eitaa logo
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
6.5هزار دنبال‌کننده
31.3هزار عکس
30.3هزار ویدیو
306 فایل
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن پرستو شدن 📞ارتباط با خادم کانال 👇👇 @diyareasheghi
مشاهده در ایتا
دانلود
📣پخش مستند آستین های خالی، #جانباز #نوروز_علی_صمدی برنامه #از_آسمان 📅جمعه ۳۱ فروردین ⏱ساعت ۱۶ 🖥از قاب شبکه #دو سیما 🌹ڪانال مدافعان حرم🌹👇 🌐 @Iran_Iran
ای جانباز! فراتِ جان تو،سقّای خیمه های تشنگان وطن بود تا امروز،در سایه امن ایمان، عبّاس(ع) را در آیینه چهره تو ببینیم ❣ولادت حضرت ابوالفضل(ع)و روز مبارک باد❣ 🌹ڪانال مدافعان حرم🌹 @Iran_Iran
تصویری که یک قطع نخاعی در تمام طول زندگی اش می بیند ... 🌹 جانبازان اسلام و انقلاب روزتان مبارک❤️ 🌹ڪانال مدافعان حرم🌹 @Iran_Iran
💢 : ♦️وقتى صبر مى‌كند، وقتى پاى خدا حساب مى‌كند، وقتى يك جوان نيرومند زيباى برخوردار از محسنات طبيعى، با كورى يا از دست دادن پا، دست، كبد، سلامتى و محروم از بسيارى از خيراتى كه انسان بر اثر سلامت جسمانى از آنها برخوردار مى‌شود، در ميان ساير مردم راه مى‌رود، اما شاكر است، اما احساس سرافرازى و سربلندى مى‌كند كه در راه خدا كارى كرده؛ اين قيمت و ارزشش از شهداى ما كمتر نيست و گاهى هم بيشتر است 🌹ڪانال مدافعان حرم🌹👇 🌐 @Iran_Iran
1.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸فیلم دیده نشده از شهید مدافع حرم #حسن_رجایی‌_فر در هنگام #مجروحیت در خانطومان سوریه 🔹نشر به مناسبت روز #جانباز 🌹ڪانال مدافعان حرم🌹👇 🌐 @Iran_Iran
شهيد مدافع حرم عمليات در تيرماه 1394 هجري شمسي ساعت 12/30 بامداد 24 رمضان در تدمر سوريه آغاز شد. اون شب فرمانده قاسم استراحت بود ولي مثل اينکه خوابش، خواب شهادت بود ، از حاجي اذن عمليات ميگيرد و به حاجي ميگويد : من خوب استراحت کردم امشب عمليات را به دست ميگيرم. داعش ساعت 12/30 دقيقه شبيه خون زد و حمله ناگهاني انجام داد ولي فرمانده قاسم با تعداد نيروهاي اندک در مقابل سپاه بزرگ يزيديان زمان چه کرد ؟؟؟؟ بي سيم زد📞 حاجي حاجي امير همه رو کشوند داخل اتاق بي سيم و برداشتن و ديدن فرمانده قاسم اعلام ميکند : حاجي شبيه خون زدن تعدادشون زياده اما نيرو کم دارم حاجي که سرارسر استرس بود و از آنجايي که هوش و دليري اين فرمانده جوان اعتماد داشت خطاب به فرمانده قاسم گفت : شما حضرت زهرا و حضرت زينب س رو داريد. ... فرمانده قاسم حتي لحظه اي پشت بي سيم اعتراض نکرد و فرياد زد لبيک يا زينب س لبيک يا زهرا سربند رو بست. ... اما تعداد نيروهاي دشمن خيلي زياد بود بچه ها ترسيده بودن و نميتونستن در مقابل تيرهاي زياد دشمن تيراندازي کنن. .. فرمانده قاسم با اينکه يه چشم سالم داشت و چشم ديگرش جانباز بود ازين سخره به اون سخره مثل مولايش حضرت عباس رجز خواني ميکرد. . راوي و همرزم شهيد قاسم غريب ميگفت من پايين سخره تکيه دادم آخه تيراندازي دشمن خيلي زياد بود. .. در حيرت بودم فرمانده قاسم با يک چشم دارد چه ميکند. .. چه طوري دراين تاريکي شب اين طرف و آن طرف ميرود و رجز خواني ميکند و تنهايي تير اندازي ميکند سبحان االله. ... نيم ساعت بعد که با رجز خواني فرمانده قاسم بچه ها روحيه گرفتن شروع کردن به تيراندازي گرد و غبار و دود آتش آسمان را فرا گرفت. .. درگيري به پنج متر و تن به تن رسيد ... ساعت 1 بامداد شد بي سيم فرمانده قاسم را صدا ميزند. . اما فرمانده با اصابت تير به قلب مبارک و ترکش به سر مبارک پرکشيد. ...😔😭🕊🕊 عمليات تا سحر ادامه داشت از داعش تلفات زياد گرفتيم. . پنج نفر از بچه هاي خودي هم شهيد شدند. .. پيکر بقيه شهدا رو پيدا کرديم. ... اما فرمانده قاسم پبکرش کجاست؟؟ گويا داعش به دنبال پيکري آمده بود که براي سرش جايزه تعيين کرده بودن. . اما پيکر فرمانده قاسم را پيدا نکردن. .. گويا بي بي دوعالم حضرت زينب س به فکر مادر فرمانده قاسم بود و طبق روايت پيکرش تا صبح غيب شده بود. . صبح رفتيم دوباره به دنبال پيکر فرمانده قاسم ديديم فرمانده قاسم به صخره اي که ساعاتي قبل عمليات بود و روي همان تخته سنگ که چشم جانبازش شفا گرفته بود تکيه داده.. نزديک شديم فکر کرديم فرمانده قاسم خوابيده.. آخه با وجود تير به قلب مبارک به قلب و ترکش به سرش پيکرش به زمين نخورده. .. بلندش کردم ديدم خون از بدن مبارکش جاري شده است. . وصيت نامه رو از جيبش بيرون آوردم و خواندم. . نوشته بود خداوندا امشب که شيپور جنگ در اين منطقه تدمر دميده ميشود به چشمان جانبازم نور و به زانوان کم توانم توان ده و کمکم کن تا مرد باشم و امتحانم را خوب پس باهم. .. شهید غریب میگفت: 👇 ⬅️اون شب تازه از عملیات به قرارگاه ارتش سوریه برای استراحت برگشتیم. فردای آن روز ⬅️میگفت اصلا شهید غریب خستگی براش مهم نبود 👌 غریب اون شب بچه ها که خواب بودن همه رو با 😊 که داشتن برای به سر گرفتن بیدار میکردند... 🍂عکسی- از-شهید-قاسم-غریب- در ساعاتی قبل از شهادتش در قرارگاه فرماندهان در شهر تدمر سوریه 🍂 در خــون خفته كه نگذارد، نخل زينبيـ خم گردد 21/4/1394 ت ش شادي ارواح پاک شهدا به ويژه روح پاک فرمانده بي ريا شهيد قاسم غريب سه صلوات هديه بفرماييد 🌹🌹 🌹ڪانال مدافعان حرم🌹👇 🌐 @Iran_Iran
✌صحبت های دختر شهید در حضور آقاجان وقتی که پدرم از تلویزیون می دیدند که شما به دیدار ان قطع نخاع رفتید و آنها را در بغل گرفتید و بوسه می زنید گفتند ،ارزش دارد که یک عمر روی تخت یا ویلچر دراز کشیده باشی اما نائب امام زمانت بغلت کند حالا من می گویم : ارزش داره یک عمر یتیمی من به این لحظه که پایین پایتان نشستم و شما دست روی سرم می کشید با این حرف آقا تحت تاثیر قرار گرفتند و محافظانشان گریه کردند 🌐 @Iran_Iran
زندگی و زمانه یک مدافع حرم 🌹ڪانال مدافعان حرم🌹 🔴متن کامل 👇👇👇👇 🌐 https://eitaa.com/iran_iran/1151
زندگی و زمانه یک مدافع حرم ، پدر عباس و امیرعلی، در حالی دو سال قبل، به عنوان مدافع حرم حضرت زینب(س) به سوریه اعزام شد که در سومین حضور خود، در نبرد با داعشی‌ها، از ناحیه سر هدف گلوله قرار گرفت؛ اگرچه گلوله به طور معجزه‌آسایی از کتف وی خارج شد، اما عوارض آن، باعث صدمه مغزی و ناتوانی حرکتی برای این مدافع حرم شده است. حالا محمد آقا، همسرش و دو فرزندش در خانه کوچکی در مشکین دشت کرج روزگار سختی را می‌گذرانند؛ هم در مضیقه مالی هستند و هم مشکلات دیگر دارند. این گزارش، روایتی تصویری از زندگی و زمانه این ایثارگران روزگار ماست. 🌹ڪانال مدافعان حرم🌹👇 🌐 @Iran_Iran
🔴پرستاری از مدافع حرم به‌ شوق زیارت حرم حضرت زینب(س) ایثار فقط در جبهه و جنگ نیست؛ همسری که عاشقانه پرستاری همسر جانبازش را می‌کند و کودکی که سال‌ها در حسرت بازی کودکانه با پدرش زندگی کرده هم ایثار است. خانواده «محمد میرزایی»، جانباز مدافع حرم، دو سالی می‌شود که ایثارگرانه در کنار محمد روزگار می‌گذرانند. جنگ برای خیلی‌ها تمام می‌شود و از یادشان می‌رود اما برای جانبازان و ایثارگران، جنگ تا همیشه باقی‌ست. محمد میرزایی یکی از رزمندگان و مدافعان حرم است که در راه اعتقاداتش اسماعیل‌های خود را قربانی کرده و پا بر روی تمام آرزوهایش گذاشته است. میرزایی حدود 2 سال قبل برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) پا به میدان گذاشت و فرمانده جنگ شد، اما امروز به دلیل اصابت گلوله به ناحیه سر، ویلچر نشین شده و هوشیاری درست و حسابی هم ندارد. 💥می‌گویند مدافعان حرم برای پول به سوریه می‌روند اما محمد میرزایی نه تنها آهی در بساط ندارد بلکه تمام دارایی و جانش را در این راه خرج کرده است. از راهی که پیش گرفته پیشمان نیست برای همین، هم‌چنان لبخند رضایت روی لب دارد. نیروهای داعش با تک تیرانداز مغز وی را نشانه گرفته بودند اما گلوله به صورت معجزه‌آسایی از مغز عبور و از کتف سمت چپ خارج می‌شود اما گرمای گلوله موجب بروز آسیب مغزی و فلج سمت چپ بدنش می‌شود. میرزایی پس از انجام جراحی‌هایی متعدد قدرت تکلم و حافظه خود را نیز از دست می‌دهد به گونه‌ای که تنها نامی که به خاطرش مانده، نام همسرش «فاطمه» است و تمام افراد را به این نام می‌شناسد و حتی نام فرزندانش را نمی‌داند و آنها را به یاد ندارد. تنها واکنش آقای میرزایی به سوال‌های مختلفی که از او پرسیده می‌شود «نه» است و سپس با دست به مغز خود اشاره می‌کند که یعنی چیزی به خاطر ندارم و در نهایت لبخند می‌زند. او حتی زمانی‌که تشنه است قادر نیست به همسرش بگوید که براش آب بیاورد و اطرافیان تنها از حالات او متوجه تشنگی یا گرسنگی او می‌شوند. خانه محمد در کوچه پس کوچه‌های مشکین دشت کرج است. او به همراه همسر و دو فرزندش در یک خانه کوچک آجری که یک اتاق بیشتر ندارد، زندگی می‌کنند. در این خانه خبری از اسباب و اثاثیه گران قیمت نیست و تمام خانه با نام «حضرت زینب (س)» تزئین شده است. زندگی و زمانه یک مدافع حرم 🌹ڪانال مدافعان حرم🌹👇 🌐 https://eitaa.com/iran_iran/1151
بنّایی که به شوق حرم، مدافع شد فاطمه میرزایی از روزهایی که همسرش تصمیم به حضور در جبهه می‌گیرید، می‌گوید: قبل از اینکه محمد آقا راهی سوریه شود، به شغل بنایی مشغول بود و درآمد نسبتا خوبی داشت، طوری که در کوهسار یک خانه بزرگ اجاره کرده بودیم و به راحتی امرار معاش می‌کردیم. حتی همسرم به برادرانش در تامین مخارج درمان مادرش نیز کمک می‌کرد. دو برادر بزرگ‌ آقای میرزایی در سوریه حضور داشتند و او نیز بسیار تمایل داشت در کنار برادرانش باشد، اما هر بار با مخالفت من روبه‌رو می‌شد و هر بار او اصرار به رفتن می‌کرد. تا اینکه یک روز من تسلیم اصرارهای او شدم و رضایت به رفتنش به سوریه دادم و تنها دلیل رضایت من، شوق همسرم بود که دلش می‌خواست مدافع حرم باشد. وی می‌افزاید: هیچ وقت قسمت نشده بود به سوریه بروم و حرم حضرت زینب(س) را زیارت کنم برای همین به آقای میرزایی گفتم تنها به این شرط می‌گذارم به سوریه برود که مرا به زیارت خانم زینب(س) ببرد و او هم وعده داد که حتما در قبال رضایت، مرا به زیارت خواهد برد. رزمندگان زمانی می‌توانند خانواده خود را به زیارت ببرند که سه بار در جبهه حضور پیدا کنند، اما متاسفانه ماموریت سوم همسرم نیمه تمام ماند و قسمت من به جای زیارت حرم خانم زینب، نگه‌داری از تن او شد. زندگی و زمانه یک مدافع حرم 🌹ڪانال مدافعان حرم🌹👇 🌐 https://eitaa.com/iran_iran/1151