هیـ...چ!
همچنان در جوهر خویش درگیریمی و مجال نوشتن نیست! . . .
من روزهایی راگذراندم
(و البته هنوزهم درگیرش هستم)
که گاهی حتی حوصله نوشتن کلمه ای یا خواندن جمله ای از روی جایی را نداشتم.
به سختی میتوانستم کلمه هارا در ذهنم جمع و جورشان کنم و به جمع بندی برسانمشان.
نمیدانم ؛
فهمش آنقدرهاهم ساده نیست
چون کسی این روزها حتی احساس هم دردی هم نکرد،
و خداراشکر خدایی هست که مثل همیشه حواسش هست❤️
.
.
.
امروز خسته بودم
این بار هم جسمی و هم روحی!
سوار تاکسی زرد های اصفهان شدم .
باز وسط دونفر خانم افتادم و این وضعیت را دوست نداشتم.
آخر من همیشه دوست دارم کنار پنجره باشم.
گوشی را روشن کردم و برنامه های پیام رسان را چک کردم.
رسیدم به تلگرام و گروه نویسندگی..
از درون به خودم چیز میگفتم که چرا تمرین هایم را عقب می انداختم.
و صد چرای دیگر.
کمی دلم سردشده بود
اما با این وجود شروع کردم به نوشتن پیامی به استادیارم.
ارسال را زدم و از پیام رسان بیرون امدم.
گوشی را خاموش نکرده استادیارعزیزم به پیامم پاسخ داد و جویای احوالم شد.
انگیزه دوباره ای که به من دادند
باعث شد دوباره بنویسم.
الان که این پیام را مینویسم
دربین اسباب کشی خانه مادر همسرم هستیم.
اوضاع آرامی نیست
اما نوشتم.
ویس های عقب مانده را کمی پیاده کردم و ذهنم کمی آرام شد.
.
.
وباز میدانم
همه از لطف پروردگارم است.💛
+امروز بعد از اولین امتحان پایانی
۱۶/خرداد
#روزمره
#خدایا_شکرت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تپش دل ماست رقیه، حلال مشکل‌هاست رقیه...♥️
1401.03.29مجنون الحسین علیه السلام (6)(1).mp3
3.78M
لا أجِدُ مَفَرّاً إلّا الحُسَین...
من جز حسین(ع) راه گریزی نمیبینم !