8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
💥جنگیدن ساده است اما گاهی باید
یاد گرفت چگونه نجنگیده پیروز میدان شد!
🏴 ویژهٔ شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
استاد #شجاعی
▫️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
🔷 سالروز جدایی استان بحرین از ایران توسط خاندان خائن پهلوی تسلیت باد
#بحرین
▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
🔻 قسمت #نود_نه
ــ بزار حرف بزنم
سمانه عصبی صدایش را بالا برد و گفت:
ــ دایی چه حرفی آخه ؟پیام دادی بیام اینجا الانم نمیگی چی شده؟دارم از نگرانی میمیرم،کمیل از صبح پیداش نیست ،چیزی شده بگید توروخدا
صدای خسته و مملوء از درد کمیل از اتاق به گوش رسید:
ــ سمانه بیا اینجا
سمانه لحظی مکث کرد،اول فکر میکرد این صدای خسته و بادرد برای کمیل نیست اما وقتی با چشمان آماده بارش به محمد گفت:
ــ کمیله
محمد ناراحت سری تکان داد،سمانه شتاب زده به سمت اتاق دوید،در را باز کرد و با دیدن کمیل با کتف باندپیچی شده و بلوز خونی ،همانجا وا رفت،اگر به موقع در را با دست نمیگرفت ،بر روی زمین می افتاد.
کمیل با وجود درد ،نگران سمانه بود،سعی کرد بلند شود،اما با نیمخیز شدن ،صورتش از درد جمع شد،سمانه با دیدن صورت مچاله شدنش از درد به سمتش رفت و کمکش کرد دوباره روی تخت دراز بکشد،اختیار اشک هایش را نداشت،در بدی در قلبش احساس می کرد،نمی توانست نگاهش را از بلوز خونی و بازوی زخمی کمیل دور کند.
کمیل که متوجه اذیت شدن او شد،آرام صدایش کرد،با گره خوردن نگاه هایشان در هم،از آن همه احساس در چشمان سمانه شوکه شد،نمی توانست درڪ کند دقیقا در چشمانش چه می دید.درد،ترس،اضطراب،خواهش،و....
لبخند پر دردی زد و گفت:
ــ نمیخوای چیزی بگی؟
اما سمانه لبانش را محکم بر هم فشار داد تا حرفی نزند،چون می دانست اولین حرفی که بزند اشک هایش روانه می شدند،کمیل دستانش را در دست گرفت و به آرامی ادامه داد:
ــ من حالم خوبه سمانه،نگران نباش چیزی نیست ،تو ماموریت زخمی شدم ،زخمش سطحیه
امیدوار بود با این توضیح کمی از نگرانی های او را کم کند،با صدای بغض دار سمانه ،چشمانش را روی هم فشرد و باز کرد.
ــ سطحیه ?نگران نباشم؟من بچم کمیل؟
ــ سمانه جان منـ...
ــ جواب منو بده کمیل بچم؟فک کردی با این حرفا باورم میشه،فک میکنی نمیدونم این خونریزی برای یه زخم سطحی نیست و این زخمت چندتا بخیه خورد
کمیل وقتی بی قراری سمانه را دید ،سر او را روی شانه اش گذاشت،با اینکه درد شدیدی تمام وجودش را فرا گرفت،اما آرام کردن سمانه الان برای کمیل در اولویت بود،صدای هق هق سمانه او را آزار می داد و خود را لعنت کرد که سمانه را به این حال و روز انداخته بود
بوسه ای بر سرش نشاند و آرام زمزمه کرد:
ــ آروم باش میگم ،آره تیر خوردم
تا سمانه می خواست سرش را بالا بیاورد کمیل جلویش را گرفت،و آرام روی سرش را نوازش کرد.
ــ ولی خداروشکر تیر زخمیم کرد و تو بدنم نرفت،پنج تا بخیه خوردم،الانم حالم خوبه باور کن راست میگم
ــ کی اینطور شدی؟چطور
ــ صبح ،تو ماموریت
سمانه از ترس اینکه روزی برسد و کمیل را از دست بدهد،دست کمیل را محکم فشرد و آرام گریه کرد
↩️ #ادامہ_دارد...
○⭕️
✍🏻 #نویسنده: فاطمه امیری
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
14.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 به باریکی مو
روایت تجربه مشترک همراه با مادر در عالم برزخ
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
اباعبدالله - کربلایی جواد مقدم .mp3
زمان:
حجم:
12.73M
🎵شور جدید فدای آنکه گفت
🎙جواد مقدم
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
کجای دنیا سراغ دارین اجازه بدن به رئیس پلیس کشور به این راحتی توهین کنن از کی تا حالا انقدر بیغیرت شدیم!!
▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
3.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ عربی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
🔹حاج قاسم سلیمانی خطاب به زائران اربعین حسینی: با مژهی چشمانم، خاک راه تو را پاک میکنم...
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
ببین که غرق گناهم، بگیر دستم را
به خاک پای تو ریزم تمام هستم را
#وقت_سلام
🕌 🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
52.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙 چهل روز تو آمازون قرآن می خوندم
✨ داستان جالب محمد عرب از سیر تحولش
#محفل
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
12.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حمله ترکیبی حزب الله لبنان با FPV و موشک ضد زره هدایت شونده کونکورس به تجهیزات شناسایی در پایگاه مرزی ارتش اسراییل
▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ