eitaa logo
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
5.8هزار دنبال‌کننده
24.5هزار عکس
23.2هزار ویدیو
232 فایل
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن پرستو شدن 📞ارتباط با خادم کانال 👇👇 @diyareasheghi
مشاهده در ایتا
دانلود
50.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️خاطره زیبای استاددانشمنددرفرودگاه 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
☑️شناسایی یک هسته ضد امنیتی در قرچک؛۷ نفر دستگیر شدند 🔹 فرماندار قرچک: طی رصدهای اطلاعاتی و تلاش‌های مجاهدانه سربازان گمنام امام زمان (عج) در اداره اطلاعات قرچک و با هماهنگی مقام محترم قضائی یک هسته هفت نفره ضد امنیتی که قصد انجام اقدامات خرابکارانه و ایذایی در استان‌های تهران و البرز را داشتند، دستگیر شدند. 🔹 اعضای اصلی هسته مزبور ساکن شهرستان قرچک و مابقی نفرات نیز ساکن در استان‌های تهران و البرز می‌باشند. 🔹در بازرسی صورت گرفته نیز مقادیر قابل توجهی ادوات مربوط به اقدامات خرابکارانه و ضد امنیتی کشف و ضبط شده است. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
بهترین پیشنهاد برای سوپرمن های انقلابی 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای انگشتر حاج قاسم سلیمانی که در محل شهادت غارت شد . حاج قاسم رفته بود توی خواب طرف گفته بود بچه‌هام چشم انتظار این انگشترن برش گردون ... 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
❤️ عکس وداع دختر شهید حسن طاهری سرهنگ شهید حسن طاهری مقدم ۲۴ شهریور ماه در حین ماموریت و مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر در محور نهبندان به بیرجند دچار سانحه شد و همراه با یکی از همرزمانش به شهادت رسید. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
زندگی نامه شهید محمد رضا رحمتی‌ احمد آبادی 🔹محمّدرضا رحمتی‌ احمدآبادی در کلاس چهارم متوسطه بود که نیاز جبهه‌های جنگ عراق بر علیه ایران به رزمنده احساس شد. احساس این نیاز موجب شد کلاس درس و آغوش گرم خانواده را رها کرده در بسیج ثبت‌نام نماید. پس از فرا گرفتن آموزش نظامی راهی جبهه شد. ۴دفعه به جبهه اعزام شد و مدّت ۸ ماه از بهترین ایّام جوانی و زندگی خود را در راه جهاد و دفاع از میهن اسلامی گذراند. در سال ۱۳۶۱ از ناحیه پا و لگن مجروح شد؛ امّا پس از بهبودی به سوی جبهه شتافت. در جبهه مسئولیّت ‌هایی چون تک‌تیراندازی، آر‌پی‌جی زنی و تیربارچی را به عهده گرفت. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرزند شهید روز اول کلاس اول بابا نداشت... شهید محسن رضایی تاریخ شهادت 10/10/1401سمیرم اصفهان ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
زندگینامه شهید 🌷ابراهیم هادی🌷 قسمت1⃣1⃣ 17شهریور 17شهریور امير منجر: صبح روز هفدهم رفتم دنبال ابراهیم و با موتور رفتیم به همان جلسه مذهبي اطراف میدان ژاله ( شهدا ) جلسه که تمام شد سر و صداهای زیادی از بیرون می‌آمد. از صبح زود حكومت نظامي اعلام شده بود . سربازان و ماموران زيادي در اطراف ميدان مستقر بودند. جمعيت زيادي هم به سمت ميدان در حركت بود و مامورها مرتب از بلندگوها اعلام مي‌كردند كه متفرق شويد ابراهیم سریع از جلسه خارج شد. بلافاصله برگشت و گفت:"امیر! بیا ببین چه خبره !" آمدم بیرون، تا چشم کار می‌کرد از همه طرف جمعیت به سمت میدان می‌آمد. شعارها از درود بر خمینی به سمت شاه رفته بود و مرگ بر شاه در میدان طنین انداز شده بود. ابراهیم هم مرتب شعار می‌داد و با بچه‌های محل صحبت می‌کرد. یکی از بچه‌ها در حالی که می‌دوید فرياد زد :" از سمت شهباز ( 17 شهریور ) مأمورها خیابون رو بستند ! " جمعیت به سمت میدان هجوم آورد. بعضي‌ها می‌گفتند: ساواکی‌ها از چهار طرف میدان رو محاصره کردندو....لحظاتی بعد اتفاقی افتاد که کمتر کسی باور می‌کرد. از همه طرف صدای تیراندازی می‌آمد. حتی از هلی‌کوپتری که در آسمان بود و دورتر از میدان قرار داشت. سریع رفتم موتور را آوردم. از یک کوچه راه خروجی پیدا کرده بودم . مأموری در آنجا نبود. ابراهیم سریع یکی از مجروح‌ها را آورد و با هم رفتیم سمت بیمارستان سوم شعبان و سریع برگشتیم. تا نزدیک ظهر حدود هشت بار رفتیم بیمارستان و مجروح‌ها را می‌رساندیم و بر می‌گشتیم تقریباً تمام بدن ابراهیم غرق خون شده بود. یکی از مجروح‌ها جلوی پمپ بنزین افتاده بود و مأمورها هم از دور نگاه می‌کردند، هیچکس جرأت نداشت مجروح را بردارد. ابراهیم می‌خواست به سمت آن مجروح حرکت کند که جلویش را گرفتم و گفتم: "اونا این مجروح رو تله کردن تا هر کسی رفت به سمت اون با تیر بزننش". ابراهیم یک نگاهی به من کرد و گفت: "امیر اگه داداش خودت هم بود همین رو می‌گفتی ؟" دیگر نمی‌دانستم چه بگویم فقط گفتم: "خیلی مواظب باش".صدای تیراندازی کمتر شده بود و مأمورها هم کمی عقب‌تر رفته بودند. ابراهیم خیلی سریع به حالت سینه خیز رفت توی خیابان و خوابید کنار آن مجروح، بعد هم دست مجروح را گرفت و با یک حرکت آن پسر را انداخت روی کمرش و به حالت سینه خیز برگشت. ابراهیم شجاعت عجیبی از خودش نشان داد . بعد هم آن مجروح را به همراه یک نفر دیگر سوار موتور من کرد و حرکت کردم. در راه برگشت مأمورها کوچه را بسته بودند و حکومت نظامی شدیدتر شده بود . من هم دیگر ابراهیم را ندیدم. هر جوری بود خودم را رساندم خانه . عصر هم رفتم درب منزل ابراهیم، مادرش خیلی ناراحت بود، هنوز خبری از او نبود. آخر شب خبر دادند ابراهیم آمده خانه، خیلی خوشحال شدم و تلفنی باهاش صحبت کردم. از اینکه توانسته بود از دست مأمورها فرار بکند خیلی خوشحال شدم. روز بعد رفتیم بهشت زهرا و توی مراسم تشییع و تدفین شهدا کمک کردیم ادامه دارد... 🌷🌷🌷🌷🌷 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
14.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 هجوم شیاطین آیا امکان آزار و اذیت توسط شیاطین در عالم برزخ وجود دارد؟ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran