📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد... ۱۷ آذر سالروز شهادت سربازان لشکر صاحب الزمان(عج) گرامی باد. 🌷هفدهم آذرماه سالروز شهادت 🕊شهید مدافع حرم محمد هادی نژاد 🕊شهید مدافع حرم ایوب رحیم پور 🕊شهید مدافع حرم اکبر شیرعلی 🕊شهید مدافع حرم علی اصحابی 🌹 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

💢شی نورانی دیده شده در آسمان تهران، کرج، اراک، شهریار و شهرهای اطراف 🔹‌حدود ساعت ۶:۲۰ صبح شنبه ۱۷ آذر ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ

آسمان را دیده‌ای ؟ چقدر بلند چقدر آبی چقدر بزرگ و تو ای محمد رحمتی برای عالمیان دستانت همچون آسمان پر از باران و مهر است مهربانی را تو مهر آموختی و صبر را شکیبایی می بینی! چقدر جای باران در شهرمان خالی است؟ مهربانی و لبخند از اینجا رخت بر بسته ... بارانی ترین پدر هستی چشم‌ها یتیم نگاه توست! ببار... #یاایهاالعزیز #سلام_یامهدی ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ

🚨 همه‌چیز به تصمیم ساعات آینده حاکمیت سوریه باز می‌گردد؛ پذیرفتن نقش موثر این کشور در لجستیک جریان مقاومت و بازگشت از لبه پرتگاه و سقوط، یا برگزیدن وعده‌های پوچ امارات، روسیه و ترکیه، و در افتادن در درّه بی‌انتهای تجزیه. اکنون وقت یک انتخاب بزرگ برای منطقه و سوریه است؛ شامات در پازل "تغییر چهره خاورمیانه" در دامن ناتوی سلفی و اسرائیل قرار می‌گیرد یا در زیر چتر محور مقاومت!؟ ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ

رهبر انقلاب از ۳ موقعیت خودش در زمان ترور هنیه و جنگ غزه اعلام موضع کردند ؛ در لباس مرجعیت اعلام جهاد حمایت کردند، در لباس امام جمعه از تنبیه دشمن گفتند و در لباس رهبریت از حمله گفتند. یک ماه بعد دولت (رییس شعام) اومد گفت ما عملیات رو اجرا نکردیم چون قول آتش بس داده بودند. ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ

چند آیه #قرآن بخوانیم ثواب آن هدیه به روح مطهر شهدا 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

روحت شاد شهید رییسی عزیز که الان اگر بودی دلگرمی مقاومت بودی ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ

🔴رسانه های عبری: ارتش اسرائیل در بحبوحه آمادگی برای بمباران داخل سوریه، نیروهای کمکی از جمله نیروهای تیپ گولانی و نهال را به جولان فرستاد. ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ

در مسئله #سوریه به جای انتشار نظرات احساسی و یا متهم‌سازی نظام به انفعال (که خطّ عملیات روانی-رسانه‌ای صهیونیست‌ها و ترروریست‌های تحریرالشام است)، باید صبور بود و به تدبیر اتاق فکر نظام اعتماد کرد. کنش و واکنش‌های عوامانه در سیاست، مرگ‌بار است. ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ

📷 #فاطمیون_و_حاج_قاسم (10) افرادی که در تصویر مشخص هستند (از راست): سردار محمدرضا فلاح‌زاده، سپهبد شهید سلیمانی، شهید مصطفی صدرزاده 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

در دنیا فقط یک گناه هست و آن دزدی ست.... ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮ ﮐﻪﺻﺪﺍﻗﺖﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻧﮑﻦ ﮐﻪﻋﺸﻖﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺧﺸﻮﻧﺖﻧﮑﻦ که ﻣﺤﺒﺖﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ وﻧﺎﺣﻖ ﻧﮕﻮ ﺍﮔﺮ ﮔﻔﺘﯽ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ.... #جملات_زیبا 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

امام صادق عليه السلام: خودرأى، بر لغزشگاه هاى خطا ايستاده است المُستَبِدُّ بِرَأيِهِ مَوقوفٌ عَلى مَداحِضِ الزَّلَلِ أعلام الدين، ص ۳۰۴ #حدیث 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

📎 بیت المال بهش گفتم:.«توی راه که بر میگردی، یه خورده کاهو و سبزی بخر» گفت:«من سرم خیلی شلوغه،می ترسم یادم بره، روی یه تیکه کاغذ هر چی می خواهی بنویس بهم بده» همون موقع داشت جیبش را خالی میکرد، یک دفترچه یادداشت و یک خودکار در آورد گذاشت زمین برداشتمشان تا چیزهایی که می خواستم، برایش بنویسم، یک دفعه بهم گفت: «ننویسی ها!» جاخوردم، نگاهش که کردم، به نظرم عصبانی شده بود! گفتم: «مگه چی شده؟!» گفت: «اون خودکاری که دستته، مال بیت الماله.» گفتم:«من که نمی خواهم کتاب باهاش بنویسم! دو سه تا کلمه که بیش تر نیست.» گفت:« نه!!. » 🌷شهید مهدی باکری🌷 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

دلت میخواد بدونی ایمانت چقدره؟! استاد قرائتی 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

همیشه میگفت تُو کُل دنیا چیزی برای ترس وجود نداره تنها کسی که باید ازش ترسید خداوند هست و بس ... فقط از خدا بترسید نه از خلق خدا به ‌خاطر جایگاه شغلی و مادیات دنیا، یاور مظلومان باشید و به کسی ظلم نکنید. 🌷شهید علیرضا بریری🌷 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

شب عملیات والفجر ۸ پناهگاهی جز زَهـۜرا نداشتیم... 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

️ حضور نیروهای تیپ فاطمیون در حرم حضرت زینب (س) و قرائت حدیث کساء 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

مداحی فرزند نابینای شهید مدافع حرم مجید عسگری🌷 به یاد پدر 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

میگن اگر سوریه سقوط کنه خون شهدای مدافع حرم حیف میشه، تصور درستی نیست خون این شهدا پای جریان حق ریخته شده، نه برای فتح خاک، که با از دست رفتنش حیف بشه کما اینکه خون عمار و اصحاب امیرالمومنین و سیدالشهدا بی فتح خاک حیف نشد و ما در تمنای وصل شون میگیم "یا لیتنا کنا معکم" 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

بازنشستگان حتما بخوانند/ ماجرای سنگ تمام مجلس دوازدهم برای افزایش حقوق بازنشتگان امروز بالاخره ماراتن دو ساله مجلس برای متناسب سازی حقوق بازنشستگان با همه فراز و نشیب هایش به پایان رسید و ایستادگی وکلای ملت پای حقوق بازنشستگان جواب داد. مجلس با اختصاص ۱۰۴ همت از محل افزایش یک درصدی مالیات بر ارزش افزوده منابع اجرای این قانون متناسب سازی حقوق بازنشستگان را هم تامین کرد تا دولت دیگر بهانه ای برای تعلل در اجرای این قانون نداشته باشد. مجلس در قانون بودجه ۱۴۰۴ برای بازنشستگان سنگ تمام گذاشت و افزایش حقوق ۲۰ درصدی را برای بازنشستگان و ۳۰ درصد برای حداقل بگیران به علاوه متناسب سازی در نظر گرفت تا گره از زندگی این قشر باز کند. پلن یک: گنجاندن متناسب سازی حقوق بازنشستگان در قانون برنامه هفتم توسعه براساس این مصوبه، دولت مکلف است تا پایان سال سوم برنامه اقدام به افزایش حقوق بازنشستگان نمایند؛ این افزایش در سال نخست (۱۴۰۳) معادل ۴۰ درصد و در سال‌های دوم و سوم هر یک ۳۰ درصد مابه‌التفاوت حقوق شاغلان و بازنشستگان افزایش خواهد یافت تا به ۹۰ درصد یاد شده برسد. پلن دوم: اولین گام عملی متناسب سازی در لایحه بودجه ۱۴۰۳ / دولت اجرا نکرد با اصرار مجلس شورای اسلامی، در جریان بررسی قانون بودجه ۱۴۰۳ دولت نیز با اجرای متناسب سازی حقوق بازنشستگان با شرط تامین منابع از ابتدای سال جاری موافقت کرد و مجلس نیز برای تامین منابع ۵۰ هزار میلیاردی آن، یک درصد بر مالیات بر ارزش افزوده افزود. پلن سوم: ماموریت ویژه کمیسیون اجتماعی برای پیگیری متناسب سازی از ابتدای مجلس دوازدهم رییس مجلس به کمیسیون اجتماعی مأموریت داد تا با برگزاری جلسات متعدد با وزرا راهکارهای اجرایی این قانون را پیگیری کند. پلن چهارم: ورود نظارتی مجلس به ماجرا/ ضرب الاجل به دولت هفدهم مهرماه در رییس مجلس شورای اسلامی جلسه نظارتی با حضور رییس سازمان برنامه و بودجه برای بررسی دو موضوع مهم مطالبات گندم کاران و متناسب سازی حقوق بازنشستگان برگزار کرد. در این جلسه بحث جدی بین محمدباقر قالیباف رییس مجلس و پور محمدی رییس سازمان برنامه و بودجه در گرفت و بالاخره مجلس به دولت ضرب الاجل داد در لایحه بودجه ۱۴۰۴ اجرای این قانون را تعیین تکلیف کند. پلن پنجم: اتمام حجت قالیباف با پزشکیان و لغو مصوبه دولت به این ترتیب با لغو مصوبه دولت سهم باز نشستگان ازمتناسب .سازی حقوق، افزایش قابل توجهی یافت. پلن پایانی: پیروزی بازنشستگان بالاخره نمایندگان مجلس در لایحه بودجه ۱۴۰۴ حدود ۱۰۴ همت از محل افزایش یک درصدی مالیات بر ارزش افزوده به اجرای قانون متناسب سازی اختصاص دادند و پیروز این تلاش ها بازنشستگان بودند.

توصیف شوخی و مزاح و نماز بچه‌های باصفای جنگ.. 🌷شهید سید مرتضی آوینی🌷 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

#خدا را صدا بزن 📿 #نماز اول وقت 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

قسمت هفتم رمان#مثل_هیچکس#بارگذاری نشده که تا دقایقی دیگر انشالله برای شما این قسمت رو میذارم❤️🌹 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

💌 داستان دنباله دار و عاشقانه 💟 #مثل_هیچکس #قسمت_هفتم روزهای خوبی نداشتم. بعداز آن ماجرا تنها شده بودم. خبری از دور زدن ها و وقت گذرانی های بعد دانشگاه نبود. کاوه هم بین حفظ دوستی با من و آرمین سرگردان بود. برای آنکه از معذوریت خارج شود و انتخاب ادامه دوستی مان را به خودش واگذار کنم تلاشی برای نزدیک شدن به او نمی کردم. اما ترس آرمین ازاینکه مبادا پس از من کاوه هم از دستش برود کاملا ملموس بود. در اوقات بیکاری کتاب می خواندم و بعد از پایان کلاس ها به خانه برمی گشتم. کم کم پدر و مادر هم متوجه شدند بین من و بچه ها اتفاقاتی افتاده. اما جزییاتش را نمی پرسیدند.من هم ترجیح میدادم چیزی نگویم. نزدیک عید بود و دانشگاه تعطیل شده بود. وقت آزاد بیشتری داشتم تا به مادر برای کارهای مردانه ی خانه تکانی کمک کنم. ظهر آخرین روز سال بود. درحالیکه چیزی به تحویل سال نمانده بود بالای نردبان مشغول گردگیری لامپ های خانه بودم که تلفن زنگ خورد. مادر گوشی را برداشت و گفت : _ الو؟... بله... شما؟ ... گوشی را زمین گذاشت و گفت : _ رضا بیا تلفن باهات کار داره، میگه دوستته. تو مگه دوستی به اسم محمد داشتی؟ از شنیدن اسم محمد تعجب کردم. من شماره ی خانه را به او نداده بودم. یعنی شماره را از کجا آورده بود؟ چه کار داشت؟ با عجله و کنجکاوی خودم را به گوشی رساندم. _ الو، سلام. + سلام بر آقا رضای گل. خوبی؟ _ ممنون. محمد جان تویی؟ + آره، خودمم. ببخش زنگ زدم خونه تون مزاحم شدم. دسترسی دیگه ای بهت نداشتم. _ خواهش میکنم مراحمی. شماره رو از کجا آوردی؟ + فکر میکردم تا آخرسال بازم ببینمت ولی روز آخر کلاس ها نیومدی منم از دوستت کاوه شماره ی خونه رو گرفتم. میخواستم بهت بگم من و چندتا از دوستام همیشه آخر سال میریم مزارشهدا، قبرهارو میشوریم و گل میذاریم. اگه دوست داری و شرایطش رو داری تو هم بیا. دلم میخواست بدون مکث پیشنهادش را قبول کنم، این فرصت خوبی بود تا بیشتر کنار محمد باشم. اما نمیدانستم با کارهای باقی مانده چه کنم و به مادر چه بگویم. چند ثانیه ای گذشت، گفتم : _ باشه حتما اگه شرایط جور باشه میام. چه ساعتی میری؟ کجا ببینمت؟ + حدود ساعت 5 قطعه ی 24 بهشت زهرا. خداحافظی کردیم و تلفن را قطع کردم. در فکر بودم چه بهانه ای برای رفتن بیاورم. مادر که متوجه مکالمه ی ما شده بود گفت : _ رضا کجا میخوای بری؟ ساعت 10 شب سال تحویل میشه. این محمد کیه که من نمیشناسمش؟ + یکی از بچه های دانشگاهه، پسر خوبیه. میخواد بره خرید تنها بود ازم خواست همراهش برم. قول میدم تا قبل از رفتن کارهای خونه رو تموم کنم. مادرم نگاه متعجبانه ای به من انداخت و بدون اینکه چیزی بگوید به کارش ادامه داد. تمام تلاشم را کردم تا کارها زودتر تمام شود و بتوانم خودم را به قرار برسانم. حدود ساعت ۵ آماده شدم. شب عید بود و ترافیک همه خیابان ها را بسته بود. چند دقیقه ای از ساعت 7 گذشته بود که به بهشت زهرا رسیدم. قطعه ی 24 را پیدا کردم اما هرچه گشتم خبری از محمد نبود. عطر گل و گلاب مزار شهدا خبر از دیر رسیدنم میداد. با نا امیدی گوشه ای نشستم و به یکی از قبرها خیره شدم. متولد : 1342 شهادت : 1362 محل شهادت : جزیره مجنون عملیات خیبر اودقیقا هم سن من بود. نمی فهمیدم یک جوان بیست ساله با چه انگیزه ای می تواند همه چیز را رها کند و به جایی برود که شاید هرگز بازگشتی نداشته باشد. درس و دانشگاهش را چه کرده؟ شاید هم دانشجو نبوده... اگر دانشجو هم نبوده پدر و مادر که داشته؟ پدر و مادر هم نداشته باشد حتما کسی را داشته که دلبسته اش باشد. نمیدانم شاید هیچکدام از این وابستگی ها را در زندگی اش تجربه نکرده که در عنفوان جوانی به جبهه ی جنگ رفته و همه چیز را رها کرده. حتما همینطور است وگرنه هیچ منطقی نمی پذیرد یک جوان که شرایط ایده آلی دارد زندگی را رها کند، برود و شهید بشود. بلند شدم و بین قبرها راه رفتم. تمام توجهم به تاریخ تولدها و شهادت ها بود. هجده ساله... بیست و هفت ساله... سی ساله... پانزده ساله... پنجاه و سه ساله... رنج سنی مشخصی نداشتند. همه سن و سالی آنجا دفن بودند. هیچ وجه اشتراک منطقی بین آنها پیدا نمی کردم. فکرم به سمت پدر محمد رفت. توی عکس روی طاقچه چهره ی یک مرد جوان و بانشاط که شور زندگی در نگاهش موج میزند دیده میشد. چشمان نافذی داشت، درست مثل چشمان محمد. چرا باید با وجود زن و بچه و زندگی خوب، خانه را رها می کرد و می رفت؟ با خودم گفتم این دفعه که موقعیتش پیش آمد حتماً با محمد درباره اش حرف می زنم. به خودم آمدم دیدم ساعت هشت شده و فقط دو ساعت تا تحویل سال مانده. نمیدانستم با این همه ترافیک و این دوری راه چطور باید تا راس ساعت ده به خانه برسم. اگر دیر برسم حتما مادر ناراحت می شود. به سرعت راه خانه را پیش گرفتم و برگشتم. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran