از جنگ تحمیلی عراق تا دفاع از حرم
🔹جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به ظاهر پایان یافته بود اما جنگ نرم، عرصه تازه ای بود که دشمن برای مقابله با انقلاب اسلامی آغاز کرد. حاج شعبان نصیری لباس رزمش را از تن خارج کرد و در قامت یک نیروی فرهنگی، آستینهایش را بالا زد و مشغول شد.
🔹شهید شعبان نصیری حدود نه ماه قبل از شهادت، در عملیات سخت و سرنوشت ساز الخالدیه پس از رشادتهای فراوان مورد اصابت گلولههای مستقیم داعش قرار گرفت و از ناحیه سر، کتف، دست راست و پا به شدت مجروح شد. مداوای او در بیمارستانهای عراق ممکن نبود و به همین خاطر به ایران اعزام شد. قرار بر این بود تا برای تکمیل درمان به آلمان اعزام شود که نپذیرفت. وی حتی حاضر نشد پرفسوری که از آلمان برای مداوای تعدادی از جانبازان به تهران آمده بود هم او را ویزیت کند.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
16.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تقدیم به پدران زینبی
شهیدان #حمیدرضا_اسدالهی #اکبر_شهریاری #رضا_کارگربرزی #محمدعلی_اربابی #مرتضی_مسیب_زاده #محمد_بلباسی #علی_کنعانی
🌹ڪانال مدافعان حـرم🌹
@Iran_Iran
24.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ آغاز به کار اجلاس رسمی بانک توسعه اسلامی در ریاض با حضور وزیر امور اقتصادی و دارایی
🔻وزیر امور اقتصادی و دارایی کشورمان که به ریاض سفر کرده است صبح امروز در نشست رسمی مجمع عمومی بانک توسعه اسلامی حضور یافت .
🔻دکتر خاندوزی تا ساعتی دیگر در این نشست سخنرانی خواهد کرد .
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
🔻 قسمت #ششم
کمیل لبانش را تر می کند و مشکوک به سمانه نگاه می کند؛
ــ کی اومدی؟؟
سمانه سریع بر خودش مسلط می شود و سعی میکند خودش را نبازد ،ارام لبخندی می زند و می گوید:
ــ سلام ،خسته نباشی،همین الان
سریع به سمت ماشین می رود که با صدای کمیل سرجایش می ایستد:
ــ صغری کجاست؟
ــ الان میاد،داره با یکی از همکلاسیامون صحبت میکنه.
سریع سوار ماشین می شود و با گوشی خودش را سرگرم می کند ،تا حرفی یا کاری نکند که کمیل به او شک کند که حرف هایش را شنیده.
با آمدن صغرا،حرکت میکنند ،سمانه خیره به گوشی به حرف های کمیل فکر می کرد ،نمی توانست از چیزی سردربیاورد.
وضع مالی کمیل خوب بود ولی نه آنقدر که،کسی دنبال مال و ثروتش باشد ،و نه خلافکار بود که پلیس دنبال او باشد،احساس می کرد سرش از فکر زیاد هر آن ممکن است منفجر شود.
با تکان های دست صغری به خودش آمد:
ــ جانم
ــ کجایی ؟؟کمیل دوساعته داره صدات میکنه
سمانه به آینه جلو نگاهی می اندازد و متوجه نگاه مشکوک کمیل می شود.
ــ ببخشید حواسم نبود
ــ گفتم میاید خونه ما یا خونتون؟
صغری با خوشحالی دوباره به سمت سمانه چرخید و گفت:
ــ بیا خونمون سمانه،جان من بیا
سمانه لبخندی زد تا کمیل به او شک نکند؛
ــ نه عزیزم نمیتونم باید برم مامان تنهاست .
صغری با چهره ای ناراحت سر جایش برگرشت،سمانه نگاهش را به بیرون دوخت،و ناخوداگاه به ماشین ها نگاه می کرد تا شاید اثری از ماشین مرموز صبح پیدا کند،اما چیزی پیدا نکرد.
با ایستادن ماشین ،سمانه از کمیل تشکر کرد،وبعد از تعارف که،برای نهار به خانه ی آن ها بیایند، وارد خانه شد،بعد از اینکه در را بست صدای لاستیک های ماشین کمیل به گوشش رسید.
ــ خسته نباشی مادر
سمانه نگاهی به مادرش که با سینی که کاسه ی آش در آن بود انداخت
ــ سلامت باشی ،کجا داری میری؟
ــ آش درست کردم،دارم میبرم خونه محسن،ثریا دوست داره
سمانه به این مهربونی مادرش ،لبخندی زد و سینی را از او گرفت ؛
ــ خودم میبرم
ــ دستت درد نکنه
سمانه از خانه خارج می شود،و آیفون خانه ی روبه رویی را می زند،ثریا با دیدن سمانه در را باز می کند.
ــ سلام بر اهل خانه
ثریا دستان خیسش را خشک می کند و به استقبال خواهر شوهرش آمد؛
ــ بیا تو عزیزم
ــ نه ثریا خستم،این آشو مامانم برات فرستاد
ــ قربونش برم،دستش دردنکنه
ــ نوش جان،این جیگر عمه کجاست ?
ــمهدِ،محسن رفته بیارتش
ــ برا ببوسش ،به داداش سلام برسون
ــ سلامت باشی عزیزم،میمومدی مینشستی یکم
ــ ان شاء الله یه روز دیگه
سمانه به خانه برمی گردد،به اتاقش پناه می برد ،کیف و چادرش را روی تخت پرت می کند،و به در تکیه می دهد،چشمانش را می بندد،نمی داند چرا آنقدر ذهنش مشغول ،کارهای کمیل شده ،یا شاید او خیلی به همه چیز حساس شده،
آرام زمزمه کرد:
ــ آره آره ،من خیلی همه چیو بزرگ میکنم
و سعی کرد خودش را قانع کنید ،که حرف های کمیل اصلا مشکوک نبودند و ماشین و تعقیبی در کار نبود..
↩️ #ادامہ_دارد...
○⭕️
✍ #نویسنده: فاطمه امیری
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠سرمایه ی ماندگار
رمزو و راز نهفته در نذر و خیرات در راه خدا و اهل بیت علیهم السلام
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
کاشانی_چرا_در_زمان_امام_حسن_کسی_جرات_توهین_به_امیرالمومنین_را_نداشت؟!.mp3
5.84M
🎙 چرا در زمان امام حسن (علیهالسلام) کسی جرات توهین به امیرالمومنین را نداشت؟!
نگاهی به نتایج مهم و شگرف آتشبس امام حسن مجتبی (علیهالسلام)
#حجت_الاسلام_حامد_کاشانی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار حاجی زاده: عملیات وعده صادق خواست مردم بود،حتی بچهها در منزل میگفتند کی میخواهید کاری بکنید؟
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ گرچه میدانم نمیآیی ولے ھر دم ز شوق
سوےِ در میآیم و هرسو نگاهے میڪنم...🥀💔 ]
#حاج_قاسم🌷
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
بجنگ و خسته نشو
شهادت هم به وقتش.
بقول حاجقاسم جان:
میوه که برسه باید چیدش
بزار کامل برسی رفیق!!
که خریدارت باشن.
هیچوقت به زور چیزی نخواه.
فقط اطاعت کن.
مثل مالک اشتر....
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
🏮 کمک #فوری به درمان مادر بیمار
پدر خانواده کارگر روز مزد هستن و مادر خانواده بهدلیل فعالیت های زیاد دچار آسیب شدید از ناحیه ستون فقرات شدند و باید اورژانسی عمل جراحی انجام بدن اما بهعلت نداشتن بیمه و هزینهی درمان روز به روز حال ایشان روبه وخامت هست.
برای کمک به درمان مادر بزرگوار با هر مبلغی که #توان دارید سهیم باشید؛ شماره کارت #رسمی بهنام خیریهی مسجد حضرت قائم(عج)👇
● 5041721113100847
مبالغ اضافه صرف سایر امور خیر میشود.