eitaa logo
یک ایران بود و.....
50 دنبال‌کننده
303 عکس
300 ویدیو
12 فایل
یک ایران بود و یک دنیا دشمن
مشاهده در ایتا
دانلود
@iraniraneman "فرض کنید درون ما انسان ها ، به دلایل مختلف در مسیر زندگی پر از هیزم های خشک شده است . کوچکترین جرقه ای از بیرون می‌تواند درون مارا آتش بزند ، اگر چنین شخصی بگوید دلیل ناراحتی و آتش درون من کسی بود که جرقه زد ، راست میگوید . اما چرا ما باید درونمان را پر از هیزم های خشک رذایل همچون خشم و غرور و نفرت و تایید طلبی بکنیم که با هر جرقه ی کوچکی آتش بگیر ؟! اگر ما درون خود را پاک نگه میداشتیم و خود را از هیزم های خشک پر نمیکردیم ٬محرک های برونی نمیتوانستند مارا از حالت طبیعی خارج کنند و باعث ناراحتی و درد روانی ما گردند . در فیه ما فیه مولانا امده است هزار دزد بیرونی بیایند، در را نتوانند باز کردن تا از اندرون دزدی یار ایشان نباشد که از اندرون باز کند. هزار سخن از بیرون بگوی تا از اندرون مصدقی نباشد، سود ندارد. ‌ 👳@iraniraneman
@iraniraneman خوش بہ حال اون دلےکہ درک کرد بزرگترین گمشده زندگیشـــ . . . امامــ زمانشہ اللهم‌عجل‌لولیك‌الفرج‌به‌حق‌عمه‌ساداتـ🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔰نشر حداکثری با شما @iraniraneman
@iraniraneman مهم ترین کارِ ما پیدا کردن پناهه، یکی پناه میبره به امام حسین علیه السلام، یکی هم پناه میبره به پول... نامحرم... گناه... و امثالهم... پناهتو پیدا کن...!! @iraniraneman اما یادت باشه پناهت بی پناهت نکنه😉 دنبال پناهگاه امن باش مثل و ائمه ی اطهار...
به این فکر میکنی که شهید شی؟! شهید یعنی چی؟!🤔 کسی که زندگی و خانواده و دنیاشو ول کنه و بره تو جنگ یه گلوله بخوره و بره پیش خدا؟! این اشتباه ماست... @iraniraneman یعنی کنترل شهوت یعنی گناه نکنی... یعنی به فکر خدا باشی... یعنی لذت حلال ببری... یعنی دغدغه ی دین داشته باشی... یعنی خوش اخلاق باشی... مهربون باشی... یعنی کسی رو نرنجونی... یعنی غیبت ممنوع... یعنی همیشه و هر لحظه خدا خدا خدا... اونوقت اگه تو رختخوابتم بمیری شهید میشی...😉 @iraniraneman
ابراهیم را دیدم ؛ خیلی ناراحت بود ؛ پرسیدم چیزی شده؟ گفت:دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشاالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد.عراقی ها تیر اندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم. @iraniraneman ..تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده.. هواکه تاریک شد ابراهیم حرکت کرد و نیمه های شب برگشت ؛ آن هم خوشحال و سرحال ...! مرتب داد میزد امدادگر ؛ امدادگر ...سریع بیا، ماشاالله زنده است! بچه‌ها خوشحال شدند، مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب. ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فکر... رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟ بامکث گفت ماشاالله وسط میدان مین افتاد؛ آن‌هم نزدیک سنگر عراقی ها.💔 اما وقتی رفتم آنجا نبود،کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن! بعدها ماشاالله ماجرا را این گونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم. عراقی هاهم مطمئن بودند زنده نیستم. @iraniraneman حال عجیبی داشتم، زیرلب فقط می گفتم: یا صاحب الزمان عجل الله ادرکنی🌱 هوا تاریک شده بود؛ جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. مرابه آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد و به نقطه ای امن رساند. من دردی احساس نمی کردم. آن آقا کلی با من صحبت کرد؛ بعد فرمودند کسی می آید و شما را نجات می دهد. او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهیم آمد.باهمان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد ؛ خوشا به حالش 🕊🌹 📚سلام بر ابراهیم۱📕
@iraniraneman به نظرم زندگی یه خط موج دار و شکسته از لحظات تلخ و شیرین ما آدماست. میدونی این وسط چی مهمه؟ اینکه با غم و غصه ها بسازیم صبر داشته باشیم و اجازه ندیم سختیا از پا درمون بیارن در حقیقت تنها نگرانیمون باید از دست رفتن لحظه‌هایی باشه که دیگه قرار نیست برگردن پس بیا بی اهمیت به تلخ و شیرین و خوب و بدشون ازشون استفاده کنیم و دوستشون داشته باشیم. همین...
@iraniraneman دو شیر از باغ وحشی می‌گریزند و هر کدام راهی را در پیش می‌گیرند. یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه می‌برد، اما به محض آن‌که بر اثر فشار گرسنگی رهگذری را می‌خورد به دام می‌افتد. ولی شیر دوم موفق می‌شود چند ماهی در آزادی به سر ببرد و هنگامی هم که گیر می‌افتد و به باغ وحش بازگردانده می‌شود حسابی چاق و چله است. شیر نخست که در آتش کنجکاوی می‌سوخت از او پرسید: «کجا پنهان شده بودی که این همه مدت گیر نیفتادی؟! شیر دوم پاسخ می‌دهد: «توی یکی از ادارات دولتی». هر سه روز در میان یکی از کارمندان اداره را می‌خوردم و کسی هم متوجه نمی‌شد !!! «پس چطور شد که گیر افتادی؟!!! شیر دوم پاسخ می‌دهد: «اشتباها آبدارچی را خوردم» چون تنها کسی بود که کاری انجام میداد و غیبت او را متوجه شدند. @iraniraneman
🇮🇷 🖼 | نهال دیروز، درخت تناور امروز ❄️🌹❄️
🇮🇷 🖼 | پیشرفت ها فراموش نشود ❄️🌹❄️
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 🎥 (۳) | ایران قوی با انقلاب اسلامی ❄️🌹❄️