8.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جاهایی از ایران که تا حالا ندیدید!
این کلیپ از طبیعت ایران رو حتما ببینید ، غیر قابل باور هست این همه زیبایی تو ایران هست و دیده نشده! 👌🏻
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
تصويرى جالب از "چارلز تریپ" مردی که پا ندارد و "وریچارد بوون" مردی که دست ندارد. فرانسه/ 1890
•رفيق اگه داشته هامون رو تقسيم كنيم؛ نداشته هامون جبران ميشه...
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کشاورزی در تایلند در مزرعه با تراکتور خودش در حال کار کردن بود که صدای جیغ پرنده ماده ای را شنید و متوجه شد که سعی دارد با فریاد کشیدن و حرکت بال هایش تخمهای زیرش را محافظت کند.
کشاورز می گوید که سعی کرده نزدیک شود تا کمی او را بترساند که آسیب نبیند اما او برای محفاظت از تخم هایش آماده مرگ است.
مهر مادر❤️
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
🗿گوته بزرگترین شاعر آلمان خطاب به حافظ: ای حافظ، آرزو من آن است که فقط مریدی از مریدان تو باشم.
🔹ژان ولفگانگ گوته ؛ شاعر ، فیلسوف ، نویسنده ، سیاستمدار و دانشمند بزرگ در میان آثار خود ، یک اثر مهم دارد به نام دیوان شرقی . این اثر نه تنها یکی از عالی ترین آثار شعر و حکمت گوته است بلکه یکی از بزرگ ترین آثار ادبی آلمان و اروپا به شمار می آید . گوته این اثر برجسته را با خواندن دیوان شعر حافظ به وجود آورد .
نقادان ادب جهان ، گوته را یکی از ارکان چهارگانه ادب جهان نام داده اند و چنین شخصیتی با شیفتگی و دلبستگی درباره حافظ فراوان گفته است :« ای حافظ ، آرزوی من آن است که فقط مریدی از مریدان تو باشم » .
گوته خطاب به حافظ متن های ادبی سلیس ، عمیق ، پرمعنا و پر از روح و احساس خلق کرد که در نوع خود شاهکاری بزرگ محسوب می شوند.
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
📸 تصویری از حرم امام رضا حدود ۱۶۰ سال پیش
✍ این تصویر منسوب به «لوئیجی پشه» عکاس ایتالیایی است و گمان میرود که بین سالهای ۱۸۴۰ و ۱۸۶۰ به ثبت رسیده باشد
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
🔻شعر زيبای ايرج ميرزا در باره حضرت علی اکبر!
رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان!
رأفت برند حالتِ آن داغ دیده را
یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
و آن یک، ز چهره پاک کند اشک دیده را
آن دیگری بر او بفشاند گلاب قند
تا تقویت شود دل محنت کشیده را
یک چند دعوتش به گُل و بوستان کنند
تا برکننَدش از دل، خارِ خلیده را
جمعی دگر برای تسلایِ او دهند
شرحِ سیاه کاریِ چرخِ خمیده را
القصه هر کسی به طریقی ز روی مِهر
تسکین دهد، مصیبتِ بر وی رسیده را
آیا که داد تسلیت، خاطرِ حسین؟
چون دید نعشِ اکبرِ در خون تپیده را
آیا که غمگُساری و اَندُه بَری نمود
لیلایِ داغ دیدهِ محنت کشیده را
بعد از پسر، دلِ پدر آماج تیر شد
آتش زدند لانهِ مرغِ پریده را
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
🔻وقتی علامه طباطبایی حاضر میشود تفسیر المیزانش را با یک بیت شعر ایرج میرزا عوض کند
✍ نوه آیت الله العظمی بروجردی فرمودند:
روزی در محضر علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان نشسته بودم. اتفاقاً مداح اهل بیت (حاج محمد علامه مداح) هم تشریف داشتند. علامۀ طباطبایی رو کردند به آقای مداح و فرمودند: دلم میخواهد حالا که اینجا آمدید یک روضهای برای من بخوانید!
یک صندلی آنجا بود، مداح بلند شدند و روی آن صندلی نشسته و شروع کردند به روضه خواندن! یادم هست که روضۀ حضرت علی اکبر را خواندند و شعری هم که ایشان در آن روضه خواندند شعر معروف ایرج میرزا راجع به حضرت علی اکبر بود که با این مطلع شروع میشود:
رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان
رأفت برند حالت آن داغدیده را
جناب مداح این اشعار را خواندند تا که رسیدند به این بیت:
بعد از پسر، دل پدر آماج تیغ شد
آتش زدند لانۀ مرغِ پریده را
در اینجا بود که مرحوم علامۀ طباطبایی رو به آقای مداح کردند و فرمودند:
اَعِد یعنی تکرار کن! آقای مداح هم بیت مذکور را دوباره خواندند. یادم هست که علامۀ طباطبایی از مداح چهار بار درخواست کردند که این بیت را بخواند. علامه طباطبایی گریه میکردند و اشک بر روی محاسن شان میریخت!
روضه تمام شد اما علامۀ طباطبایی همین جور که این بیت را تکرار میکردند، اشک میریختند و از شدت تأثر با دست بر روی پایشان میزدند! علامه طباطبایی در همین حال که بودند فرمودند:
ای کاش ایرج میرزا این بیت از این شعر را میداد به من و من تفسیر المیزانم را میدادم به او!! من به علامۀ طباطبایی عرض کردم:
آقا! حضرتعالی ایرج میرزا را میشناسید؟ اشعار ایشان را مطالعه فرمودهاید؟ او شاعر هزل سرایی است!
علامه طباطبایی فرمودند: بله، دیوان ایشان پیش من هست و آن را دارم، مع ذلک ای کاش ایرج میرزا این بیت از این شعر را به من میداد و من تفسیر المیزانم رابه او میدادم! کسی که این بیت را راجع به علی اکبرِ امام حسین علیه السلام سروده است، من نمیتوانم باور کنم که آقا سید الشهدا فردای قیامت نسبت به او بی تفاوت باشد!
📚 منبع: سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
🔻زیبائی های ایران
✍اين منظره شگفت انگيز که مشاهده می کنید در شهرستان جهرم استان فارس واقع شده است
اگر تصویر را 90 درجه به راست بچرخانید فردی را در حال نی زدن می بينيد
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥راز حمام شیخ بهایی اصفهان که با یک شمع سالها متمادی آب حمام را گرم میکرد بدون این که خاموش شود...
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پرتخریبترین بنای ماندگار تاریخ!
✍حرم سیدوسالار شهیدان بارها از سوی دشمنان اهلبیت مورد هجوم و تخریب قرار گرفته، اما بعد از گذشت قرنها امروزه حرم امام حسین (علیهالسلام) مهمان میلیونها زائر است. همان نوری که هرگز خاموش نخواهد شد.
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
🔻سخنان عجیب «فتحعلی شاه قاجار» پیش از امضای قرارداد ترکمانچای
✍ در جنگ دوم روس و ایران وقتی قشون روس وارد تبریز شد، دولت ایران ناچار شد شرایط صلح دولت روس را بپذیرد. فتحعلی شاه برای اعلان پایان جنگ، مجلسی برپا کرد. قبلا به عده ای از خواص؛ دستوراتی داده شده بود که در مقابل هر جمله ای از فرمایشات شاه چه جوابهایی باید بدهند و همگی نقش خود را روان کرده بودند.
🔸شاه بر تخت جلوس کرد و فرمود: «اگر ما امر دهیم که ایلات جنوب با ایلات شمال همراهی کنند و یکمرتبه بر روس منحوس بتازند و دمار از روزگار این قوم بیایمان برآورند چه پیش خواهد آمد؟» مخاطبین که در این کمدی، نقش خود را خوب بلد بودند؛ تعظیم سجده مانندی کرده و گفتند: «بدا به حال روس! بدا به حال روس!» شاه مجددا پرسید: «اگر فرمان دهیم که قشون خراسان با قشون آذربایجان یکی شود و توأمان بر این گروه بیدین حمله کنند چطور؟» جواب دادند: «بدا به حال روس! بدا به حال روس!»
🔸اعلیحضرت پرسش را تکرار کردند و فرمودند: «اگر توپچیهای خمسه را هم به کمک توپچیهای مراغه بفرستیم و امر دهیم که با توپهای خود تمام سرزمین این کفار را با خاک یکسان کنند چه خواهد شد؟» باز جواب «بدا به حال روس! بدا به حال روس!» تکرار شد و خلاصه چندین فقره از این قماش اگرهای دیگر که تماما به جواب یکنواخت بدا به حال روس رد و بدل شد. شاه تا این وقت روی تخت نشسته، پشت خود را به دو عدد متکای مروارید دوز داده بود. در این موقع؛ ناگهان دریای غضب ملوکانه به جوش و خروش آمد و روی دو زانو بلند شد شمشیری را که به کمر بسته بود، یک وجب از غلاف بیرون کشید و این دو شعر حماسی را با صدای بلند خواند:
کشم شمشیر مینایی / که شیر از بیشه بگریزد
زنم بر فرق پسکوویچ / که دود از پطر برخیزد
🔸مخاطبین خود را به پایه تخت قبله عالم رسانده و به خاک افتادند و گفتند: «قربان مکش، مکش که عالم زیر و رو خواهد شد». شاه پساز لحظهای سکوت گفت: «حالا که اینطور صلاح میدانید ما هم دستور میدهیم با این قوم بیدین کار به مسالمت ختم کنند». باز این چند نفر به خاک افتادند و تشکرات خود را از طرف تمام بنی نوع انسان که اعلیحضرت بر آنها رحم کرده و شمشیر خود را از غلاف نکشیدهاند تقدیم پیشگاه قبله عالم نمودند. شاه با کمال تغییر از جا بلند شد و رفت که دستور صلح را به نایبالسلطنه بدهد.
📎 پانوشت: پسکوویچ فرمانده قوای روس بود
پطر همان سن پترزبورگ است
📚 منبع: شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh