eitaa logo
🇵🇸 ایثـار رضـوی 🇮🇷
8.6هزار دنبال‌کننده
64.2هزار عکس
22.7هزار ویدیو
553 فایل
کانال رسمی بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی: @isaar_razavi پاسخگویی به سئوالات: @bonyad_shahid_kh سایت: https://www.isaar.ir/fa/khorasan_razavi نوید شاهد: eitaa.com/navideshahed_kh اشتغال و کارآفرینی: @eshteghalll
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇨🇦فیلم ترند شده این روزهای فضای مجازی در کانادا این دختر خانم میگه من شغل خوبی گیرم اومده ولی با حقوقم نه میتونم مايحتاج‌مو بگیرم نه میتونم اجاره خونه‌مو بدم میگه از بی‌خانمانی نمیترسم چون حمایت خانواده‌مو دارم ولی بقیه چطوری توی این خراب شده زندگی میکنن😳 💢👉🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ چرا نباید رشیدپور مفت خور مجدداً روی آنتن بیاید؟ 🔻 این ویدئو مربوط به اختتامیه سی و ششمین جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۹۶ می‌باشد. 🔰 زمانی که خیلیها رشیدپور را نمیشناختند، آقای حاتمی کیا بخوبی او رو معرفی کرد! 💢👉🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞این تازه کارشناس‌شونه! می‌گه: راهپیمایی اربعین در صدر اسلام، راهپیمایی اعتراضی بوده به چهلمِ قتل امام حسین، علیه پیامبر و یارانش!! بابا؛ نکشیدمون از خنده😁 🖤👉🏴@isaar_razavi 🏴http://eitaa.com/isaar_razavi
🔴چقدر مگه ارزششو داره حجاب داشته باشم... میخوام آزاد باشم و زندگی کنم! 🔹جواب_شهید موسی نامجو : خواهرم، یک توصیه به تو دارم و آن اینست که تو باید درس آزادگی و زندگی کردن را از حضرت زینب کبری (س) و فاطمه (س) یاد بگیری، حجاب را رعایت کن، حجابت را حفظ کن، زیرا که حفظ حجاب از خون هر شهیدی ارزشش بیشتر است. ✍فرازی از وصیت‌نامه شهید سرتیپ موسی نامجو 💢👉🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
🔴 میراث مرموز مرد حاشیه ساز دولت احمدی نژاد (مشایی) در جایگاه ریاست سازمان میراث فرهنگی شروع به حاشیه سازی کرد که مهم ترینش همان دوستی با مردم اسرائیل بود و بسیار جالب اینکه مرد حاشیه ساز دولت رئیسی(ضرغامی) هم وزارت میراث فرهنگی را انتخاب کرده است!! جالب تر اینکه مشایی هم آن موقع وعده ساخت سرویس بهداشتی در هر ۲۵ کیلومتر را داد که در خیلی از موارد سبب هدررفتن بیت المال شد و حالا هم ضرغامی سرویس بهداشتی را برای مردم دارای اولویت بیشتری از می داند!! (البته کسی منکر وضعیت نامناسب سرویس های بین راهی نیست) اینکه راز و رمز میراث فرهنگی چیست بماند اما با سابقه خوبی که از آقای رئیسی داریم امیدواریم مانند احمدی نژاد تمام حیثیت خود و دولتش را به پای فردی حاشیه ساز و هزینه ساز قربانی نکند ... ✍ "قاسم اکبری" 💢👉🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید| چرخه پروارسازی سلبریتی‌های هنجارشکن در جمهوری اسلامی ➖چرا هرکس به زندان می‌رود، جسورتر می‌شود؟ ➖آیا پای شبکه نفوذ در میان است؟ ➖آیا حال خانواده شهدا را درک می‌کنید؟ 🔰دکتر محمد صادق کوشکی| برنامه جهان‌آرا 💢👉🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
⬅️ هواپیماهای رادار گریز F-35 آمریکا در رصد ارتش معاون عملیات پدافند هوایی ارتش: 🔹در روزهای گذشته چند فروند هواپیماهای F-35 آمریکا در حال پرواز در خلیج فارس بودند و از لحظه برخاستن به طور کامل توسط رادارهای ما رصد می‌شدند. 🔹کلیه رادارهای مستقر در جنوب کشور به‌صورت لحظه‌ای این هواپیماها را رصد می‌کردند. 🔹همه پروازهای نیروهای فرامنطقه‌ای در منطقه خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان قطعاً توسط رادارهای ما بویژه رادارهای مستقر در لبه جنوبی کشور بطور کامل رصد و پایش شده و در صورت لزوم به آن‌ها اخطار داده می‌شود. 🔹هیچ پروازی را سراغ ندارم که توسط سامانه‌های شنود ما گزارش شده و توسط رادارهای ما کشف نشود./تسنیم 💢👉🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
43.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مداحی زیبای با موضوع و پیاده روی خانوادگی در اربعین 🖤👉🏴@isaar_razavi 🏴http://eitaa.com/isaar_razavi
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم مفاخر شهر من این قسمت آزادگان به مناسبت 26مرداد سالروز ورود شکوهمند آزادگان به میهن اسلامی من افتخار داشتم در آن کاروان افسانه‌ای همراه آزادگان باشم. گروه ۵۰ نفره ای که از آیسک عازم جبهه‌های جنگ شدند.گروه ترکیب عجیبی داشت.آقا سید قاسم جعفرنیا و محمدصالح صالح‌نیادوپیرمرد دوست داشتنی. پیرترین های گروه و حسین روحی جوان‌ترین. حاج قاسم بنی اسد که از پیش‌کسوتان بود و محمد علی بنی ایسک که چوب چوپانی اش را انداخته بود و آمده بود. کاروان شگفتی‌ها بود ۲ برادرها.دوستان همدل .مثلث‌ها و مربع‌های دوستی و شفقت .حسین مهروانفر فرمانده شجاع و دلاور آقای کفیلی رئیس آموزش‌وپرورش شهرستان فردوس. همه مدل همه رقم در آن کاروان بودند.دراین‌میان دوستی بعضی‌ها زبان زد بود.مهدی صنعتی،مهدی اصغری، محمد علی علمدار، حسین ایروانی و محمد خراسانی. ما بعد از عملیات مسلم‌بن‌عقیل عازم جبهه‌های جنگ شدیم. از پادگان امام حسن تهران که بیرون آمدیم. داخل اتوبوس محمد علی بنی ایسک با یک جعبه شیرینی راه افتاد داخل اتوبوس.وقتی به صندلی محمد خراسانی و حسین ایروانی رسید با سادگی و صداقت تمام گفت:بفرمایید آقای گردان! شلیک خنده حضار همان و درهم رفتن سرپره های حسین ایروانی همان. حسین از کلمه گردان بدش می‌آمد و بنی آیسک فکر می‌کرد فامیل اصلی حسین گردان است. حسین ایروانی فکر می‌کرد کسی به بنی آیسک یاد داده است که بیاید و او را گردان خطاب کند. اما بنی آیسک در کمال صداقت قسم خورد که نمی‌دانسته است که حسین از گردان بدش می‌آید. خلاصه به پادگان الله‌اکبر اسلام‌آباد غرب رفتیم. برف آمد ۱۰، ۱۵ روزی را آن‌جا سرگردان و علاف بودیم و هر روز بعدازظهر ۱۷ کیلویی پنیر را که خالی شده بود روی آتش می‌گذاشتیم و چای درست می‌کردیم و بچه‌ها صف می‌کشیدند تا با لیوان‌های قرمز پلاستیکی چای بخورند.آیسکی های کرم چای... درنهایت انتظارمان به سر آمد و ما را تقسیم کرده‌اند و به قرارگاه زرنه در کنار رودخانه زر نه رفتیم و آن‌جا هر گروهی را به گردانی معرفی کردند.حسین مهربان فر با ۱۰، ۲۰ نفر از همشهریان به گردان یاسین رفت و عازم تپه شهدا شده‌اند.3من و علی خیاط و مهدی اصغری و محمدرضا عربی و محمدطاهر حسین‌زاده و حسن صنعتی به خمپاره ۶۰ رفتیم و در گردان کهف در ارتفاعات مشرف بر شهر مندلی عراق مستقر شدیم. غلامرضا خراسانی محمد خدیوی مهدی صنعتی رحمان کرمی و حاج آقای کفیلی به گردان طاها رفتند و در ارتفاعات حیدک سیدک مستقر شد‌ند.بعضی‌ها هم مثل حاج قاسم بنی‌اسد و محمد خراسانی بی‌سیم‌چی گردان های دیگر شدند.گفتنی‌های آن سفر زیاد است این که شهید علی اکبر اسماعیلی و حاج علی حایری با ما بودنداین‌که رضای صالح‌نیا در اورژانس مستقر بود و این‌که حسن‌رضا عربی راننده آمبولانس بود و ده ها نکته دیگر که از همه آن‌ها می‌گذرم و می گویم وقتی برگشتیم حاصل سفر ما به منطقه عملیاتی مسلم‌بن‌عقیل شهادت.... پایان قسمت اول سیدعلیرضا مهرداد 💢👉🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
🇵🇸 ایثـار رضـوی 🇮🇷
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم مفاخر شهر من این قسمت آزادگان به مناسبت 26مرداد سالروز ورود شکوهمند آزادگا
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم مفاخر شهر من این دوره: آزادگان به مناسبت 26مرداد سالروز ورود شکوهمند آزادگان به میهن اسلامی قسمت دوم ....شهادتِ مهدی صنعتی بود و مجروحیت و جانبازی حسن انصاری. بعد از ۴۵ روز برای مرخصی ۱۵ روزه به آیسک برگشتیم. بعد از مرخصی، عده‌ای در آیسک ماندند و به جبهه برنگشتند. ولی گروهی از ما، به جبهه برگشتیم و تا هنگام عملیات والفجر مقدماتی، در سایت ۴ مستقر شدیم. یک شب تا صبح با پوتین‌ها و بادگیرها در کنار ماشین‌های کمپرسی روشن، منتظر بودیم تا ما را به عملیات ببرند. آن شب، شب سختی بود. عملیات لو رفته بود و ما را به عملیات نبردند. فردا صبح برگه‌های ترخیص را به دستمان دادند و ما عزم برگشتن به وطن کردیم. در این‌ میان، محمد خراسانی، حسین ایروانی، محمود غلامی و سید عباس حسن‌نیا تعهد ۶ ماهه داده‌ بودند تا در جبهه بمانند. محمد خراسانی و حسین ایروانی بعد از شهادت مهدی صنعتی عهد بسته بودند از جبهه برنگردند. اگرچه همه آنچه که گفتم ماجرای آزادگان وطنم بود که در مقابل دشمن بعثی ایستادگی کردند اما اصل ماجرای آزادگان از این‌جا آغاز می‌شود یعنی از آمدن ما به آیسک و ماندن محمد خراسانی و حسین ایروانی در جبهه‌های جنگ. ماجرای آن روزها را بارها، هم از محمد شنیده‌ام و هم همین روزهای اخیر از حاج حسین ایروانی. حاج حسین می گوید: داغ مهدی ما را به همدیگر نزدیک کرد. تا آن‌جا که مانند همدیگر لباس می پوشیدیم، مانند همدیگر کتاب می‌خریدیم و شده بودیم مثل همدیگر، آیینه‌ای مقابل هم. آن روزها بی‌سیم‌چی گردان یاسین بودیم. فرمانده گردان برادر حیدری بود. حیدری ما را از همدیگر جدا می‌کرد و می‌گفت با هم نباشید، مخصوصاً هنگام عملیات نمی گذارم کنار همدیگر باشید. می‌گفت شما با این‌ همه دل‌بستگی نمی‌توانید به ماموریت اصلی خودتان برسید. اگر یکی از شماها مجروح یا شهید شود، آن دیگری از کارش بازمی‌ماند. ولی ما گوشمان بدهکار این حرف‌ها نبود و از همدیگر کندگی نداشتیم. یک روح بودیم در دو بدن، یک سر از هم جدا. قبل از عملیات والفجر یک، آقای حیدری دوباره درخواستش را مطرح کرد که شماها از همدیگر جدا بشوید و ما نپذیرفتیم. قسم خوردیم و قول دادیم در صورت هر اتفاقی ما به ماموریت خودمون ادامه دهیم. و چنین شد که ما با همدیگر در کنار فرمانده گردان عازم عملیات والفجر ۱ شدیم و به منطقه شرهانی رفتیم. شب سختی بود دشمن آگاه شده بود و عملیات لو رفته بود. تکاوران ارتش شبانه ما را رها کرده‌ بودند و به عقب برگشتند. ما در کمین دشمن گرفتار شده بودیم. از زمین و آسمان گلوله می‌بارید. شب تاریک و بیم موج گردابی چنین هایل، کجا دانند حال ما سبک‌باران ساحل‌ها. خمپاره‌ای به زمین خورد و.... ادامه دارد سید علیرضا مهرداد 💢👉🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
🇵🇸 ایثـار رضـوی 🇮🇷
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم مفاخر شهر من این دوره: آزادگان به مناسبت 26مرداد سالروز ورود شکوهمند آزادگ
‍ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم مفاخر شهر من این دوره: آزادگان به مناسبت ۲۶ مرداد، سالروز ورود شکوهمند آزادگان به میهن اسلامی قسمت: سوم ... و من احساس کردم مجروح شده‌ام.  ترکشی به سرم خورده بود. محمد تلاش کرد و مرا به گوشه‌ی سنگر تانکی منتقل کرد و به دیوار آن تکیه داد. در تاریکی شب، پیشانی‌ام را بوسید و خداحافظی کرد. ما به فرماندهی گردان قول داده بودیم. محمد درحالی‌که خودش هم مجروح شده بود و بی‌سیمش بر اثر ترکش از کار افتاده بود مرا رها کرد و به ادامه عملیات پرداخت. پایان نقل قول، حسین ایروانی. محمد خراسانی که از اعزام قبلی بدون مهدی صنعتی برگشته بود، از عملیات والفجر یک بدون حسین ایروانی برگشت. پریشان و دل‌شکسته. قدرت روبه‌رو شدن با خانواده شهید حسین ایروانی را نداشت. مخصوصاً با مادرش. از محمد احوال حسین را پرسیدند. گفت: شهید شد. گفتند: از کجا می‌دانی شهید شده است؟ گفت: او را در سنگر تانکی گذاشتم و وقتی از سنگر بیرون آمدم، خمپاره‌ای درون سنگر منفجر شد و یقیناً از آن خمپاره دوم جان سالم به‌در نبرده است. حاج مجید مصباح و بعضی دیگر از رزمندگان، قول محمد خراسانی را تأیید کردند و برای تسلای دل مادرش، روحش را تشییع کردند و در مزار شهدای آیسک، علی نادی برایش قبری کند و آن‌جا مزار مفقودالاثر حسین ایروانی شد. ادامه ماجرا را از زبان محمد خراسانی بشنوید که در نامه‌ای به برادرش غلامرضا می‌نویسد: ادامه دارد.... سید علیرضا مهرداد 💢👉🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
🇵🇸 ایثـار رضـوی 🇮🇷
‍ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم مفاخر شهر من این دوره: آزادگان به مناسبت ۲۶ مرداد، سالروز ورود شکوهمن
‍ ‍ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم مفاخر شهر من این دوره: آزادگان به مناسبت ۲۶ مرداد، سالروز ورود شکوهمند آزادگان به میهن اسلامی (قسمت چهارم) به برادرش غلامرضا می‌نویسد: در محل پایگاه بسیج، کادر ثابت هستم. همین لحظه یکی از برادران از بیرون آمد و گفت که از طرف ایروانی از عراق نامه‌ای آمده است. ما باور نمی‌کردیم. سوار موتور شدم و به در خانه شهید زنده ایروانی رفتم و دیدم که بله، یک کارت که توسط برادر عزیزم ایروانی و با خط و امضاء خودش پُرشده، توسط هلال‌احمر و صلیب‌سرخ آورده شده و ضمناً آدرس خود را هم داده که پس از مجروح شدن در تاریخ ۶۲/۰۱/۲۵ به اسارت نیروهای کفر صدامی درآمده‌‌ است و هم‌اکنون در عراق می‌باشد، امید آن می‌رود که ان‌شاءالله به زودی زود پس از پیروزی رزمندگان اسلام با سلامتی کامل به آغوش ما و خانواده عزیزش برگردد. گرچه خبر اسارت او بسیار شیرین نبود ولی باز هم امید آن می‌رود و شادی در بین خانواده و دوستان تماشا می‌شود و نمی‌شود او را مثل یک شخص عادی حساب کرد. آری، اما شهید است شهید زنده، شهید زنده، شهید زنده. حسین ایروانی هم در اولین نامه‌ای که به محمد خراسانی می‌نویسد شرح مجروحیت خود را چنین بیان می‌کند: من بعد از آن که از ناحیه پا و بازو به سختی مجروح شدم و یکی دیگر (ترکش) به ناحیه سرم خورد، مرا از کار انداخت بطوری‌که قدرت حرف زدن را از من گرفت و موقعی که صورت مرا بوسیدی، من همان موقع قدرت حرکت نداشتم و نتوانستم شما را بغل کنم و یا صحبت کنم. می‌دانم فکر دیگری کردی (شهادت) ولی لیاقت می خواهد محمد جان. پس از این‌که شما رفتید، من به مدت ۳ شبانه‌روز در همان جا انداخته بودم که بعد نیروهای عراقی مرا پیدا کردند و به عراق بردند. من فکر شهادت تو را می‌کردم می‌خواستم برای تو یک ماه روزه‌ی قضا بگیرم ولی خدا را شکر که برگشتی. محمد خراسانی هم گویا در اولین نامه خود برای حسین ایروانی می‌نویسد: حسین جان، در باباسه (مزار پیر بابا محمدحسن) برای شما ساختمانی درست کردند ولی بعد که خبر شدیم آن را خراب کردند و باز روی آن برای علی نادی (شهید) خانه‌ای درست کردند. اگر دیر نامه نوشتم حتما می‌دانی عذر داشتم. فعلاً که در سفر (جبهه) هستم و اینجا همکار مجید مصباحی (اطلاعات عملیات)، سید عباس حسن‌نیا و احمد عدالت‌جو (شهید احمد عدالتجو) هستم. از جمله میراث ماندگار و مکتوب شهید محمد خراسانی، نامه‌های زیبای اوست. نامه‌هایی که به پدران شهدا از جمله آشیخ حسین والهی؛ به شعرا از جمله مرحوم سید ابوالفضل سیدی و به سایر رزمندگان فرستاده است. در میان این نامه‌ها، نامه‌هایی که به اسرا نوشته است شگفتی‌های قلم او را آشکار می‌کند و گویا نامه‌نویسی به حسین ایروانی شروع نهضت نامه‌نویسی شهید محمد خراسانی است. آنچه در میان این نامه‌ها ردوبدل می‌شود یاد خدا، سفارش به صبر، سفارش به تقوا و اخبار مربوط به ایران و عراق است. محمد و حسین در نامه‌هایی که ردوبدل می‌کنند از رمز استفاده می‌کنند و این رمزگشایی برای من و شما بعد از سی و اندی سال، لذتی مضاعف دارد. محمد خراسانی در نامه‌ای می‌نویسد آنجایی را که خواب دیده بودی سلام برسان ( حرم اباعبدالله الحسین )؛ ساختمان روبروی خانه‌‌ی خاله‌تان (پایگاه بسیج شهید بهشتی  آیسک)؛ مثل مهدی صنعتی (کادر ویژه بسیج) شده‌ام. محمد خراسانی در نامه‌ای می‌نویسد: دیروز به اینجا (جبهه) رسیدم. از آیسک آمده‌ام. دیشب که خوابیدم خوابی دیدم. شما را خواب دیدم که.... ادامه دارد.... سید علیرضا مهرداد 💢👉🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
🇵🇸 ایثـار رضـوی 🇮🇷
‍ ‍ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم مفاخر شهر من این دوره: آزادگان به مناسبت ۲۶ مرداد، سالروز ورود شکوه
‍ ‍ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم مفاخر شهر من این دوره: آزادگان به مناسبت ۲۶ مرداد، سالروز ورود شکوهمند آزادگان به میهن اسلامی (قسمت پنجم) شما را خواب دیدم که از آنجا (کربلا) گفتی و همچنین پدر احمد (امام خمینی) را دیدم. دست‌ها و صورت او را بوسیدم. نمی‌دانم چه خواهد بود، امید خیر است، امیدوارم بزودی نتیجه مسابقه (عملیات) را ببینیم. حسین جان، در بشرویه روی جایی که حسن جهانیان (شهید حسن جهانیان) بزرگ‌تر (فرمانده) بود، هستم. محمد خراسانی برای حسین ایروانی خبر شهادت شهید علی نادی را این‌گونه می‌نویسد: راستی نادی، حسن جهانیان، طاووسی و حیدری به مهمانی مهدی صنعتی (شهید) رفتند (یعنی شهید شدند)؛ راستی عباس خزایی هم به مهدی صنعتی ملحق شد (شهید شد). در نامه‌هایش از امام و سیدعلی خامنه‌ای رهبر فعلی انقلاب چنین یاد می‌کند: سید برومند با کلاه سبزش و پدربزرگش سید بزرگ (امام خمینی) و برادرش سیدعلی (خامنه‌ای) سلام می‌رسانند. هم‌کلاسی‌هایم (همکاران برادران پاسدار) سلام می‌رسانند. محمد خراسانی گزارش عملیات خیبر را برای حسین در اسارت چنین می‌نویسد: در مسابقه فوتبالی که برگزار کردیم (عملیات خیبر) جای شما خالی چند گل بردیم من هم یک بازیگر بودم (در عملیات شرکت داشتند). تقی هم مشغول درس خواندن می‌باشد و با بچه‌هایش (گروه تئاتر و انجمن اسلامی) کار می‌کند. پدر مصطفی (امام خمینی) با اطرافیان شما را سلام می‌رسانند. حسین ایروانی هم از اردوگاه عنبر عراق گزارشات داخل زندان را با رمز برای محمد خراسانی ارسال می‌کند. محمد جان، از وضع ما بخواهی، خیلی خوب است ورچپّه (برعکس). قلم شیرینی (در مدرسه‌های آیسک به ترکه‌های چوب دست معلم، قلم شیرینی می‌گفتند) هر نوع موجود است. هدیه بهشتی، اندازه دسته کلنگ اشک ما چیک چیک می‌کند. رنگ زرد خیلی جالب ولی ناراحت نباش نمی‌توانم عنوان کنم چون ممکن است بعد پذیرایی کنند با هدیه بهشتی (شلاق). حسین ایروانی از داخل زندانِ حزب بعث عراق به محمد خراسانی سفارش می‌کند که امام را دعا کنند و از سخنرانی‌های امام برای او بنویسد. دعای همیشگی (خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگه‌دار) یادتان نرود و حرف‌های او (امام) را گوش و عمل کنید و برای من هم از نصیحت‌های او بنویسید. به خاطر سرنوشت (صلح) دعوا را تغییر ندهید؛ به حرف منافقان گوش نکنید. او حتی می‌نویسد که به پیام اسرایی که از رادیو عراق پخش می‌شود و ذلت نشان می‌دهند، توجه نکنید. اکثر این‌ها که پیام می‌دهند، ۵ سال است اسیر هستند و بویی از انقلاب نبرده‌اند و همان اوایل اسیر شده‌اند یا هم از منافقان هستند. گزارشات حسین ایروانی گاهی اوقات به طنز نزدیک می شود. مثل این گزارش: فلکه فردوس که قبلاً مال سهرابی بود (سینمای فلکه فردوس، پیش از انقلاب در اختیار سروان سهرابی بود) از زمان سهرابی (قبل از انقلاب) این‌جا بدتر است و مجبوریم نگاه کنیم نوارهایی که خودم از یک نفر از سرایان گرفته بودم (منظور نوارهای مبتذلی است که حسین ایروانی به‌عنوان بسیجی از جوانی مصادره کرده بود) که مال مهدی ... بود این جا می‌گذارند ولی باید ساخت. محمد خراسانی در نامه‌ای که شاید آخرین نامه‌اش بوده‌است شرح عملیات بدر را می‌نویسد: .... ادامه دارد.... سید علیرضا مهرداد 💢👉🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
🇵🇸 ایثـار رضـوی 🇮🇷
‍ ‍ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم مفاخر شهر من این دوره: آزادگان به مناسبت ۲۶ مرداد، سالروز ورود شکوه
‍ ‍ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم مفاخر شهر من این دوره: آزادگان به مناسبت ۲۶ مرداد، سالروز ورود شکوهمند آزادگان به میهن اسلامی (قسمت ششم) شرح عملیات بدر را می‌نویسد: چند وقت است نمی‌توانم نامه بنویسم، خودت دلیلش را می‌دانی. به مسابقه (عملیات) رفته بودم. بَه‌بَه چه مسابقه‌ای! (عملیات بدر) جایت خالی نزدیک آن آب‌ها بود، جوی آبی که هست (دجله و فرات). بعد از چند روز که آیسک بودم، باز آمدم و الان اینجا هستم. محمد خراسانی تخصص و شغلش را در جبهه‌های جنگ برای حسین این‌طور می‌نویسد: کارم جمع‌آوری سنگ‌هایی است (مین) که تیم سیاه (عراقی‌ها) می‌ریزند. آشغال‌ها و چیزهایی که مانع (مین‌ها، تله‌های انفجاری و موانع ایذایی) مسابقه می‌شود را جمع‌آوری می‌کنیم. محمد خراسانی به صورت رمز می‌نویسد که من تخریب‌چی هستم و در تخریب مشغول خدمت هستم. آنچه برای شما می‌نویسم گوشه بسیار بسیار کوتاهی از مکاتبات محمد خراسانی و حسین ایروانی است. شگفت است بعضی از مکاتبات محمد خراسانی و حسین ایروانی به توصیه‌های اخلاقی و مسائل تربیتی می‌پردازد. یکی از نکاتی که در این نامه‌ها پررنگ و پرشور است، توجه به شخصیت نوجوانی بنام تقی است. تقی که امروز پزشک است نوجوان کم‌سن‌وسال و نازک‌نارنجی است که توسط محمد خراسانی و حسین ایروانی به اردوگاه انقلاب پیوسته است. او در انجمن اسلامی دانش آموزان که محمد خراسانی روزی مسئول آن بوده است، در کار تئاتر فعالیت می‌کرد. چه‌بسا اگر جاذبه حسین ایروانی و محمد خراسانی نبود، تقی هرگز به جمع جوانان انقلابی نمی‌آمد. حالا حسین از اسارت و محمد در عملیات نگران تقی هستند. به این عبارت ها دقت کنید: برادر عزیزم و مهربانم، تقی بهتر از جانم. نامه محمد خراسانی به حسین ایروانی: تقی هم خیلی دلش برایت تنگ شده است. الان با تقی هستم. تقی هم خدمت شما سلام بسیار گرم می‌رساند. نامه‌ی حسین ایروانی: امیدوارم تقی برای من نامه بنویسد. تقی عزیز، این اسوه‌ی تقوا را سلام می‌رسانم. تقی جان، امیدوارم حالت خوب باشد؛ حال من خوب است. ماجرای حفظ تقی و تقی‌ها در اردوگاه انقلاب برای حسین ایروانی و محمد خراسانی همچنان یکی از دغدغه‌های اصلی است. بخش دیگری از مکاتبات محمد خراسانی و حسین ایروانی به مسائل معنوی و سفارشات الهی می‌پردازد چه در خصوص انقلاب و چه در خصوص مسائل شخصی. حسین ایروانی در نامه‌اش می‌نویسد: امیدوارم سلام گرم و خالصانه برادر کوچک خود، حسین، را از دل زندان از سرزمین سالار شهیدان، امام حسین علیه‌السلام، بپذیری. برادرم نگران نباش. دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت، دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور. دنیا محل گذر است و به هیچ‌کس وفا نکرده است. باید از این گذر که محل امتحان و آزمایش است برای آخرت توشه بفرستیم. آخرت را به دنیا نفروشیم. محمد جان، امیدوارم سازش‌کارها کنار بروند. البلتا لعالم ادب و للمؤمن امتحان و الاولیاء درجه. محمد جان، اگر جویای حال حقیر دورافتاده در زندان بوده باشی، الحمدالله حالم خوب است. قلم قادر نیست و کاغذ تحمل نمی‌کند که از کجا بگویم. دلم برایت تنگ شده است ولی متأسفانه نمی‌توانم بنویسم. بگذار در همین دل بماند. دو نامه و یک عکس جالب رسید؛ زیارت گردید. اشک شوق بر رخسارم جاری شد. نگران من نباش؛ همه چیز تحمل می‌شود فقط در کارها به یاد خدا باش و هر کاری را برای رضای او انجام بده. نور دیدگانم و برادر دل سوزم، محمد خراسانی، هر کجا که هستی خدا پشت و پناه شما باشد و در بازی‌ها (عملیات) موفق و سربلند باشید. خوشا به حال شما، فقط خدا را فقط قدر خودتان را بدانید. قدر علمدارها و والهی‌ها (شهدا) را که ما ندانستیم قدر پدرتان (امام خمینی) که می‌دانید. ما را در آن هنگام مقامات رازونیاز دعا کنید. بدان دوستی و دل‌تنگی یک طرفه نیست. من هم ناراحت هستم. ۳ سال است که شما را ملاقات نکرده‌ام. عکسی از تقی به دستم رسید؛ ماشاالله خیلی رشد کرده است. دو برابر من شده است. حسین ایروانی در نامه‌ای دیگر از اردوگاه عنبر عراق برای محمد خراسانی می‌نویسد: .... ادامه دارد.... سید علیرضا مهرداد 💢👉🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
🇵🇸 ایثـار رضـوی 🇮🇷
‍ ‍ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم مفاخر شهر من این دوره: آزادگان به مناسبت ۲۶ مرداد، سالروز ورود شکوه
‍ ‍ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم مفاخر شهر من این دوره: آزادگان به مناسبت ۲۶ مرداد، سالروز ورود شکوهمند آزادگان به میهن اسلامی (قسمت هفتم) برای محمد خراسانی می‌نویسد: شبانه‌روز خودت را وقف خدا کن و وظایفی را که موجب تقرب به خداست، بی کم‌وکاست انجام بده. خدا را بزرگ یاد کن. خدا را در هر کاری اطاعت کن که اطاعت خدا بر همه چیز مقدم است. ان‌شاءلله بتوانید به همین زودی‌ها برنده اصلی مسابقه (جنگ) شوید و به هدف کامل برسید. حسین ایروانی از رسانه ساده‌ای مثل نامه آن هم نامه‌های مخصوص صلیب سرخ که بیش از چند سطر جا ندارد، حتی به مشاوره خانوادگی هم می‌پردازد و برای محمد خراسانی می‌نویسد: اگر خواستی همسر انتخاب کنی، مال و مقام و شکل او را نگاه نکن. به تقوا، پاکدامنی و ایمان او نگاه کن تا در مشکلات تو را یاری کند و خدا هم از تو راضی باشد. البته این مکاتبات در قسمت‌هایی هم به درددل و نقل رنج اسارت می‌پردازد. آنجا که آزاده گرامی حسین ایروانی دست به دامن شعر می‌شود: بنام حق که خلاق جهان است و آرامش‌بخش قلب مؤمنان است. ای که گفتی هیچ چون فراق یار نیست گر امید وصل باشد آن‌چنان دشوار نیست. در این ظلمت سرا تا کی به بوی دوست بنشینم گهی انگشت در دندان گهی سر بر سر زانو. روزی که فلک از تو بریدست مرا کس با لب پرخنده ندیده است مرا. دوری ز برم از تو خبر نیست مرا می‌سوزم و چاره دگر نیست مرا . و در این‌ میان نیز عهد و پیمان تازه می‌کنند. محمد خراسانی در نامه‌ای می‌نویسد: عکس شما را دیدم. خیلی خوشحال شدم حسین جان؛ خیلی زله (لاغر) شده‌ای. نمی‌دانم چه بگویم ولی قول می‌دهم که دیگر به آیسک برنگردم مگر برای دیدن. می‌مانم تا وقتی که تیم‌مان، مقام بزرگ (شهادت) را که آرزوی همه است بگیرد. حسین ایروانی نیز می‌نویسد: هیچ برای سرنوشت خود ناراحت نیستم که خدا مقدر کرده است و شکر بجا می آورم. فشارها تحمل می‌شود. ناراحت نباش، خدا هست. حسین ایروانی گاهی اوقات از بی‌وفایی دوستان گلایه می‌کند. مثلاً در جایی می‌نویسد: اگر محمد علی‌پرست یا حسین افکاری را دیدی سلام زیاد برسان و بگو حسین ایروانی از شما گله زیاد دارد چون الان ۱۷ ماه است که هنوز از دوست نامهربان خود یادی نکرده‌اید. از لطف ایشان متشکرم. اگر برگشتی در کار بود و نمردم و همدیگر را دیدیم، خجالت نکشیم. در نامه‌ای دیگر حسین ایروانی می‌نویسد: هر چه قدر کاغذ بخواهید هلال‌احمر می‌دهد. من نمی‌توانم و امکانات ندارم؛ آیا مگر دوستی در همان ایران بوده است؟ محمد خراسانی، مهدی صنعتی را در ادامه عملیات مسلم‌ ابن‌ عقیل از دست داد و حسین ایروانی را در عملیات والفجر یک. از آن‌ پس، دوستی ما و محمد خراسانی زبانزد شد. با هم به اطلاعات عملیات لشکر ۵ نصر رفتیم و ۶ ماه در آن‌جا بودیم. در عملیات خیبر شرکت کردیم. پیش از عملیات خیبر در شط علی با حسین روحی شوخی می‌کردیم و دنبال همدیگر می‌دویدیم. سوار قایق شدیم، عکس گرفتیم و هنگامی‌ که بعدازظهر برای رفتن به عملیات بر لنج‌ها سوار شدیم، برای حسین روحی که روی عرشه لنج مقابل بود، دست تکان دادیم و خداحافظی کردیم. حسین روحی و حسین عربی، برادر سردار شهید علیرضا عربی، در عملیات خیبر اسیر شدند. جالب اینکه محمد خراسانی در نامه‌هایش، اطلاعات اردوگاه را هم ردوبدل می‌کرد. اسرا به محمد نامه می‌نوشتند و محمد به اردوگاه دیگری که حسین روحی در آن بود، نامه می‌نوشت و این‌گونه بود که اطلاعات ردوبدل می‌شد. به قسمت‌هایی از این نامه‌ها که مربوط به انتقال اطلاعات اردوگاه و سرنوشت اسرا هست، توجه کنید. حسین ایروانی می‌نویسد: .... ادامه دارد.... سید علیرضا مهرداد 💢👉🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
🇵🇸 ایثـار رضـوی 🇮🇷
‍ ‍ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم مفاخر شهر من این دوره: آزادگان به مناسبت ۲۶ مرداد، سالروز ورود شکوه
‍ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم مفاخر شهر من این دوره: آزادگان به مناسبت ۲۶ مرداد، سالروز ورود شکوهمند آزادگان به میهن اسلامی (قسمت هشتم و پایانی) حسین ایروانی می‌نویسد: ضمناً از حسین روحی و حسین عربی اطلاع ندارم و آن‌ها باید در اردوگاه موصل باشند. هنوز آن‌ها را نشان صلیب نداده‌اند و عده‌ای را صلیب این ماه دیده شاید آن‌ها هم باشند. محمد خراسانی در نامه‌ای به حسین روحی در اردوگاه رمادیه ۲ می‌نویسد: سلام بر  همکلاسی عزیزم، حسین عزیز، سلام و درود ما بر شما باد. حسین جان، برادرانی که با شما از رادیو مصاحبه کردند اگر همراه شما هستند، از همکارانم عباس پناه آبادی و دیگر همکاران و دوستانم و اسرای عزیز را سلام برسان.  باری حسین جان، بعد از آنکه با هم بودیم روزی که در اهواز صدایت را از رادیو شنیدم، اول خیلی ناراحت شدم ولی بعد خدا را که بزرگوار است شکر گزاردم، چراکه اول می‌گفتم شاید به جای مهدی صنعتی رفته‌ای (شهید شده‌ای). خب حسین جان، ناراحت نباش. هیچ ناراحتی نداشته باشی چراکه خیلی آن‌جا خوب بود که آن‌جای شما به بعد جالب بود. حسین عزیز اگر روزی ناراحتت کرده بودم اگر اذیتت کردیم مرا ببخشی که اگر مرا نبخشی خدا هم نخواهد بخشید. حسین جان، سید علیرضا مهرداد و بقیه برادران که آن‌جا بودند همگی سالم برگشتیم و شما را سلام گرم گرم می‌رسانند. حسین عزیز یادت می‌آید آن موقع که همدیگر را دیدیم کنار آب‌ها و مغزهای بادام تفت داده را به من دادی؟ یادت می‌آید موقعی که من و مهرداد سوار قایق و شما سوار قایق دیگر، آخرین دیدار؟ یاد آن لحظات گرامی یاد باد. حسین از آن‌جا طوری که ایروانی می‌نویسد (رمزی) بنویس. از لحظه‌ای که به آنجا رسیدید (بنویس) حتماً ان‌شاءالله. حسین روحی در جواب اطلاعات ارزشمندی را برای محمد خراسانی انشاء می‌کند و از او می‌خواهد که این اطلاعات را برای حسین ایروانی به اردوگاه عنبر بفرستد. حسین روحی می‌نویسد عباس پناه‌آبادی، مصطفی میرشجاع و محسن قانع از مشهد که من این ۳ نفر را می‌شناسم، صحیح و سالم هستیم و به دعاگویی وجود شریف شما مشغول می‌باشیم. مصطفی و عباس پناه‌آبادی هم بودند؛ آن‌ها را با چند نفر دیگر به اردوگاه عنبر بردند به خاطر درس خواندن و شیطنت. نمی‌دانم در قاطع حسین ایروانی هستند یا در پهلویی. به حسین بگو که ۶ نفر از رمادی آورده‌اند به قاطع شما از آن‌ها آدرس ما را بگیرد. محمد جان، حسین عربی برادر علیرضا در موصل است. اول من در موصل بودم ما را به خاطر کوچک بودن جدا کردند و آوردند اینجا. ما را تحویل صلیب دادن. این دفعه که صلیب آمد پرسیدم: موصلی‌ها را تحویل گرفته‌اید؟ گفتند: بله. و ان‌شاءالله خبر سلامتی حسین عربی هم می‌آید. به پایان آمد این دفتر. حکایت مردی و مردانگی و حکایت آزادگی و آزادگان همچنان باقیست. من تنها توانستم به گوشه‌ای از گذران زندگی در اسارت بپردازم و این قطره‌ای از دریای متلاطم و طوفانی شرح و حال اسرا و آزادگان بود. همین جا از محضر همه‌ی آزادگان عزیز، سید آزادگان شهید ابوترابی و از دوستان آزاده‌ام از روح بلند سید هادی هاشم ‌زاده هاشمی و از مصطفی میر شجاع‌، عباس پناه آبادی و آزادگان سرزمینم حاج حسین ایروانی، حاج حسین روحی و حاج حسین عربی عذرخواهی می‌کنم. سربلند و پیروز و سلامت باشید. پایان. سید علیرضا مهرداد روابط عمومی اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی 💢👉🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
کارنامه دو ساله.pdf
14.82M
دو ساله | عملکرد اقتصادی دولت درود خداوند بر آیت الله دکتر رئیسی که خار چشم دشمنان است • یه کار تمیز • آماری، تحلیلی • با کیفیت و چاپ رنگی 🔴 مطالعه کنید 🟢 حداکثری منتشر کنید✅ 💢👉🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
🔸آزادگان آمدند همانطور کـه رفته بودند. 🔸دلیر و مقاوم، نستوه و استوار 🔸امیدوار و دلاور آمدند با همان صلابت همیشگی! 💢👉🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
❇️بمناسبت سالروز ورود آزادگان صورت پذیرفت 🔻اردوی زیارتی و سیاحتی دو روزه به مقصد مشهد مقدس با حضور گرم آزادگان شهرستان خواف برگزار شد‌. 🔹مسلم سالاری رئیس بنیاد و امور ایثارگران شهرستان خواف در حاشیه این اردو گفت: در راستای نشاط و شاداب سازی روحیه آزادگان این اردو برگزار شد. 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi