eitaa logo
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
5.8هزار دنبال‌کننده
25.3هزار عکس
24هزار ویدیو
236 فایل
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن پرستو شدن 📞ارتباط با خادم کانال 👇👇 @diyareasheghi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 ؟ آخر روای رقیه مطهره:بچه ها بیاید میخایم بریم خرید -خرید چی؟ اصلا شماها چرا انقدر شادید؟ مطهره:دلمون میخاد بدو بریم اینجا چه خبره الله اعلم منو مطهره فرحناز رفتیم خرید وارد یه مغازه شدیم فرحناز:خانم اون مانتو سفید که آستنش تور داره و کمرش طلایی لطفا سایز ۱‌بیارید -فرحناز برای کی داری میخری؟ فرحناز :تو دیگه -من بعد از اسارت سید لباس رنگی پوشیدم عایا؟ فرحناز:ساکت نترس ضرر نمیکنی فروشنده:بفرمایید فرحناز:خانم لطفا یه ساق سفید خوشگلم بیارید و یه روسری ساتن سفید طلایی فرحناز برای منو بچه ها لباسای روشن خرید گفت فردا ساعت ۹صبح میاد دنبالم حتما همین لباسارو بپوشم داشتن میرفتن معراج الشهدا بچه ام فاطمه رو هم بردن دخترکوچلوی من وقتی برگشت چشماش سرخ سرخ بود -فاطمه جان دخترم گریه کردی؟ فاطمه:اوهوم لفتیم مژار باشه عزیزم برو بخواب الان منو داداشی هم میایم تا صبح فاطمه تو خواب بابا ،بابا میکرد ساعت ۸فرحناز بهم زنگ زد گفت حاضر بشیم خودشم زود اومد تا حاضر بشیم وارد معراج الشهدا شدم تو حیاط همه دوستای سید بودن دلم به شور افتاد -فرحناز اینجا چه خبره ؟ فرحناز:هیچی بریم وارد حسینه شدم خیلی شلوغ بود با دیدن زینب خواهرم دست گذاشتم رو قلبم -زینب تروخدا به من بگو سید چش شده ؟ حس کردم سیدم نزدیک منه تمام تنم گر گرفت منتظر شنیدن خبر شهادت بودم میدونستم دیگه تموم شده زجه میزدم و از زینب میپرسیدم _زینب جان سید بگو چیشده ؟خواهر تو رو خدا بگو بدون سید شدم حس کردم یکی داره به سمتم میاد اما توان برگشتن نداشتم یهو یه دست مردونه رو شانه ام نشست و گفت خانمم وقتی سرم بلند کردم سید بود از حال رفتم وقتی به هوش اومدم فقط من بودم سید وبچه ها سید:خیلی اذیت شدی خانم من با گریه گفتم کی اومدی مردمن سید:دوروز پیش فاطمه دیدم دیروز مزار شهدا باورم نمیشد سختی ها تموم شد خیلی سختی بود اما تموم شد 💠إن مع العسر یسرا 💠 پایان نویسنده بانو....ش 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
صدای پای عید می آید عید فطر پاکترین عیدها عید سر سپردگی و بندگی عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن عید نزدیک شدن دلهایی که به قرب الهی رسیده اند عید برآمدن روزی نو و انسانی نو طاعات وعباداتتون قبول درگاه حق تعالی عید سعید فطر را به همه عزیزان تبریک و شادباش میگویم . 🌐 @Iran_Iran
🌙 🌕شهید مدافع‌حرم 🌺گاهی در مأموریتها با او همسفر می‌شدم. اخلاق و صفات خوب او مایه‌ی افتخار من بود. همیشه با وضو بود و نمی‌خواست طهارتش قطع شود. هر زمان که در میان کارها فرصتی پیدا می‌کرد، به خواندن قرآن مشغول می‌شد. 🌻ماه رمضان بود و هر دو برای مأموریت به سوریه رفته بودیم. به همراه نیروهای سوری برنامه روزانه قرائت قرآن داشتیم و محمود با تلاوت زیبایش با زبان روزه، گرمابخش محفل ما بود. نیروهای سوری می گفتند:«شما ایرانی‌ها ...!» 📸ادامه‌در تصاویر | تصاویر باز شود... 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
ای کاش که یک دانه تسبیح تو بودم را صدا بزن 📿 اول وقت 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
صدای پای عید می آید عید فطر پاکترین عیدها عید سر سپردگی و بندگی عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن عید نزدیک شدن دلهایی که به قرب الهی رسیده اند عید برآمدن روزی نو و انسانی نو طاعات وعباداتتون قبول درگاه حق تعالی عید سعید فطر را به همه عزیزان تبریک و شادباش میگویم . 🌐 @Iran_Iran
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما شهروند درجه دو نیستیم 😐 چرا نمیفهمید که این پرده دری های سلبریتی ها برای اینه که بقیه هنجارشکنها رو جری تر کنن؟! چرا نمیفهمید که با اینها باید شدیدتر از بقیه برخورد کرد تا مایه عبرت بشه؟ چرا نمیفهمید که مردم از این تبعیضها و مصلحت اندیشی های غلط دلشون خونه؟! مجازات علنی یکی از این ها باعث ایجاد بازدارندگی برای هزاران پیاده نظامشون میشه. (ویدئو حدود یکسال قبل ضبط شده . کاش اونموقع ترتیب اثر میدادن) ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
🌙 🌕شهید مدافع‌حرم حاج 🌺حاج قاسم هر سال در ایّام ماه مبارک رمضان، فرزندان و خانواده‌های شهدا را به بیت‌الزّهرا علیهاالسلام دعوت می‌کرد و افطاری می‌داد. روی صندلی پایین می‌نشست و سخنرانی می‌کرد؛ چه صحبت‌های عمیق و قشنگی! 🌻سری آخر، وسط صحبت‌هایش به سردار حسنی گفت:«دوربین‌ها رو خاموش و جمع کنه!» کُلاً با فیلم‌برداری مشکل داشت و خوشش نمی‌آمد. حاج‌قاسم خودش هم پذیرایی می‌کرد و هم سفره می‌چید. 🌺کنار بچه‌ها می‌نشست و یک جمع با صفا و صمیمی تشکیل می‌شد. بعد از افطاری می‌ریختند سرِ حاجی و ایشون لابه‌لای بچه‌ها گم می‌شد. به پسر و محافظش که همراهش بودند، اخم می‌کرد که کاری به بچه‌های ‌شهدا نداشته باشند و بگذارند راحت باشند. 🎙راوے: فرزند شهید محمد شیخ‌شعاعی 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran