جرم بود
ممنوعیت داشت
پیرمردهای صاحب خانه
دم در می نشستند
همین ساعتها
نزدیک اذان صبح
عزادارها از ترس آژانهای نظمیه رضاخان
پشت در خودشان را به صاحب خانه معرفی میکردند
حاجی رسول قناد هستم
مشهدی رحمان بزاز هستم
در را باز میکرد تا عزاداری کنند.
رضاخان رفت، روضه باقیست
لینک دعوت به کانال👇🏻❤️
https://eitaa.com/iranGif
میگفت
زهرا(س) غم حیدر رو ندید....
علی ؏ غم حسن؏ رو ندید....
حسن ؏ غم حسین ؏ رو ندید....
حسین ؏ غم رقیه رو ندید....
اشک تو چشماش جمع شد و با صدای لرزان گفت
« امان از دل زینب»