#رمان #مدافع_عشق
#قسمت_52
هوالعشـــق
حسین آقا یک دستش را پشت دست دیگرش میزند و روی مبل مقابلت مینشیند. سرش را تکان میدهد و در حالیکه پای چپش از استرس میلرزد نگاهش را به من میدوزد
_ بابا؟...تو قبول کردی؟
سکوت میکنم ،لب میگزم و سرم را پایین میندازم
_ دخترم؟...ازت سوال کردم! تو جداً قبول کردی؟
تو گلویت را صاف میکنی و در ادامه سوال پدرت از من میپرسی
_ ریحان؟..بگو که مشکلی نداری!
دسته ای از موهای تیره رنگم که جلوی صورتم ریخته است را پشت گوش میدهم و آهسته جواب میدهم
_ بله!...
حسین اقا دستش را در هوا تکان میدهد
_ بله چیه بابا؟ واضح جواب بده دختر!
💞 💞
سرم را بالا میگیرم و در حالیکه نگاهم را از نگاه پر نفوذ پدرت میدزدم جواب میدهم
_ یعنی...بله! قبول کردم که علی بره!
این حرف من آتشی بود به جان زهراخانوم تا یکدفعه از جا بپرد ، از لبه پنجره رو به حیاط بلند شود و وسط هال بیاید.
_ میبینی اقا حسین؟...میبینی!!عروسمون قبول کرده!
رو میکند به سمت قبله و دستهایش را با حالی رنجیده بالا می آورد
_ ای خدا من چه گناهی کردم اخه! ... ببین بچه دسته گلم حرف از چی میزنه...
علےاصغر که تا الان فقط محو بحث مابود در حالیکه تمام وجودش سوال شده میپرسد
_ ماما داداچ علی کوجا میره؟
پدرت باصدای تقریبا بلند میگوید
_ اا ... بسه خانوم! چرا شلوغش میکنی؟؟...هنوز که این وسط صاف صاف واساده...
و بعد به علی اصغر نگاه میکند و ادامه میدهد
_ هیچ جا بابا جون هیچ جا...
مادرت هم مابقی حرفش را میخورد و فقط به اشکهایش اجازه میدهد تا صورت گرد و سفیدش را تر کنند
احساس میکنم من مقصر تمام این ناراحتی ها هستم
گرچه دل خودم هنوز به رفتنت راه نمیدهد...ولی زبانم مدام و پیا پی تو را تشویق میکند که برو!
تو روی زمین روبروی مبلی که پدرت روی آن نشسته مینشینی
_ پدر من! یه جواب ساده که اینقدر بحث و ناراحتی نداره
من فقط خواستم اطلاع بدم که میخوام برم.همه کارامم کردم و زنمم رضایت کامل داره...
حسین آقا اخم میکند و بین حرفت میپرد
_ چی چی میبری و میدوزی شازده؟ کجا میرم میرم؟..مگه دخترمردم کشکه؟...اون هیچی مگه جنگ بچه بازیه!...من چه میدونستم بعداز ازدواج زنت از تو مشتاق تر میشه...
توحق نداری بری
تا منم رضایت ندم پاتو از در این خونه بیرون نمیزاری
💞 💞
بلند میشود برود که تو هم پشت سرش بلند میشوی و دستش را میگیری
_ قربونت برم خودت گفتی زن بگیر برو!...بیا این زن! " و بہ من اشاره میکند"
چرا آخه میزنی زیر حرفات باباجون
دستش را از دستت بیرون میکشد
_ میدونی چیه علی؟ اصن حرفمو الان پس میگیرم..چیزی میتونی بگی؟...
این دختر هم عقلشو داده دست تو! یه ذره بفکر دل زنت باش
همین که گفتم حق نداری!!
سمت راهرو میرود که دیدن چشمهای پر از بغض تو صبرم را تمام میکند.یکدفعه بلند میگویم
_ باباحسین!؟ شما که خودت جانبازی.. چرا این حرفو میزنی؟...
یک لحظه مےایستد،انگار چیزی در وجودش زنده شد.بعداز چند ثانیه دوباره به سمت راهرو میرود...
با یک دست لیوان آب را سمتت میگیرم و با دست دیگر قرص را نزدیک دهانت می اورم.
_ بیا بخور اینو علی...
دستم را کنار میزنی و سرت را میگردانی سمت پنجره باز رو به خیابان
_ نه نمیخورم...سردرد من با اینا خوب نمیشه
_ حالا تو بیا اینو بخور!
دست راستت را بالا می آوری و جواب میدهی
_ گفتم که نه خانوم!...بزار همونجا بمونه
لیوان و قرص را روی میز تحریرت میگذارم و کنارت می ایستم
نگاهت به تیر چراغ برق نیم سوز جلوی در خانه تان خیره مانده
میدانم مسئله رفتن فکرت را بشدت مشغول کرده
کافیست پدرت بگوید برو تا تو با سر به میدان جنگ بروی
💞 💞
شب از نیمه گذشته و سکوت تنها چیزیست که از کل خانه بگوش میخورد
لبه ی پنجره مینشینی
یاد همان روز اولی میفتم که همینجا نشسته بودی...
بی اراده لبخند میزنم.
لبخندی که پر است از احساس محبت ...
سرم را کج میکنم ، به دیوار میگذارم و نگاهم را به ریش تقریبا بلندت میدوزم
قصد داری دیگر کوتاهشان نکنی تا یک کم بیشتر بوی شهادت بگیری
البته این تعبیر خودم است
میخندم و از سر رضایت چشمهایم را میبندم که میپرسی
_ چیه؟چرا میخندی ؟...
چشمهایم را نیمه باز میکنم و باز میبندم
شاید حالتم بخاطر این است که یکدفعه شیرینی بدخلقی های قبلت زیر دندانم رفت
_ وا چی شده؟...
موهایم را پشت شانه ام میریزم و روبرویت مینشینم. طرف دیگر لبه پنجره.نگاهم میکنی
نگاهت میکنم...
نگاهت را میدزدی و لبخند میزنی
قند دردلم آلاسکا میشود
️
ادامہ دارد...
نویسنده این متن
#میم_سادات_هاشمے
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
15.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠ماجرای مرد کویتی که بر اثر حمله انتحاری داعش، مرگ موقت را تجربه کرد
#زندگی_پس_از_زندگی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
@madahi - کربلایی حسین طاهری.mp3
5.49M
🎶 #شور | #حضرت_زهرا(س)
📖 مادر تو شبای تنهایی...
🎤 #حسین_طاهری
🏴 ویژه ایام #فاطمیه
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
علی دایی: دختر و همسر من را از پرواز پیاده کردهاند اما بازداشت نشدند. الان هم پیگیر کارهای آنها هست
توضیح قوهقضاییه درمورد علت ممانعت خروج از کشور همسر و دختر علی دایی
مرکز رسانه قوهقضاییه:
🔹در پی ممانعت نسبت به خروج همسر و دختر علی دایی از کشور، پیگیریها حاکی از آن است در پی اقدامات اخیر خانواده علی دایی «صاحب یک گالری بزرگ طلا و جواهر» همسر علی دایی متعهد شده بود قبل از قصد خروج از کشور نهادهای ذیربط را از تصمیم خود مطلع کند.
🔹بر همین اساس، پس از اطلاع نهادهای مربوطه از پرواز حامل همسر علی دایی، با هماهنگی صورت گرفته پرواز یادشده در فرودگاه کیش فرود آمده و همسر و دختر علی دایی از هواپیما خارج شدهاند.
@madahi - حاج میثم مطیعی.mp3
3.88M
🎼 سبک #زمینه
📜 دل میتپد این شبها...
🎤 #میثم_مطیعی
▪️ ویژه ایام #فاطمیه
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
༻﷽༺
🌺صحنے کہ در محوطہاش ڪهڪشان گم اسٺ
☘منظومہ الهے خورشید هشتم اسٺ
🌺اینجا بهشٺ روے زمین اسٺ و قلب من
☘هر روز در هواے خوشش پر تلاطم اسٺ
#امام_رضا
#دلتنگ_زیارٺ_مشهدالرضاییم❤️
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
آقا دیگه بیا الغوث و الامان - شهید حسین معز غلامی.mp3
5.13M
⚫️#فاطمیه_شهدایی
🔊#بشنوید | روضه با نوایِ
🖤شهید مدافعحرم #حسین_معز_غلامی
آقا دیگه بیـــا اَلغـوث و اَلاَمان
فدای گریههات یا صاحبالزمان
با عشــــق تو تا کهکشون میپَرم
منّت بذار دستی بکِش رو ســــرم
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
11.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬
➖ در یک خانواده، بعضی بچهها برای پدر و مادر ویژهترند!
علّت خاص بودنشان چیست؟
➖ بعضیها برای مادری بنام فاطمه 'س' هم ویژهترند! چرا ... علّت چیست؟
▪️ویژه شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
#استاد_شجاعی
#استاد_رائفی_پور
▫️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
🔺فرزین: بانک مرکزی مجوز دهد از مطالبات بانکها نقدینگی برای تسهیلات فراهم میشود
🔹فرزین مدیرعامل بانکملی و رییس شورای هماهنگی بانکهای دولتی گفت: بانک ها به ویژه بانک های دولتی دارایی های زیادی دارند، اما این دارایی ها به نقدینگی تبدیل نشده و پشتوانه آنها برای دادن تسهیلات قرار نگرفته است.
🔹رقم مطالبات بانک ملی از دولت ۸۵هزار میلیارد تومان است. این عدد بالایی است، ولی این دارایی در سمت راست ترازنامه بانک، منجمد شده، اما اگر بتوانیم روی مطالبات بانک از دولت اوراق منتشر کنیم، قدرت بانک در ایجاد اعتبار و اعطای تسهیلات افزایش می یابد. پیشنهاد دیگر این است که اجازه داشته باشیم بر مبنای بخشی از دارایی های بانک ملی، اوراق بهادار منتشر کنیم و بفروشیم.
🔹برای این کار باید مجوز بانک مرکزی را داشته باشیم. البته اقداماتی هم برای کسب مجوز انجام شده است، اما فعلا نمی توانیم بابت مطالبات از دولت، اوراق منتشر کنیم.