
📌از شنیدن این حرف و این فهمها بال در می آورم. توسل جواب داده است. بدون گشتن به گنج رسیدهام. انقلابی ست هم در عرصه سیاسی و اجتماعی و هم در فضای اقتصاد مقاومتی.
بیشتر حرف میزنیم.
📌از #معماری_اجتماعی در گستره وطن توحیدی و مهندسی نظامات اجتماعی در عینیت میگویم.
همانطور که میوه میآورد تایید میکند.
او هم انگار گمشدهاش را پیدا کرده است. میگوید نان امام زمان را خوردی حلالت. گلایه داشت از اینکه در مهران برخی طلبهها نان امام زمان را خوردند و رفتند کارمند شدند و کمکم لباس را هم گذاشتند کنار.
ساعت حدود دوازده گذشته است. شب شهادت بی بی ست. به آرمانهای علی و فاطمه به بلندای تاریخ بعد از ۱۴۰۰ سال مینگرم. عجب بستری را اهل بیت علیهم السلام برای ما ساختند و ما عرضه نداریم.
یاد شهید شیخ محمد طهرانی و شهید رضایی میافتم. از شهدای شاهرود که در مهران شهید شدهاند.
کمی عطر نعنا فلفلی میزنم. گوشم گر میگیرد و میسوزد و دردش ساکت میشود! و خوابم میبرد.
#مهران
#ظرفیتهای_مرز
#اقتصاد_اربعینی
#دوستیهای_اربعینی
#تبلیغ_فاطمیه
شذرات؛ (پراکنده نویسیهای منظومهوار طلبهای #وطن_توحیدی)
@iman_norozi
#دوباره_رزق_کربلا
#یاد_شهدا
📌از #مهران به سمت #کربلا میروم.
ذهنم بازگشت میکند به سال ۸۰. زمانی که در تیم فوتبال انصار شاهرود بازی میکردم. یاد #شهید شیخ محمد تهرانی میافتم. تیمی که شیخ شهید موسسش بود!
📌ماجرای جالب قبر کناری شیخ شهید ست. احمدرضایی، یک #گنده_لات بزن بهادر. همه شهر از دستش #عاصی بودند.
نقل است پدرش همواره میگفت خدایا یا جان مرا زودتر بگیر یا #خبر_مرگ این بچه را بیاور.
احمد رضایی خورد به #تور شیخ محمد. با هم رفیق شدند.
📌 آنهایی که اهل #فوتبال هستند میدانند بازیکنان وقتی میخواهند یکدیگر را صدا کنند با #فحش است. یعنی چنین فرهنگی حاکم است.
📌شیخ محمد در چنین فضایی در قبل انقلاب تیم فوتبال راه انداخت!
کمکم احمد شد #رفیق_جینگ شیخ محمد. تا سر از جبهه درآورد.
📌سردار الهیاری نقل میکرد: واقعا این روحیه گنده لاتی احمدرضایی تو جنگ هم نمایان بود. از فشار آتش در عملیات والفجر ۳ وقتی همه کپ کرده بودند، احمد رضایی واقعا بدون هیچ ترسی بلند میشد و میجنگید.
سردار خانی فرمانده گردان کربلا نقل میکند:
📌 ساعت نزدیک ۱۶ بود که شیخ محمد آمد. یک خاکریز دو متری بود که ۷۰ سانتیمتر شده بود. گلوله آر.پی.جی را باید پرتاب میکردیم.
دشمن کمی مانده بود که خاکریز را بگیرد و مهران را فتح کند. #تانک T-72 مقابل آر.پی.جی؛ یعنی اسلحه در مقابل #قاشق_چنگال. شیخ با اصرار اجازه گرفت و با چند نفر از نیروهایش رفت.
📌تانکها به ۱۰۰ متری ما رسیدند. یک ساعت به غروب بود، یک گلوله تانک مستقیم بهسوی خاکریز رفت. شیخ محمد تهرانی و احمد رضایی پرکشیدند.
یاد امام و شهدا صلوات!
شذرات
@iman_norozi