یه شبه آدمِ بدی نشده که یه شبه هم آدمِ خوبی بشه عزیزجان. صبر داشته باش برای کمک به بقیه
@ir_tavabin
مؤمن كم خوراك است و منافق پرخور
پیامبر اکرم فرمود
وسائل الشيعه، ج 24، ص 241
@ir_tavabin
از امام رضا عليهالسلام نقل است که فرمود نقش نگين انگشترى عيسى عليهالسلام دو جمله بود: خوشا بندهاى كه به واسطهی او خدا يادآورى شود و واى بر بندهاى كه به واسطهی او خدا فراموش گردد
عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۵۶
@ir_tavabin
من مدت زیادی با گرههایی از ناراحتی و نشدنیها زندگیم رو طی کردم. و هربار حالم بد بود بیشتر کار کردم. الان که از اون موقع میگذره شاید ناراحتیهام، خاطرات بدم، هنوز باهام باشه ولی در کنارش یه اثر هم ازم مونده! اثر کار کردن.
کتاب نوشتن من نتیجهی ده ماه حال بد روحی من بود! من ده ماه و بیشتر تا به امروز شاید زخم روحیای رو با خودم حمل میکنم که حاصلش یه کتاب هم بود. کتابی که به چاپ چهارم خودش رسیده الحمدلله
میخوام بگم حال بد همیشه کم یا زیاد هست.. در کنارش یه ارزش افزوده بذارید حتما
اینا نصیحت نیست، دارم بلند بلند فکر میکنم
@ir_tavabin
اگه میخوای به منِ ایدهآلی از خودت برسی باید اول منِ الانت رو با همه کم و زیادش بپذیری و ببینی
@ir_tavabin
ای نخلِ من که برگوبرت شد زِ دیگران
دانی کز آب دیدهی من پاگرفتهاى؟
#على_اطهرى_كرمانى
@ir_tavabin
هر کس از شما در قسم خوردن جدیتر است،
به جهنم نزدیک تر است!
رسول خدا فرمود
کنزالعمال، ج یازده، ص هفت
@ir_tavabin
Origin - Adam Hurst.mp3
زمان:
حجم:
3.47M
به دیدنم بیا
که چشمهایم برای توست
@ir_tavabin
چند روزی نبودم، وقتی برگشتم گلدانهای توی بالکن شبیه به یک روز مانده به آخر دنیا شده بودند. خشک، زرد، شکننده، خمیده، در حال ضجه زدن در سکوت و خرد خرد جان دادن. گذاشتمشان به حال خودشان. شبیه به سربازی که سربازِ دشمنِ زخمیای را درازکش وسط مخروبهای زمستانزده دیده و نه نجاتش داده و نه گلولهی پایان را بین ابروهایش شلیک کرده. به خودم گفتم پاییز است. به هر حال چند روز دیگر یخ خواهند زد، خشک خواهند شد. بعد با بی رحمیِ جلادی که خیلی وقت است تصویر مرگ دیگران را همچون مستندی کسلکننده تماشا میکند، درِ بالکن را به رویشان بستم.
یکی دو روز بعد وقتی آبیاریِ گلدانهای سوگلیِ آپارتمانی تمام شد و ته آبپاش اندکی آب باقی ماند، بی هدف آن را توی گلدان شمعدانی خالی کردم. نه اینکه برای نجاتش رفته باشم، رفته بودم تا فقط آبپاش را خالی کنم.
روز بعد وقتی پرده را کنار زدم چشمم به جوانههای سبزی خورد که از لای آخرالزمانِ گلدان شعمدانی سر برآورده بودند؛ برگ های ریز تازه، ساقههای نوجوانی که امید به زندگی در تن تازهشان میدرخشید.
چند دقیقهای پشت پنجره ایستادم و این صحنه را تحسین کردم. شمعدانیها اهل شکست خوردن نیستند. گاهی میمیرند اما میدانند که مرگ هم همیشگی نیست. شمعدانی من شبیه به همان سرباز زخمی رها شده در مخروبه بود. همه فکر میکردند مرده و به زودی شام گرگهای شکمباره خواهد شد، اما با ذرهای آب، خودش را از نو ساخت.
به برگهای مردهاش نگاه کرد و گفت: خیالی نیست. برگ تازه ای جوانه خواهد زد. بیشتر خواهیم شد. قوی تر. زنده تر.
جوانهها را که دیدم آبپاش را پر کردم و با احترام، بارانی بر خاکش باریدم و تکههای خشکیده را جدا کردم. این گیاه لایق بهترینها بود. همهی آنهایی که زود تسلیم لشکر شکستخوردگان نمیشوند، لایق بهترینها هستند.
#آنالی_اکبری
@ir_tavabin