🖋#خاطرات_شهدا📃
🌹سعیدتیربارچے بود.شهید زهره وند که همشهرےمان بودهمزمان بابرادرم به شهادت رسید.سعیدچون تیربارچےبود نمیتوانستند اورابزنند.همرزمانش مے گفتندتک تیراندازهاتندوتند به طرفش شلیک میکردند.فرماندهشان تعریف می کردظهرکه عملیات شروع شد،تاشب وهابےهابه طرف ماخمپاره شلیک مے کردند.موقع اذان که شدسعیدگفت حاجے بیانمازمان رانوبتےبخوانیم.
🌷فرمانده شان میگفت به خودمان گفتیم این جوان۲۴ساله وسط آتش جنگ فکرنماز است.آخرآتش زیاد بود.نمازرا نوبتی خواندیم.فرمانده اش میگفت از نحوه دقیق شهادت برادرم اطلاع نداریم اماهمرزمش میگفت سعید۲۰۰متر از ما جلوتر بود.همان جابه شهادت رسیدو پیکرش مدتے در منطقه ماند و بعداز آزادسازے آن منطقه پیکرش رابراے ما آوردند.سعید که شهیدشدماسه ماه خبرے ازاونداشتیم.😔
🌹یک شب خواب دیدم جمعیت زیادے به سمت بهشت زهرا میروند . سعید روے دوش جمعیت بود. تیشرت مشکے تنش بود و یا زهرا روے آن نوشته شده بود.به من گفت به خدا من مےآیم و با وعده اے که در خواب به من داده بود بعد از سه ماه پیکرش برگشت.😭
🥀#شهیدمدافعحرمسعیدمسلمی🕊
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
11.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | حکایتی شنیدهنشده از زندانیانی که برای حاج قاسم زار زدند!
🔺بهروایت حجتالاسلام وکیلپور از راویان دفاع مقدس
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
پسری در قامت پدر
🔹رد نگاه همسر را که بگیری مات چهرهی همسر شهیدش مانده و فرزندی که تابوت پدرش را گلباران میکند.
🔹پیکر سرهنگ شهید «محمدرضا اسداللهی» فرمانده پاسگاه انتظامی بندر چارک پیش از ظهر یکشنبه ( ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ ) در بیرجند تشییع و در زادگاهش روستای کوچ القار به خاک سپرده شد. شهید اسداللهی سحرگاه ۲۱ اردیبهشت در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر به درجه رفیع شهادت رسید.
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥پیشنهاد ویژه کانال
تموم عالم میدونن، که دخترا باباییاند
🎥لحظه اعلام خبر شهادت شهید مدافع حرم #علیرضا_بابایی به دختر کوچکش ...
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹👇
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
ورود به سپاه، عشق دوران کودکیش بود
🔹شهید علیرضا بریری و همسرش هشت سال زندگی مشترک را تجربه کردند و خداوند بعد از شش سال به آنها فرزندی عطا کردند که نامش را "محمدامین" گذاشتند. محمدامین بعد از شهادت پدرش خیلی اظهار دلتنگی میکند.
🔹همسر شهید علیرضا بریری خاطرهای از شهید حاج قاسم سلیمانی تعریف میکند: "در یک مراسمی سردار حضور داشتند. پسرم که حدودا ۵ ساله بود از ایشان درخواست هدیهای کرد، سردار یک انگشتر به پسرم داد، اما چون انگشتر برایش بزرگ بود با ناراحتی بچهگانه آن انگشتر را به سردار پس داد و گفت این انگشتر بزرگانه است، من انگشتر بچگانه میخواهم.
🔹سرانجام پیکر این شهید عزیز پس از حدود سه سال که از شهادتش میگذشت در منطقه خان طومان تفحص و از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
9.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️گام بزرگ نیروی دریایی ارتش برای احیای تمدن دریایی ایران با سفر ناوگروه رزمی ۸۶ به دور دنیا
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
بسم رب العشق
#قسمت بیست چهارهم
#علمدار_عشق
یه جوری ایام اعتکاف خونه ما خالی میشد
امسال رقیه سادات بخاطر جوجه ها نرفت اعتکاف
برادرام که کارمندن دوروز مرخص میگرن میرن
وقتی بهشون گفتم منم مثل معتکفم
همه تشویقم کردن
مامان که چقدر خداشکر من با زهرا دوست بودم
زهرا مسئول خواهران اعتکاف بود
برادرش مسئول آقایون
سه روز تا اعتکاف مونده بود
من باچادر یک سره تو مسجد دانشگاه بودم به زهرا کمک میکردم
اونور آقای کرمی و آقای صبوری مشغول بودند
زهرا اصرارداشت مسئول فرهنگی اعتکاف خواهران باشم
اما من قبول نکردم
دوست داشتم حالا که اولین اعتکافم هستش بهره یک عمر ازش بگیرم
سیدهادی و خانمش
نرجس سادات و سید محسن
هم قراربود برن اعتکاف
دوروز مونده به اعتکاف برادر سیدمحسن بعنوان مدافع حرم راهی سوریه شد
سیدحسین ۲۲ سالش بود شور و شوق غیرقابل توصیف داشت هنگام خداحافظی
دوست صمیمی سیدهادی بود
موقع رفتن فقط یه جمله به سید هادی و برادرش گفت راضی نیست شهید شدم تا سالم صبرکنید
بعداز چهلم رخت عروسی بپوشید
بالاخره روز اعتکاف رسید
معتکفین باید شب ۱۳ رجب از ۱۲ شب تا یک ساعت مانده به اذان صبح خودشان را به مساجدی که اعتکاف برگزارمیشد میرسانند
چون بچه ها خودشون معتکف بودند
قرارشد من بازهرا اینا برم
ساعت ۱۱ بود سر خیابان منتظر زهرا بودم
که یه شاسی بلند جلوم بوق زد
تو دلم گفتم حالا خوبه چادرسرمه
یه دفعه شیشه سمتم اومد پایین
نرگس بیا سوارشو
- زهراتویی
+ ن پس بابابزرگمه
یه دفعه صدای برادرش اومد
خانم موسوی جلوه ای خوبی نداره
لطفا سوارشوید
ساکم گذاشتم اول
بعد خودم سوارشدم
سرراهمون آقای صبوری به ما اضافه شد
زهرااومد عقب پیش من
صبوری جلو نشست
داشتم از فوضولی میمردم که ماشین مال کیه
که یه دفعه صبوری گفت
مرتضی شیرینی لازمه ها
برای ماشین
* چشم بدیده منت
•• پرشیا رو چیکار کردی مرتضی
* هیچی فروختم
•• مبارکت باشه
ان شاالله بالباس دامادی پشتش بشنی
مرتضی از خجالت آب شد فکرکنم
بعداز حدود نیم ساعت رسیدیم دانشگاه وارد مسجد شدم
بابرزنت وگونی مسجد به دوقسمت تقسیم شده بود
بازرسی هاشروع شده
وسایلم بررسی که شد کارت معتکف رجب المرجب ۱۴۳۵ گرفتم وارد مسجد شدم
پتو مسافرتیم یه گوشه انداختم
ساکم گذاشتم
ساعت ۳ بود و ما درحال خوردن اولین سحری اعتکاف بودیم
بعداز خوندن نمازصبح خوابیدم
ادامه دارد⬅️⬅️
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
8.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 خاک، آب شد
روایت تجربه گری که چشمه زمزم سیرابش کرد
#زندگی_پس_از_زندگی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
www.vaezin.com - نگهداری از والدین پیر.mp3
5.39M
📲 فایل صوتی
🎙 واعظ: حاج آقا #علی_پناه
🔖 نگهداری از والدین در پیری 🔖
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 #استوری
🎤 سید مهدی میرداماد
🏴 #شهادت_امام_جعفر_صادق(ع)
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran