eitaa logo
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
5.9هزار دنبال‌کننده
23.9هزار عکس
22.6هزار ویدیو
229 فایل
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن پرستو شدن 📞ارتباط با خادم کانال 👇👇 @diyareasheghi
مشاهده در ایتا
دانلود
Avalin Roozhaye Emamate Hazrate Mahdi - @Elteja_tales | کانال قصّه‌های مهدوی.mp3
4.78M
🔸کودکی که از غیب خبر می‌داد! حکایتی از اولین روزهای امامت امام زمان علیه‌السلام 📚کمال الدین، ج۲، ص۴۷۵. ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
شهر اینجوری قشنگ میشه نه بالخت شدن... ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
10.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸بُهت و نگرانی اینترنشنال از قدرت سایبری ایران؛ ایران به یکی از بزرگترین بازیگران حملات سایبری تبدیل شده! 🔹متاسفانه تعامل سه کشور چین، روسیه و ایران در زمینه سایبری، بسیار بسیار نگران کننده است و حتی در یک سری از حملات اخیر، ردپایی از این دو کشور دیده نشده و هکرهای ایرانی برای حملات سایبری روش‌هایی را ابداع و ابتکار کرده‌اند. ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
💢 سقوط هواپیمای رییس واگنر به دلیل انفجار نارنجک‌های دستی داخل هواپیما بوده نه حمله موشکی 🔹 رئیس‌جمهور روسیه: هواپیمای یوگنی پریگوژین، رئیس گروه نظامی واگنر به دلیل انفجار نارنجک‌های دستی در داخل هواپیما سقوط کرده و حمله موشکی در کار نبوده است. ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
6.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 معنای غیبت امام عصر (عج) 🔻حجت‌الاسلام‌والمسلمین رفیعی 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
💢 سلاحِ عجیبِ کشف‌شده از اراذل و اوباشِ تهران 🔹پلیس تهران دو سلاح سردِ دست‌ساز با طرحی مثل نانچیکو از اراذل و اوباش کشف کرده که هر دو لبۀ آن‌ها تیغۀ تیز و بلند دارد که از هر طرف به کسی بخورد او را مجروح می‌کند. ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان شنیدنی حاج قاسم سلیمانی در رابطه با شهید حسین قمی، یکی از فرماندهان جبهه مقاومت 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
📍توی فرانسه اگر جلوی درب مدرسه پلیس بایستد تا مطمئن شود دختران مسلمان با حجاب به مدرسه نمی روند خیلی هم نایس و متمدنانه است!! ‼️ولی توی ایران اگر پلیس برای رعایت پوشش شرعی و اخلاقی اقدام کند، زور و اجبار و... است! 🤷‍♂️ اینجاست که مسئولین واداده جمهوری اسلامی باید ببینند و یاد بگیرند و برای اجرای احکام اسلام منتظر چراغ سبز و تایید کسی نباشند! ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
10.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| علّت عدم ارتباط قلبی ما با امام و شل شدن ما در مسیر یاریش: عدم باور ماست! ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
برخورد جالب شهید زین‌الدین با افسر عراقی 🔹آقا مهدی بعد از شناسایی از منطقه برگشت. در عملیاتی که شب بعد صورت گرفت، وارد قرارگاه عراقی‌ها شد و آن فرمانده را اسیر کرد. بعد به نیروهایش گفت: فردا که هوا روشن شد، او را پیش من بیاورید. ماشین، جلوی سنگر فرماندهی ایستاد. آقا مهدی در ماشین را باز کرد. عقب آیفا آن افسر عراقی نشسته بود. پیاده‌اش کردند. ترسیده بود. از ترس سرش را با دستانش می‌گرفت. آقا مهدی دست او را گرفت و رها نکرد. پنج متر آن طرف‌تر او را بُرد و گفت: برای این افسر عراقی کمپوت بیاورید. مدتی را چهارزانو روی زمین نشسته بودند و عربی صحبت می‌کردند. آن فرمانده عراقی باورش نمی‌شد که آقا مهدی، فرمانده لشکر باشد. او تا آیفا از مقر بیرون برود، یک‌سره به مهدی نگاه می‌کرد. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دارد زمان آمدنت دیر می‌شود... 👤 زیبای «بیا آفتابِ پسِ ابر» با نوای حاج سید مجید ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
خاطرات شهید 🌷ابراهیم هادی🌷 قسمت 6⃣2⃣ ابو جعفر'' نزدیک ارتفاعات بودیم.با رضا گودینی و جواد افراسیابی و بقیه به سرعت می دویدم. یکدفعه یک جیپ عراقی از پشت تپه خارج شد و به سمت ما آمد!فرصت تصمیم گیری نداشتیم.به سمت جیپ شلیک کردیم. لحظاتی بعد بالای سر جنازه های عراقی رفتیم.دو افسر عراقی کشته شده بودند.یکی از آنها هم تیر خورده بود. اما هنوز زنده بود.خواستم با شلیک گلوله ای او را بزنم.اما ابراهیم هادی مانع شد.با تعجب گفت:چه می کنی؟! بعد ادامه داد او الان اسیر است. ماحق کشتن او را نداریم. بعد هم کار عجیبی کرد! شنیده بودم ابراهیم قهرمان کشتی بوده و بدنش خیلی قوی است اما نمی دانستم تا این حد! سرباز عراقی را روی دوش خود قرار داد. بعد به همراه هم از کوهستان عبور کردیم. در راه زخمهای او را بست. اسیر عراقی موقع نماز صبح با ما نماز جماعت خواند. بعد شروع به صحبت کرد:من ابوجعفر بی سیم چی قرارگاه لشگر چهارم عراق، شیعه و ساکن کربلا هستم و ... صبح به گیلان غرب رسیدیم. چند روزی ابوجعفر پیش ما بود.ابراهیم مانند یک دوست با او برخورد می کرد. با ما هم غذا بود و ... بعد هم او را بردند.فراموش نمی کنم. ابوجعفر گریه می کرد.می گفت: خواهش می کنم مرا نبرید! می خواهم بمانم و کنار شما با بعثی ها بجنگم! مدتی بعد از فرماندهی سپاه آمدند و از ابراهیم تشکر کردند. اطلاعاتی که این اسیر عراقی به آنها داده بود بسیار با ارزشمند و مهم بود. سال بعد خبر رسید که بچه ها ابوجعفر را در تیپ بدر دیده اند. او همراه تعدادی دیگر از اسرا به جبهه آمده بودتا با بعثی ها بجنگند! بعد از عملیات به سمت مقر تیپ بدر رفتیم. گفتم:اگر شد ابوجعفر را به گروه خودمان بیاوریم.قبل از ورود به مقر عکس شهدا را به روی دیوار نگاه می کردیم. دقایقی بعد قبل از اینکه وارد ساختمان شویم برگشتیم! در میان تصاویر شهدای آخرین عملیات ، ابوجعفر را دیدم. او هم به جرگه شهدای گمنام پیوسته است. شهرک المهدی⬇️⬇️ ابراهيم به همراه حاج حسين و تعدادي از رفقا به شهرك المهدي در اطراف سرپل ذهاب رفتند و در آنجا سنگرهاي پدافندي را در مقابل دشمن راه‌اندازي كردند. يكي از روزها، پس از نماز جماعت صبح ديدم كه بچه‌ها به دنبال ابراهيم مي‌گردند. با تعجب پرسيدم: "چي شده؟" گفتند: "از نيمه شب تا حالا خبري از ابراهيم نيست!" من هم به همراه بچه‌ها سنگرها و مواضع ديده‌باني را جستجو كرديم ولي خبري از ابراهيم نبود. ساعتي بعد وقتي هوا در حال روشن شدن بود بچه‌هاي ديده‌بان گفتند: "از داخل شيار چند نفر دارن به اين طرف ميان!" اين شيار درست رو به سمت دشمن بود. بلافاصله به سنگر ديده‌باني رفتم و با بچه‌ها نگاه كرديم. با تعجب ديدم سيزده عراقي پشت سر هم در حالي كه دستانشان بسته بود به سمت ما مي‌آيند و پشت سر آنها هم ابراهيم و يكي ديگر از بچه‌ها قرار داشتند. در حالي كه تعداد زيادي اسلحه و نارنجك و خشاب همراهشان بود. هيچكس باور نمي‌كرد كه ابراهيم به همراه فقط يك نفر ديگر چنين حماسه‌اي آفريده باشد. آن هم در شرايطي كه در شهرك المهدي مهمات و سلاح كم بود و حتي تعدادي از رزمنده‌ها اسلحه نداشتند. يكي از بچه‌ها كه خيلي ذوق زده شده بود آمد جلو و كشيده محكمي به صورت اولين اسير عراقي زد و گفت: " عراقي مزدور! " يك لحظه همه ساكت شدند. ابراهيم در حالي كه از كنار ستون اسرا جلو مي‌آمد روبروي آن جوان ايستاد و يكي‌يكي اسلحه‌ها را از روي دوشش به زمين گذاشت و بعد فرياد زد: "برا چي زدي تو صورتش؟!" آن جوان كه خيلي تعجب كرده بود گفت: "مگه چي شده اون دشمنه" ابراهيم خيره‌خيره به صورتش نگاه كرد و گفت: "اولاً اون دشمن بود، اما الان اسيره. در ثاني اينها اصلاً نمي‌دونن براي چي با ما مي‌جنگن حالا تو بايد اين طوري برخورد كني؟" آن رزمنده بعد از چند لحظه سكوت گفت:" ببخشيد، من يه خورده هيجاني شده بودم. بعد برگشت و پيشاني اسير عراقي رو بوسيد و معذرت‌خواهي كرد". اسير عراقي كه با تعجب حركات ما را نگاه مي‌كرد، به ابراهيم خيره شده بود. از نگاه متعجب اسير، خيلي حرفها را مي‌شد فهميد... ادامه دارد... 🌷🌷🌷🌷🌷 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran