خدایا خودت شاهد باش
در حد توانمان هر آنچه را
که باید به مردم گفتیم
و نشان دادیم تا تـ . ـزویر
بر ما پیروز نشود … 🤚🏻🙂
تا لحظهی آخر پای کاریم❤️
#خـــادم_الـــــشهـــید
. @ir_naeboshahid .
رفته است این پرچم به خونِ لاله بالا
در اوج میماند یقین رقصان همیشه
یک واژه کم یا بیش نه، میماند این خاک
«جمهـــوری اسلامــی ایـــران» همیشه
#خــادم_الــشـهـیـد
. @ir_naeboshahid .
خدایا!
یه کاری کن این #دلقک
وزیر امور خارجه کشور ما نشه!
آمینش رو شما بلند بگید ..
#خـــادم_الـــــشهـــید
. @ir_naeboshahid .
میرسیم به اون جمله که:
«تا ابد هر چه ظریف است به قربان امیر»
#خـــادم_الـــــشهـــید
#حسینامیرعبداللهیان
. @ir_naeboshahid .
ما بر آن عهد که بستیم
هستیم هنوز 🇮🇷
#خــادم_الــشـهـیـد
. @ir_naeboshahid .
بیش از ۳۰ میلیون ایرانی
به ندای این مرد لبیک گفتند
و این یعنی جمهوری اسلامی ایران
مثل همیشه برندهی این میدان است🇮🇷
#خـــادم_الـــــشهـــید
. @ir_naeboshahid .
تمام امید ما شما هستید آقا جان چه خوب که شما رو داریم😍😍
فداتون بشم مهربان ❤️
#خـــادم_الـــــشهـــید
. @ir_naeboshahid .
لباس مشکی ما را به دستمان بدهید
به ما حسینیهی گریه را نشان بدهید
مرا که راهی بزم عزای اربابم
برای زود رسیدن کمی توان بدهید
اگر خدای نکرده در آخر خطم
به جان اشک سه ساله مرا امان بدهید
نماز گریهی ما با امامت سقاست
به روی مأذنهی کربلا اذان بدهید
برای آن که بمانم همیشه بر درتان
به کلب قافلهی عشق استخوان بدهید
قسم به حرمت چشمانتان اگر مُردیم
به روی سنگ حسینیه غسلمان بدهید..
#خـــادم_الـــــشهـــید
. @ir_naeboshahid .
پدر بزرگوار شهید امید اکبری سال ۹۷ بیان کردند؛
دوم دی سال ۱۳۶۸ بود که توی بیمارستان مهرگان اصفهان به دنیا آمد و به خاطر اینکه مادرم علاقه زیادی به اسم امید داشت، اسم پسرمان را امید گذاشتیم.
حدودا هشت سال پیش بود که امید مثل هر روز پس از نماز ظهر به خانه آمد، اما این بار هیجان داشت از او علت را جویا شدم و گفت که می خواهد وارد سپاه شود و مادرش که از ذوق در پوست خود نمی گنجید بلافاصله با بوی اسفند خانه را عطرآگین کرد.
#شهید_امید_اکبری
#خـــادم_الـــــشهـــید
. @ir_naeboshahid .
در سپاه که استخدام شد برای برگزاری یک روضه در دهه فاطمیه به نزد من آمد و اجازه خواست تا خانه را با کمک بچههای مسجد برای این کار آماده کند و من و مادرش هم بلافاصله استقبال کردیم، چند روزی گذشت، اما خبری از بچه های مسجد که قرار بود بیایند و منزل را برای برگزاری روضه آماده کنند نشد! به امید گفتم امید جان مشکلی هست با صدای مظلومانه اش آرام در گوشم و بدون آنکه مادرش بفهمد گفت: نمی توانم هزینه روضه را بدهم پول زیادی جمع نکرده ام.
آن زمان از این کارت های عابر که با آن پول دریافت می کردند، نیامده بود و من دفترچه حسابم را به امید دادم تا صبح روز بعد برای گرفتن پول به بانک برود.
#شهید_امید_اکبری
#خـــادم_الـــــشهـــید
. @ir_naeboshahid .
علاقه امید به من و مادرش باعث می شد تا همیشه با ما با احترام و ادب رفتار کند و نه تنها خودش به ما احترام می گذاشت، بلکه به برادرش هم توصیه می کرد که مبادا پدر و مادر از دست ما رنجیده شوند، همیشه با بچه های فامیل بازی می کرد و بچه ها با دیدنش متوجه می شدند که میتوانند با عمو امید بازی کنند.
#شهید_امید_اکبری
#خـــادم_الـــــشهـــید
. @ir_naeboshahid .
بعد از ظهر عاشورا پشت ترک موتورش بودم. تو اصفهان رسیدیم به یه چهار راه خلوت پشت چراغ قرمز ایستاد بهش گفتم امید چرا نمیری ماشینی که اطرافت نیست بهم گفت رد کردن چراغ خلاف قانونه و امام گفته رعایت نکردن قوانین راهنمایی رانندگی خلاف شرعه پس اگر رد بشم گناهه داداش ،من شب تو هیئت اشک چشمم کم میشه.
خاطرهای از رفیق پاسدار شهید امید اکبری
#شهید_امید_اکبری
#خـــادم_الـــــشهـــید
. @ir_naeboshahid .