#رمان #مدافع_عشق
#قسمت_26
هوالعشـــق
نفسهایم هر لحظه از ترس تندتر میشود. دسته کیفم را میگیرم و محکم تر نگهش میدارم که او دست میندازد به چادرم و مرا سمت خود میکشد. ڪش چادرم پاره میشود و چادر از سرم به روی شانه هایم لیز میخورد. از ترس زبانم بنده می آید و تنم به رعشه مےافتد. نگاهش میکنم لبخند کثیفش حالم رابهم میریزد. پاهایم سست شده و توان فرار ندارم. یڪ دستش را در جیبش میکند.
_ کیفتو بده به عمو.
و در ادامه جمله اش چاقوی کوچکی از جیبش بیرون مےآورد و بافاصله سمتم میگیرد.دیگر تلاش بےفایده است. دسته کیفم را ول میکنم ،باتمام توان پاهایم قصد دویدن میکنم که دستم به لبه چاقو اش گیر میکند و عمیق میبرد.بےتوجه به زخم ،با دست سالمم چادرم را روی سرم میکشم، نگه میدارم و میدوم. میدانم تعقیبم نمیکند !به خواسته اش رسیده! همانطور که باقدمهای بلند و سریع از کوچه دور میشوم به دستم نگاه میکنم که تقریباً تمام ساق تا مچ عمیق بریده...تازه احساس درد میکنم!شاید ترس تابحال مقاومت میکرد.بعد از پنج دقیقه دویدن پاهایم رو به سستےمیرود. قلبم طوری میکوبد که هر لحظه احساس میکنم ممکن است برای همیشه بایستد! به زمین و پشت سرم نگاه میکنم. رد خون طوریست که گویـے سربریده گاو را بدنبال میکشی! بادیدن خون و فکر به دستم ضعف غالب میشود و قدمهایم کندتر! دست سالمم را به دیوار خیابان تکیه میدهم و خودم را بزور بہ جلو میکشم. چادرم دوباره ازسرم میفتد. یڪ لحظه چهره علےاڪبر به ذهنم میدود...
" اگر تو منو رسونده بودی ...الان من..."
با حرص دندانهایم را روی هم فشار میدهم. حس میکنم از تو بدم میاید!!
یعنی ممکن است!؟...
به کوچه تان میرسم. چشمهایم تار میشود...چقد تا خانه مانده!؟...زانو هایم خم میشود. بزور خودم را نگه میدارم. چشمهایم را ریز میکنم... یعنی هنوز نرفتی!!
ازدور میبینمت که مقابل درب خانه تان با موتور ایستاده ای. میخواهم صدایت کنم اما نفس درگلو حبس میشود. خفگی به سینه ام چنگ میزند و با دو زانو روی زمین میفتم. میبینم که نگاهت سمت من میچرخد و یکدفعه صدای فریاد"یاحســـینِ" تو! سمتم میدوی و من با چشم صدایت میکنم...
💞 💞
بہ من میرسی و خودت را روی زمین میندازی. گوشهایم درست نمیشنود کلماتت را گنگ و نیمه میشنوم...
_ یاجد سادات!... ر...ریحانهه...یاحسین...مامااااان...مااامااان...بیاااا..زنم...ز..زنمممم...
چشمهایم راروی صورتت حرکت میدهم...
" داری گریه میکنی!؟"
ادامه دارد...
حالےبرای گفتن دیوان شعرنیست
یڪ مصرع وخلاصه:تورادوست دارمت
ادامہ دارد...
نویسنده این متن:
#میم_سادات_هاشمے
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
8.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠ماجرایی که منجر به ایمان آوردن یک پزشک به عوالم بعد از مرگ شد
#زندگی_پس_از_زندگی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
@madahi - استاد عالی.mp3
3.2M
📢 #سخنرانی
📝 روز پرستار...
👤 #استاد #عالی
💐 #ولادت_حضرت_زینب(س)
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
📲#استوری
از خاطرم نمیرود!
که به خاطرم رفتی...💔
#شهید #رضا_حاجی_زاده
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
☑️#فوری | رهبر داعش به هلاکت رسید
خبرگزاری رویترز به نقل از سخنگوی داعش اعلام کرد که رهبر داعش، ابوالحسن الهاشمی القریش کشته شده است.
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
♦️افساد فیالارض برای ۱۵ متهم پرونده شهید عجمیان 🔹نخستین جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده ضاربان شهید
در جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده شهادت سیدروحالله عجمیان چه گذشت؟/ متهم حسینی: به اندازه دو بند انگشت دو مرتبه چاقوی خود را به بدن شهید عجمیان فشار دادم و در مرتبه سوم کمی به داخل بدن وی وارد کردم/ متهم کرمی: بعد از اینکه سنگی به سر شهید زدم سه ضربه با مشت به سرش کوبیدم،وقتی وضعیت خلوت شد یک ضربه به شهید زدم و فرد دیگری با چاقو به دنده چپ شهید ضربه وارد کرد/متهم فرزام نیا: دو ضربه چاقو را به پیکر شهید از ناحیه پشت کتف راستش وارد کردم، یکی از ضربات به وی وارد شد و ضربه دوم هم به دست کسی که پیکر شهید را بر زمین میکشید اصابت کرد/ پس از وارد کردن ضربات چاقو فرار کردم
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
♦️افساد فیالارض برای ۱۵ متهم پرونده شهید عجمیان 🔹نخستین جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده ضاربان شهید
در جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده شهادت #سید_روح_الله_عجمیان چه گذشت؟
متهم حسینی: به اندازه دو بند انگشت دو مرتبه چاقوی خود را به بدن شهید عجمیان فشار دادم و در مرتبه سوم کمی به داخل بدن وی وارد کردم/ متهم کرمی: بعد از اینکه سنگی به سر شهید زدم سه ضربه با مشت به سرش کوبیدم،وقتی وضعیت خلوت شد یک ضربه به شهید زدم و فرد دیگری با چاقو به دنده چپ شهید ضربه وارد کرد/متهم فرزام نیا: دو ضربه چاقو را به پیکر شهید از ناحیه پشت کتف راستش وارد کردم، یکی از ضربات به وی وارد شد و ضربه دوم هم به دست کسی که پیکر شهید را بر زمین میکشید اصابت کرد/ پس از وارد کردن ضربات چاقو فرار کردم
▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
طبق بیانیه وزارت اطلاعات، #احمد_صالحی ، از سربازان گمنام امام زمان (عج) در استان سیستان و بلوچستان در حین ماموریت علیه گروههای تروریستی و عناصر تجزیهطلب به شهادت رسید.
▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
🚨شهادت یکی از سربازان امام زمان(عج) در سیستانوبلوچستان
🔹صبح امروز #احمد_صالحی، از سربازان گمنام امام زمان(عج)، در سیستانوبلوچستان به درجه رفیع شهادت رسید.
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
☑️#فوری | رهبر داعش به هلاکت رسید خبرگزاری رویترز به نقل از سخنگوی داعش اعلام کرد که رهبر داعش، ابو
☑️#تکمیلی | داعش سرکرده جدید خود را معرفی کرد
🔹سازمان تروریستی داعش، شامگاه امروز (چهارشنبه)، کشته شدن «ابی الحسن الهاشمی القرشی» سرکرده خود را تأیید کرد.
🔹«ابی عمر المهاجر» سخنگوی داعش در بیانیهای صوتی «ابو الحسین الحسینی القرشی» را به عنوان سرکرده جدید این گروه معرفی کرد و خواستار بیعت با او شد.
11.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«دو ضربه چاقو را به پیکر شهید از ناحیه پشت کتف راستش وارد کردم، یکی از ضربات به وی وارد شد»
خبرگزاری قوه قضاییه در خصوص شرح جلسه دادگاه متهمان پرونده شهادت سید روحالله عجمیان نوشت:
متهم حسینی: به اندازه دو بند انگشت دو مرتبه چاقوی خود را به بدن شهید عجمیان فشار دادم و در مرتبه سوم کمی به داخل بدن وی وارد کردم.
متهم کرمی: من با دست چپم دستم را روی شانه شهید انداختم و با یک سنگ به سرش ضربه زدم. سنگ وقتی به سرش خورد خرد شد. بعد از اینکه سنگی به سر شهید زدم سه ضربه با مشت به سرش کوبیدم... وقتی وضعیت خلوت شد یک ضربه به شهید زدم و فرد دیگری با چاقو به دنده چپ شهید ضربه وارد کرد.
متهم فرزام نیا: دو ضربه چاقو را به پیکر شهید از ناحیه پشت کتف راستش وارد کردم، یکی از ضربات به وی وارد شد و ضربه دوم هم به دست کسی که پیکر شهید را بر زمین میکشید اصابت کرد..پس از وارد کردن ضربات چاقو فرار کردم.
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran