از گلوی خود بریدن وقت حاجت
همت است..
ورنه هرکس
گاهِ سیری پیش سگ نان افکند..
#جملات_زیبا
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
امام على عليه السلام : روشنايى دل از حلالخورى است.
المواعظ العدديّة : ص 58
#حدیث
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
پدری که نتوانست غم هجر فرزند را تحمل کند
🔹تنها فرزند شهید علی کشاور، یعنی دخترش تازه زبان باز کرده بود و با دستهای کوچکش میتوانست، غبار بیابانهای تحت حمایت پدر را از لباسهای سبز محیط بانی او بتکاند و شبها، تا دیر هنگام چشمان کوچکش را در انتظار باز آمدن پدر شجاعش باز نگه دارد، که روزگار، آشیانه او، پدر و مادرش را با خزان مرگ پدر، دستخوش اندوه سوزناک یتیمی کرد.
🔹پدر شهید علی کشاورز، هر غمی را جزء داغ جگرگوشه را تحمل میکرد پس از شهادت فرزند رشیدش روزهایی سخت را پیش روی خود دید. او با مرگ غیر منتظره فرزند، عنان طاقت را از دست شکیبایی افتاده دید و چندی پس از شهادتش، خود نیز مرغ روح را از قفس جسم رنجور آزاد یافت و در دیار باقی آرام گرفت.
#معرفی_شهید #شهید_محیط_زیست
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
10.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان آرامش بخش درباره مرگ
علامه حسنزاده آملی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
در تلفنم، نام همسرم را
با عنوان #شهیدزنده ذخیره کرده بودم. یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد!
به ایشان گفتم:
آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما میبینم
و عشق شهادت داری که برای من شهید زنده ای
قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد
و گفت: شماره اش را بگیرم
وقتی این کار را کردم، دیدم شماره مرا با عنوان "شریک جهادم و مسافر بهشت"
ذخیره کرده بود
گفت: از اول زندگی شریک هم بوده ایم
و تا آخر خواهیم بود و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است اما من با ارزش ترین دارایی ام را به خدا میسپارم و میروم.
آنقدر مرا با خانواده شهدا انس داده بود
که آمادگی پذیرفتن شهادت ایشان را داشتم
شام غریبان امام حسین علیهالسلام بود
که در خیمه محله مان شمع روشن کردیم ایشان به من گفت دعا کنم تا بی بی زینب قبولش کند
من هم وقتی شمع روشن میکردم،
دعا کردم اگر قسمت همسرم شهادت بود،
من نیز به شهدا خدمت کنم و منزلم را بیت الشهدا قرار دهم
شهید #جواد_جهانی
راوی همسر شهید
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
12.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 صوت از حاج قاسم درباره صحبتهای امام خطاب به فرماندهان، قبل از عملیات والفجر ۸
🔸حضرت امام به فرماندهان فرمودند: «به نصرت الهی اطمینان داشته باشید»./
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
به تمام آدم هايی كه قرار است
بعد از من بميرند ،
بگوييد:
من توی لنز دوربينی جا مانده ام
كه عكاسش ميخواست از
عشــق (شهــادت)
مستند بسازد . . .
🌷شهید سیدمرتضی آوینی🌷
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
24.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #مولودی زیبا و شنیدنی به مناسبت ولادت حضرت #علی_اکبر علیه السلام...
🎼با عنوان #آقای_جوونایی....
🎤 حاج #محمود_کریمی
🔺به همراه زیرنویس عربی
💥 پیشنهاد ویژه برای دانلود
همه بدونن تو زندگیم مقلد علی اکبرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فرامتن
🎥 سرقت ممنوع!
🔰 طی هفته اخیر، یک نفتکش اماراتی با هدف سرقت نفت در فاصله چند کیلومتری ساحل یکی از بنادر یمن لنگر انداخت که با یک حمله پهپادی، این عملیات سرقت نفت یمن ناکام ماند.
▫️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ویژه #استوری
🌸 ای جوون حسین...
جا داشت تا ترک بخورد کعبه باز هم
وقتی شنید: حیدرِ لیلا رسیده است
📌 🌺 ایام ولادت #حضرت_علی_اکبر و #امام_زمان
▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری
💠 مقام مومنین در آخرالزمان
⚪️ آنهایی که در بیعت امامشان میمانند و به #غیب ایمان دارند
🎙 #استاد_رائفی_پور
#اصحاب_المهدی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷
#مجنون_من_کجایی؟
#قسمت_نوزدهم
راوی رقیه
خیلی از رفتار آقای حسینی ناراحت شدم
چرا اونطوری رفتار کرد !!!
رسیدم خونه ..
-مامان
مامان
حسنا:سلام خواهرشوهر جان..
مامان خونه نیست ؟
-إه عروس گلی
خوبی؟
حسنا: مرسی معراج چه خبر؟
-سلامتی
شب بریم هئیت ؟
حسنا:بله
بریم
حاج آقای من مداحه
-من فدای حاج آقای شما بشم ..
حسنا:شوهر منه..
-داداش منه ها ...
حسنا:رقیه مامان رفته پیش پدر
ناهار نمیاد ..
حسین آقا هم گفت سپاهه تا ساعت ۴
بعدش میره هئیت ..
بیا ما ناهار بخوریم استراحت کنیم
بعد میریم هئیت ...
-باشه
ناهار خوردیم من رفتم تو اتاقم استراحت
حسنا هم رفت تو اتاق حسین
همه فکرم درگیر آقای محمدی و آقای حسینی بود..
ساعت ۵:۳۰ بود با صدای آلارم گوشی بلند شدم ...
-حسنـــــــــــــــــــــا
عــــــــــــــــــــروس گلی
پاشو
حسنا در حالی که خمیازه می کشید
باشه ...
بریم ...
-بچه تو هنوز خوابی !!!!
برو حاضر شو...
وارد حیاط هئیت شدیم
بچه هارو از دور دیدم
یه خانمی به سمتم اومد
خانم:ببخشید خانم جمالی ؟!!
-بله خودم هستم شما
خانم:خواهر آقای محمدیم
- بفرمایید
خانم محمدی:حقیقتش می خواستم ازتون برای برادرم خواستگاری کنم ...
همون موقعه آقای حسینی وارد حیاط شد ..
دستش رو مشت کرد و گذر کرد ..
-خانم محمدی شرمنده من قصد ازدواج ندارم ...
یاعلی
📎ادامه دارد . . .
نویسنده بانو....ش
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran