☑️توقیف شناور های حامل بیش از ۴میلیون و پانصد هزار لیتر سوخت قاچاق توسط نیروی دریایی سپاه
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
♦️حادثه در دریای سرخ
🔹انگلیس گفته گزارشهایی از حادثه امنیتی در الحدیده یمن دریافت کرده است.
🔹مرکز نظارت بر تردد کشتیهای بریتانیا از حادثهای مربوط به یک هواپیمای بدون سرنشین در دریای سرخ، در حدود ۴۷ مایلی بندر حدیده تحت کنترل انصارالله یمن خبر داد.
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
6.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️چرا حاج قاسم سلیمانی برای ملت ایران محبوب است؟
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصهای متفاوت از عاملان ترور #شهید_بهشتی روی پرده سینما
فیلم سیاسی-عاشقانه «ضد» که در جشنواره چهلم فجر با شکار ۲ سیمرغ و ۷ نامزدی سیمرغ، از موفقترین فیلمهای سینمای ایران در سالهای اخیر است، زندگی عاملان شهادت دکتر بهشتی را از زاویهای متفاوت روایت میکند.
10.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 توضیحات سخنگوی دولت درباره پرونده کشف فساد چای در دولت سیزدهم
بهادری جهرمی:
🔹با فعال شدن دفتر بازرسی ویژه رئیس جمهور در حوزه مبارزه با فساد، تاکنون ۲۰ پرونده قضایی تشکیل شده و حدود ۶۰ مدیر جابجا شده اند و پرونده فساد و تخلف در واردات چای فقط یکی از پرونده هایی است که دفتر بازرسی ویژه رییس جمهور کشف کرده که مجددا خبر آن طی چند روز گذشته منتشر شده است.
🔹در این پرونده یک واردکننده، تجهیزات چای وارد کرده و گفته است که می خواهد شهر چای تولید کند تا هم بازار داخلی را داشته باشد و هم به بازارهای خارجی صادرات داشته باشد.
🔹با توجه به اینکه تولیدکننده ۱۸ ماه برای رفع تعهد ارزی فرصت دارد، یکی از مصادیق تخلف در این پرونده این است که ارزهایی که در گذشته داده شده در ۱۸ ماه رفع تعهد ارزی آن صورت نگرفته که بلافاصله دولت سیزدهم تخصیص ارز به این شرکت را متوقف کرد.
🔹در همین راستا اموال این شرکت متخلف شناسایی و جلوی تخصیص ارز جدید به وی گرفته شد و صاحب شرکت نیز ممنوع الخروج شد.
🔹تمام مدیرانی که تخلف کرده بودند در همه مراجع مرتبط برکنار شدند، گشت ارشاد مدیران را فعال کردهایم امیدواریم هر چه سریعتر منتهی به صدور رای نهایی شود، چگونه برخی میتوانند در این کشور با اقداماتی حق مردم و بچه یتیمهای این کشور را به نفع خود مصادره کنند؟
🔹دولت اگر فسادی شناسایی کند، خود اولین نفری است که جلوی آن را خواهد گرفت تا از حقوق مردم صیانت کند.
📸خداحافظ ای داغ بر دل نشسته...
🔸آخرین وداع مادر فلسطینی با تنها فرزندش که در حملات هوایی رژیم صهیونیستی به شهادت رسیده است
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
12.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️سالروز به شهادت رسیدن سرلشکر احمد کشوری، خلبان بالگرد کبری نیروی زمینی ارتش در جنگ ایران و عراق گرامی باد، ابرمردی که نقش ویژهای در ختم غائله تجزیهطلبان در کردستان و همچنین متوقف کردن پیشروی ماشین جنگی عراق در محور غربی میهن عزیزمان ایران داشته است.
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
📷میرحسینی «مالک اشتر» سپاه اسلام بود
🔹سردار شهید سلیمانی ماجرای شهادت همرزم عزیزش شهید میرحسینی را اینطور وصف کرده است: "قاسم، بزرگ لشکر ۴۱ ثارالله بود که همه ابعاد یک فرمانده اسلامی را با تعاریف اصیل آقا امیرالمؤمنین (ع) داشت. در عملیات کربلای ۴ بچهها خیلی نگران ایشان بودند؛ شهید میرحسینی در هیچ عملیاتی بدون زخم از صحنه خارج نشد، از تمام عملیاتها زخمی بر بدن داشت، به بچهها گفته بود در عملیات کربلای ۴ نترسید که من شهید نمیشوم".
🔹سردار سلیمانی در ادامه خاطراتش میگوید: " قبل از عملیات کربلای ۵ شبی داخل سنگر نشسته بودیم و با میرحسینی صحبت میکردیم. گفت که تیر به این جای من خواهد خورد و انگشتش را روی پیشانیاش گذاشت و همینطور هم شد. هیچوقت خبر شهادت ایشان را از یاد نمیبرم. من در دو سه عملیات واقعاً از خدا میخواستم که پایان عمر من همین مقطع باشد. یکی همین عملیات کربلای ۵ بود؛ خصوصاً وقتی خبر شهادت شهید میرحسینی را شنیدم. احساس کردم لشکر ثارالله واقعاً منهدم و منحل شد و از همه مهمتر فکر میکردم شهادت ایشان تأثیر بسیار عمیقی بر عدم موفقیت ما در عملیات کربلای ۵ بگذارد".
#معرفی_شهید
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گریه های فرزند شهید مدافع حرم سردار دکتر محمد علی عطایی شورچه بر پیکر پدر
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
♦️سپاه یک جاسوس خارجی را در قزوین دستگیر کرد
استاندار قزوین:
🔹چند روز پیش یکی از جاسوسان خارجی که در استان در حال فعالیت بود، توسط سربازان گمنام امام زمان در سپاه صاحب الامر (عج) استان قزوین شناسایی و دستگیر شد.
🔹در پرونده کلاهبرداری خودرویی «رضایت خودروی طراوت نوین» ۴۰ هزار نفر از مردم شهرهای مختلف در این شرکت سرمایه گذاری کردهاند.
🔹این شرکت کلاهبرداری با عناوین مختلف بیش از ۱۲.۵ هزار میلیارد تومان سرمایه جمع کرده است.
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
#رمان_مذهبی #بی_تو_هرگز
#قسمت_دوم
چند روز به همین منوال می رفتم مدرسه ... پدرم هر روز زنگ می زد خونه تا مطمئن بشه من خونه ام ... می رفتم و سریع برمی گشتم ... مادرم هم هر دفعه برای پای تلفن نیومدن من، یه بهانه میاورد ... تا اینکه اون روز، پدرم زودتر برگشت…
با چشم های سرخش که از شدت عصبانیت داشت از حدقه بیرون می زد ... بهم زل زده بود ... همون وسط خیابون حمله کرد سمتم ...موهام رو چنگ زد و با خودش من رو کشید تو ...
اون روز چنان کتکی خوردم که تا چند روز نمی تونستم درست راه برم ... حالم که بهتر شد دوباره رفتم مدرسه ... به زحمت می تونستم روی صندلی های چوبی مدرسه بشینم ...
هر دفعه که پدرم می فهمید بدتر از دفعه قبل کتک می خوردم ... چند بار هم طولانی مدت زندانی شدم ... اما عقب نشینی هرگز جزء صفات من نبود ...
بالاخره پدرم رفت و پرونده ام رو گرفت ... وسط حیاط آتیشش زد ... هر چقدر التماس کردم ... نمرات و تلاش های تمام اون سال هام جلوی چشم هام می سوخت ... هرگز توی عمرم عقب نشینی نکرده بودم اما این دفعه فرق داشت ... اون آتش داشت جگرم رو می سوزوند ... تا چند روز بعدش حتی قدرت خوردن یه لیوان آب رو هم نداشتم ... خیلی داغون بودم ...
بعد از این سناریوی مفصل، داستان عروس کردن من شروع شد ... اما هر خواستگاری میومد جواب من، نه بود ... و بعدش باز یه کتک مفصل ... علی الخصوص اونهایی که پدرم ازشون بیشتر خوشش می اومد ... ولی من به شدت از ازدواج و دچار شدن به سرنوشت مادر و خواهرم وحشت داشتم ... ترجیح می دادم بمیرم اما ازدواج کنم ...
تا اینکه مادر علی زنگ زد ...
به خدا توسل کردم و چهل روز روزه نذر کردم ... التماس می کردم ... خدایا! تو رو به عزیزترین هات قسم ... من رو از این شرایط و بدبختی نجات بده ...
هر خواستگاری که زنگ می زد، مادرم قبول می کرد ... زن صاف و ساده ای بود ... علی الخصوص که پدرم قصد داشت هر چه زودتر از دست دختر لجباز و سرسختش خلاص بشه...
تا اینکه مادر علی زنگ زد و قرار خواستگاری رو گذاشت
شب که به پدرم گفت، رنگ صورتش عوض شد ... طلبه است؟ ... چرا باهاشون قرار گذاشتی؟ ... ترجیح میدم آتیشش بزنم اما بهاین جماعت ندم ... عین همیشه داد می زد و اینها رو می گفت ...
مادرم هم بهانه های مختلف می آورد ... آخر سر قرار شد بیان که آبرومون نره ... اما همون جلسه اول، جواب نه بشنون... ولی به همین راحتی ها نبود ... من یه ایده فوق العاده داشتم ... نقشه ای که تا شب خواستگاری روش کار کردم...به خودم گفتم ... خودشه هانیه ... این همون فرصتیه که از خدا خواسته بودی ... از دستش نده ...
علی، جوان گندم گون، لاغر و بلندقامتی بود ... نجابت چهره اش همون روز اول چشمم رو گرفت ... کمی دلم براش می سوخت اما قرار بود قربانی نقشه من بشه ...
یک ساعت و نیم با هم صحبت کردیم ... وقتی از اتاق اومدیم بیرون ... مادرش با اشتیاق خاصی گفت ... به به ... چه عجب ... هر چند انتظار شیرینی بود اما دهن مون رو هم می تونیم شیرین کنیم یا ...
مادرم پرید وسط حرفش ... حاج خانم، چه عجله ایه... اینها جلسه اوله همدیگه رو دیدن... شما اجازه بدید ما با هم یه صحبت کنیم بعد…
- ولی من تصمیمم رو توی همین یه جلسه گرفتم ... اگر نظر علی آقا هم مثبت باشه، جواب من مثبته ...
این رو که گفتم برق همه رو گرفت ... برق شادی خانواه داماد رو ... برق تعجب پدر و مادر من رو ...
پدرم با چشم های گرد، متعجب و عصبانی زل زده بودتوی چشم های من ... و من در حالی که خنده ی پیروزمندانه ای روی لب هام بود بهش نگاه می کردم ... می دونستم حاضره هر کاری بکنه ولی دخترش رو به یه طلبه نده ...
👈ادامه دارد…
#به_قلم_همسر و دخترش
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran