خیرات سرم زنگ زدم بعد طرف اورژانسی زنگ زده میگه تصادف با چی شده؟ گفتم ک نمی‌دونم ی ۲۰۶ تصادف کرده با چیزی ام تصادف نکرده😐 واقعا هم با ماشین تصادف نکرده بود😐

بعد طرف میگه: خانم میدونستی مزاحمت ب اورژانس پیگرد قانونی دارع😒😒 گفتم بله میدونم ک‌ چی؟ گفت خب الان شمارتون رو بدم ب آگاهی؟ گفتم شما اورژانستون رو بفرستید ببینید اگر تصادف نشده شماره من رو بدید😏😒 بعد یارو برگشت گفت : باور نمیکنم اورژانس هم نمیفرسم😒 گفتم: بدرک قطع کردم😊

خلاصه مطلب حاجی ب کسی خوبی نیومده هیچ وقت ب اورژانس زنگ نزنید مگر خدایی نکرده خانواده خودتون باشع👌

یکبارم داخل ی کوچه ی خانمی حالش بد بود رو زمین افتاده بود بعد رفتم سمتش دیدم خانمه داره لباسش رو در میاره😐😐 بعد بهم گفتن بیا کنار این این فکر شومی تو ذهنشه😐!

خداییش تو این دوره زمونه نباید دل سوزوند😐!

این تجربه دومم شده و ب یقین رسیدم اگر کسی داشت میمرد جون میداد هم کمک نباید کنم😐👌

تنهایی خوبه ها ولی گاهی! ولی چقدر بده تنهایی

از صبح تو خونه تنهام 🥲 بیرونم نمیتونم برم هییییی

خودمونیم امام رضا پیراهنت نرفت ب غارت کسی نزد حرف اسارت 💔

دور شدم ازت میدونم میدونم خسته ات کردم

ب خوبا سر میزنی مگه بدا دل ندارن؟

ی بغضی گیر کرده تو گلوم هر کاری میکنم نمیشکنه شاید از قساوت قلبمه

از خودم خستم امام رضا

امان از وقتی ک نماز هات قضا بره اون گناهه ک ب زبون و رفتارت میاد

هر چقدر بخوای جلوی گناه رو بگیری نمیشه سعی الکی می‌کنی ..

آخرین بار یادم بعد نماز صبح نزدیک بین الطلوعین بود لحظه خدافظی رسید اون موقع یخوردع مریض شده بودم وقتی داشتیم از حرمت دور میشدیم چشام پر شده بود بغض بدی گلوم رو گرفته بود پدر و مادرم فکر میکردن از سرما خوردگیم هست ک چشام پر شده اشک میاد از چشام

هنوز اون لحظات یادمِ ۶ سال گذشته ولی هنوز خوشگلی حرمت یادمه

آقا غلط کردم ولی نیاوردی ب روم ک ..

وصف حالِ منه

ب شدت خوابم میاد ولی نمیتونم بخوابم یعنی شرایطش نیست

تو منو رها کنی کجا برم امام حسن؟💔

دلم از این نگاه ها میخواد یا امام رضا... _معجزه شاهِ خراسان (:💔 #امام_رضا #معجزه

منو اینجوری امتحان نکن امام رضا من دور باشم از حرمت درست نمیشم بخدا

من هیچ تو دلت تنگ نشده برام؟ آقای امام رضا ..

گفتن تموم زندگیت ! گفتم : امام رضا ♥️ #امام_رضا

موفقیت در گرو دو مسئله است! + نماز شب ، زیارت عاشورا♥️

عجب!

چقدر بده مادر ی خانواده بیمار بشه واقعا نظم خونه بهم می‌ریزه 🙂

مادرم تعریف می‌کنه میگه وقتی زنموم رو از اتاق عمل آوردن بیرون دختر کوچیکش دیگه نا نداشت با تختی ک مادرش رو پرستارا میبرن بره جلوی در اتاق عمل با زانو میخوره زمین زار میزنه💔