eitaa logo
مجتمع فرهنگی امام رضا علیه السلام
7.7هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
11.1هزار ویدیو
352 فایل
✅کانال مجتمع فرهنگی آموزشی امام رضا علیه السلام @ircom_8 🔹آدرس : چیتگر- بلوار کوهک- خیابان نسیم 16 غربی- مجتمع امام رضا علیه السلام @ircom8admin ادمین کانال مجتمع ✅لینک کانال ها و لوکیشن مجتمع امام رضا(ع): https://takl.ink/ircom_8/
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مصطفی چمران: ولی ای خدای من چگونه به خود اجازه می دهیم که با نام تو و مکتب تو بازی کنیم! هوس ها و خواهش های نفسانی خود را تحت لوای تو ارضا نماییم،سیاست بازی را به جای مکتب جا بزنیم و آن چنان امر بر ما متشبه شود که خواسته خود را فرمان خدایی تصور کنیم و هر مخالفتی را کافر به خدا و خارج از دین به شمار آوریم و هرکسی را که جرات مخالفت داشت مهدورالدم بدانیم! حماسه عشق و عرفان صفحه 90 @ircom_8
✖️هرچه جلوتر برویم کار ما سخت تر میشود! 🌹شهید سید مرتضی آوینی: ما هرچه جلوتر برویم کار ما سخت تر میشود. راه نجات ما در تبعیت از ولایت فقیه است تا ان شاء الله خداوند امر خودش را برای ما برساند. 🆘 @ircom_8
🖋شهــید حاج قاسم سلیمانی : یک ظواهری در ابعاد مختلف دارد؛ 📿 پایه اول این صفات است... برادر عزیز شما نباید را ترک کنید! این یک صفایی دارد... 📜برای شهید شدن، بـــــــــاید شهیدانه زیستـــ! @ircom_8
🌷شهید محمداسماعیل شرفی🌷 . محمد اسماعیل در هفتمین روز از شهریورماه سال 1341 در روستای فیجان و در خانواده ای مذهبی و زحمت کش دیده به جهان گشود،تحصیلات را تا راهنمایی ادامه داد و هنگام جنگ تحمیل کار و زندگی را رها کرد و به عنوان بسیجی گردان امام حسین (ع) به لشکر 17 علی رفت و پس از حضوری دوماهه در جبهه در هفتم اسفندماه سال 1365 در شلمچه و در حین عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. پیکر مطهرش را پس از تفحص در سی و یکم تیرماه سال 1374 در روستای محل تولدش به خاک سپردند و سال هاست یگانه فرزندش در کنارش به نجوا می نشیند. 🔻فرازی از وصیت نامه شهید: 📝ای ملت حزب‌الله، به منافقین بگویید، فرزندان ما فقط به خاطر خدا و با چشم باز و قلب روشن با دشمنان اسلام می‌جنگند و تا نابودی تمام ابرقدرت‌ها، این امت از پا نخواهد نشست؛ آن‌قدر می‌جنگد و خون می‌دهد تا نابودی تمام ظالمین @ircom_8
جوانهای امروز ما - که در این جلسه، بسیاری جوانها هستند - جنگ را ندیده‌اند؛ شماها شهید باکری را ندیده‌اید، باکریها را ندیده‌اید، آن دوران محنت عظیم را لمس نکردید، امام را هم ندیدید؛ اما روحیه‌ی شما همان روحیه است، فکر شما همان فکر است؛ راه شما همان راه است، تشخیص شما همان تشخیص است؛ این خیلی مهم است. این جریانِ مستمر باید ادامه پیدا کند. این جریان مثل رودخانه‌ای است، مثل شطی است که منطقه را سیراب میکند؛ بصیرت این است. به قول شاعر تبریزی: «شط اگر اولماسا بغداد اولماز». وجود یک شهر آباد، به خاطر آن شریان حیاتی آبی است که در آن وجود دارد. این ایمان و بصیرت ایمانی، همان شریان حیاتی است؛ همان احیاءکننده‌ی فکرها و دلهاست. و این، اثر خودش را در دنیا گذاشته است. @ircom_8
📜بخشی از وصیت نامه شهید قامت بیات 🔺تصميم‌ گرفتم‌ به‌ سوي‌ الله و رشد انسانيت‌، با آگاهي‌ از مكتبم‌ هجرت‌ كنم‌ و سرزمين‌ اسلامي‌ را از اشغال‌ اين‌ بي‌ دينان‌ و فتنه‌ جويان‌ وابسته‌ به‌ شياط‌ين‌ شرق‌ و غرب‌ دربياورم‌. كه‌ ناگهان‌ به‌ فكر مرگ‌ و شهادت‌ مي‌ افتم‌. سخنان‌ امام‌ خميني‌ به‌ ياد مي‌ افتد كه‌ فرموده‌: مقصد ما مكتب‌ ماست‌ و يا در جايي‌ فرمود: مكتب‌ ما شهادت‌ ماست‌ و يا از پيشواي‌ اسلام‌ حضرت‌ علي‌ (عليه‌ السلام‌) كه‌ فرمود: به‌ خدا سوگند علاقه‌ پسر ابوط‌الب‌ به‌ مرگ‌ بيشتر از علاقه‌ ط‌فل‌ به‌ پستان‌ مادرش‌ است‌. 🌹 @ircom_8
❗️ 🍃زدیم بغل. وقت نماز بود. گفتم: «حاجی قبول باشه.» ‌گفت: «خدا قبول کنه ان‌شاءاللّه.» نگاهم کرد. ‌گفت: «ابراهیم!» نگاهش کردم. نمازی خوندم که در طول عمرم توی جبهه هم نخوندم. حاج‌آقا شما همه نمازهاتون قبوله.قصه‌اش فرق ‌می‌کرد. 🍃رفته بود کاخ کرملین. قرار داشت با پوتین. تا رئیس‌جمهور روسیه برسد وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد. اذان و اقامه‌اش را گفت. صدایش ‌پیچید توی سالن. بعد هم ایستاد به نماز. همه نگاهش ‌می‌کردند.می‌گفت در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده. پایان نماز پیشانی‌اش را گذاشت روی مهر. به خدای خودش ‌گفت: «خدایا این بود کرامت تو، یه روزی توی کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه ‌می‌کشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی اومدم اینجا نماز خوندم.» 🎤 ابراهیم شهریاری 📚 سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، صفحه ۱۰۹ @ircom_8
همسر شهید همت می گوید: من همیشه با کسانی از فامیل و آشنا و حتی غریبه ها که فکرهاي مخالف داشتند، جر و بحث می کردم؛ چه قبل از ازدواج و چه بعد از آن، اما ابراهیم می گفت: »باید بنشینیم و بـا همه شان منطقی حرف بزنیم.« می گفتم: »ولی اینها همه اش آدم را مسخره می کنند.« می گفت: »ما در قبال تمام کسانی که راه کج رفته اند، مسئولیم. حق نداریم با ایشان برخورد تند کنیم. از کجا معلوم توي انحراف اینها، تک تک ما نقشی نداشته باشیم؟« گفتم: »تو کجایی که بخواهی نقشی داشته باشی، تو را که من هم نمی بینم.« گفت: »چه فرقی می کند؟ من نوعی، برخورد نادرستم، سهل انگاري ام، کوتاهی ام، همه اینها باعث انحراف می شود @ircom_8
مدیر دبستان با خودش فکر کرد و به این نتیجه رسید که حیف است مصطفی در آن جا بماند. خواستش و به‌ش گفت برود البرز و با دکتر مجتهدی نامی، که مدیر آن جاست صحبت کند. البرز دبیرستان خوبی بود، ولی شهریه می گرفت.دکتر چند سؤال ازش پرسید. بعد یک ورقه داد که مسئله حل کند. هنوز مصطفی جواب ها را کامل ننوشته بود که دکتر گفت: «پسر جان تو قبولی . شهریه هم لازم نیست بدهی.» @ircom_8
کم کم همه بچه ها شده بودند مثل خود دکتر؛ لباس پوشیدنشان، سلاح دست گرفتنشان، حرف زدنشان. بعضی ها هم ریششان را کوتاه نمی کردند تا بیش تر شبیه دکتر بشوند. بعدا که پخش شدیم جاهای مختلف، بچه ها را از روی همین چیز ها می شد پیدا کرد. یا مثلا از این که وقتی روی خاک ریز راه می روند نه دولا می شوند، نه سرشان را می دزدند. ته نگاهشان را هم بگیری، یک جایی آن دوردست ها گم می شود. @ircom_8
سر سفره، سرهنگ گفت "دکتر! به میمنت ورود شما یه بره زده ایم زمین." شانس آوردیم چیزی نخورده بود و این همه عصبانی شد. اگر یک لقمه خورده بود که دیگر معلوم نبود چه کار کند. @ircom_8
استغفرالله، خدایا امان از تاریکی و تنگی و فشار قبر و سوال نکیر و منکر در روز محشر و قیامت، به فریادم برس. خدایا دل شکسته و مضطرم، صاحب پیروزی و موفقیت تو را می‌دانم و بس؛ و بر تو توکل دارم. خدایا تا زمان عملیات، فاصله زیادی نیست، خدایا به قول امام خمینی، تو فرمانده کل قوا هستی، خودت رزمندگان را پیروز گردان، شر مدام کافر را از سر مسلمین بکن. خدایا! از مال دنیا چیزی جز بدهکاری و گناه ندارم. خدایا! تو خود توبه مرا قبول کن و از فیض عظمای شهادت نصیب و بهره‌مندم ساز و از تو طلب مغفرت و عفو دارم ... می‌دانم در امر بیت المال امانت دار خوبی نبودم و ممکن است زیاده‌روی کرده باشم، خلاصه برایم رد مظالم کنید و آمرزش بخواهید؛ و السلام. @ircom_8