چتین توتما به آذری یعنی: #سخت_نگیر ! #ازدواج_آسان (استودیو اتود) 😊 عضو ایران جوان بمان بشید و دوستاتون رو هم دعوت کنید ╭━━⊰ ❀ 🇮🇷 ❀ ⊱━━╮ @iranjavanbeman_ir ╰━━⊰ ❀ 🌱 ❀ ⊱━━╯

‌ ⭕️ آخرین نامه‌ی عاشقانه‌ ش رو روی کفن همسرش نوشت... 🔺قلبم! ماهم! عمرم! زندگیِ من! دوستت دارم ضربان قلبم! این صحنه‌ها رو که خیلی دردناکه همه دیدیم. اما تو همین درد و غصه هم درسای قشنگی برای عاشقانه زندگی کردن هست .... 😊 عضو ایران جوان بمان بشید و دوستاتون رو هم دعوت کنید👈[ ایتا | روبیکا ] ╭━━⊰ ❀ 🇮🇷 ❀ ⊱━━╮ @iranjavanbeman_ir ╰━━⊰ ❀ 🌱 ❀ ⊱━━╯

♨️ چیزی که آیت‌الله #بهجت در زندگی به دنبال آن بود...😊 عضو ایران جوان بمان بشید و دوستاتون رو هم دعوت کنید👈[ ایتا | روبیکا ] ╭━━⊰ ❀ 🇮🇷 ❀ ⊱━━╮ @iranjavanbeman_ir ╰━━⊰ ❀ 🌱 ❀ ⊱━━╯

نهال: کُلاتُ مامانت برات درست کرده؟! آقا : آره . نهال: میدی به من؟ آقا : این مال منه. یکی دیگه برات میخرم! نهال: پس صورتی بخری ها !!!»

ایشون خانم نهال قاضی خانی دختر شهید مهدی قاضی خانیه که تو کلیپ بود و الان حدود ۱۱ سالشه . داستانش رو از زبون خودش بشنوید ...

چتین توتما به آذری یعنی: #سخت_نگیر ! عمل به همین یک کلمه زندگی رو از عسل شیرین‌تر می‌کنه. اما از زندگی شهید قاضی خانی چند کلمه بخونیم که تو کار ضایعات بوده و خیلی از ماها حتی تصور زندگی با همچین شغلی رو هم نداریم... حالا چند تا از جمله های همسر شهیدرو در مورد زندگیشون بخونیم (ایشون لیسانس ادبیات فارسی داشتن) : ❌ قبل از ازدواج افکار بلندپروازانه‌ای داشتم و به یک زندگی عادی مشترک راضی نبودم ☺️ در زندگی با او چنان آرامشی یافتم که بیشتر اوقات دوست داشتم در خانه بمانم 💍 تازه از خدمت سربازی آمده بود و تلاش می‌کرد مقدمات زندگی‌مان را فراهم کند حتی به من می‌گفت اگر اجازه می‌دهید من برای شما طلا نخرم تا بتوانیم زندگی مشترکمان را زود آغاز کنیم، من هم راضی شدم و در کمال سادگی زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. (با ۵ سکه مهریه) 😔 یکی از حسرت‌های بزرگ زندگی من این است که‌ای کاش آن یک سال انتظار دوران نامزدی بعد از مراسم عقد تا عروسی را هم نداشتم و از همان روز بعد عقد زندگی مشترکم را با آقا مهدی آغاز می‌کردم.‌ 💪مهدی برای تأمین رزق حلال بسیار تلاش می‌کرد. کارگر ضایعاتی بود، یعنی کارش جمع کردن ضایعات، نان خشک، پلاستیک و اینجور چیز‌ها بود. مهدی به این کارش هم افتخار می‌کرد. اصلاً بابت کارش خجالت نمی‌کشید. می‌گفت «نان حلال در آوردن که خجالت ندارد.» ⚖️ مهدی خیلی مراقب بود که در خرید و فروش اجناس و ضایعات مال حرامی وارد سفره‌اش نشود. همیشه به همکارانش توصیه می‌کرد حواستان به ترازو باشد، نکند مدیون شویم. 😊مهدی هر باری که از در خانه وارد می‌شد لبخند به لب داشت. شاد بود و می‌خواست ما هم شاد باشیم

🥰 عاشق بچه های زیاد بود 👩‍👧‍👦👨‍👧‍👦 خیلی بچه ‌دوست داشت همیشه می‌گفت خدا روزی بچه را می‌رساند و تاکید می کرد جمعیت شیعه باید زیاد باشد. اولین فرزندمان محمدمتین سال ۸۸ به دنیا آمد و آقا مهدی همیشه به شوخی می‌گفت این فتنه ۸۸ است. اما خوشحال بود می‌گفت ماشین نداشتیم خریدیم. «نهال» سال ۹۱ به دنیا آمد و می‌گفت به برکت وجود او یک وانت برای کار خریدیم. «یاسین» هم که سال ۹۳ به دنیا آمد و می‌گفت با آمدنش توانستیم یک زمین بخریم. آقا مهدی اصرار عجیبی داشت که همه‌جا به‌خصوص سفرهای زیارتی بچه ها با ما باشند. می‌گفت شاید خدا به برکت وجود آنها زیارت ما را هم قبول کند.

✌️ واحد بسیج نونهالان تورنتو کانادا تقدیم می کند : فی فی پلسطین😍 @yavaghit ╭━━⊰ ❀ 🇮🇷 ❀ ⊱━━╮ @iranjavanbeman_ir ╰━━⊰ ❀ 🌱 ❀ ⊱━━╯