eitaa logo
من شیعه هستم
568 دنبال‌کننده
308 عکس
376 ویدیو
20 فایل
✅ شناخت دین اسلام : بدون تعصّب، بدون خرافه، با محوریّت تفسیر المیزان علامه طباطبایی (ره) و سخن بزرگان اهل معرفت ✅ معرفت، اعتقاد، اخلاق ✅ اینجا قم مقدّس است
مشاهده در ایتا
دانلود
💙💙💙 ✅ اسلام و عنايتش به امر اجتماع ✅ 📝 هيچ شكى نيست در اينكه تنها دينى است كه بنيان خود را بر اجتماع نهاده و اين معنا را به صراحت اعلام كرده و در هيچ شأنى از شؤون بشرى مساله اجتماع را مهمل نگذاشته،- و تو خواننده عزيز اگر بخواهى بيش از پيش نسبت به اين معنا آگاه شوى،- مى توانى از اين راه وارد شوى كه نخست اعمال انسانها را دسته بندى كنى و بفهمى كه دامنه اعمال چقدر وسيع است و اعتراف كنى كه چگونه فكر آدمى از شمردن آنها و تقسيماتى كه به خود می گيرد به اجناس و انواع و اصنافى كه منشعب مى شود عاجز است و از سوى ديگر در اين معنا بينديشى كه چگونه شريعت الهيه اسلام آنها را شمرده و به همه آنها احاطه يافته و چگونه احكام خود را بطور شگفت آورى بر آن اعمال، بسط و گسترش داده (بطورى كه هيچ عمل كوچك و بزرگ آدمى را بدون حكم نگذاشته) آن گاه در اين بينديشى كه چگونه همه اين احكام را در قالب هاى اجتماعى ريخته، آن وقت خواهى ديد كه اسلام روح را به نهايت درجه امكان در كالبد احكامش دميده. 📝 سپس آنچه دستگيرت شده با آنچه از ساير شرايع حقه كه قرآن نيز به شأن آنها اعتنا ورزيده مقايسه كنى، يعنى با شرايع و احكامى كه نوح و ابراهيم و موسى و عيسى آورده بسنجى، نسبت اسلام و آن شرايع به دستت مى آيد و در نتيجه به مقام و منزلت اسلام پى مى برى. 📝 و اما آن شرايعى كه در ساير اديان است و اسلام اعتنايى به آنها نكرده، مانند احكامى كه در كيش و و پيروان و و سايرين به آنها معتقدند وضع روشن ترى دارد كه قابل مقايسه با احكام اسلام نيستند. 📝 و اما امّت هاى قديم چه و چه ، تاريخ چيزى از وضع آنان ضبط نكرده ولى اين مقدار را مى دانيم كه تابع موروثى هاى قديم ترين عهد انسانيت بوده اند، آنها نيز به حكم اضطرار جامعه تشكيل داده و به حكم غريزه، به استخدام يكديگر پرداختند و در آخر، افراد تحت يك جمعى اجتماع كرده اند و آن جمع عبارت بوده از حكومتى و سلطه و اجتماعشان هم عبارت بوده يا از اجتماعى قومى و نژادى و يا اجتماعى وطنى و اقليمى كه يكى از اين چند عامل وحدت، همه را در تحت رأيت و پرچم و يا رئيسى جمع می كرده و راهنماى زندگيشان هم همان عامل وراثت و اقليم و غير اين دو بوده، نه اينكه به اهميت مساله اجتماع پى برده و در نتيجه نشسته باشند و پيرامون آن بحثى يا عملى كرده باشند. 📝 حتى امتهاى بزرگ يعنى و هم كه در قديم بر همه دنيا سيادت و حكومت داشتند تا روزگارى هم كه آفتاب دين خدا در بشر طلوع كرد و اشعه خود را در اطراف و اكناف مى پراكند، به اين فكر نيفتادند كه چرا تشكيل اجتماع دهيم و چه نظامى اجتماعى بهتر از نظام امپراطورى است؟ بلكه به همان نظام و خود دلخوش و قانع بودند و رشد و انحطاط جامعه شان تابع لواى سلطنت و امپراطوريشان بود، هر زمانى كه امپراطوريشان قوى و قدرتمند بود جامعه هم نيرومند بود، هر زمان كه رشد متوقف مى شد، رشد جامعه نيز متوقف مى شد. 📝 بله در نوشته هايى كه از حكماى خود به ارث برده بودند از قبيل نوشته هاى و و و غير اينها، بحث هايى اجتماعى يافت مى شود و ليكن تنها نوشته ها و اوراقى است كه هرگز مورد عمل واقع نشده و مثلهايى است ذهنى كه هرگز در مرحله خارج پياده نگشته است و تاريخِ آن زمان كه براى ما به ارث رسيده، بهترين شاهد بر صدق گفتار ما است. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه(عج)🌺
🌷🌷🌷 📝 و خلاصه اينكه، لازمه آنچه در اين باره اشاره كرديم اين است كه هر جا قوا و خواص با قوا و خواص معارضه كند، قوا و خواص اجتماعى به خاطر اينكه نيرومندتر است، بر قوا و خواص فردى غلبه كند، و همين طور هم هست، چون لازمه قوى تر بودنِ يكى از دو نيروى متضاد اين است كه بر آن ديگرى غلبه كند، علاوه بر اينكه حس و تجربه هم همين را اثبات مى كند و بر اين معنا (يعنى غلبه قوا و خواص فاعله ی جامعه و قوا و خواص منفعله آن، بر قوا و خواص فاعله و منفعله فرد) شهادت مى دهد. 📝 مثلا وقتى بر امرى همت بگمارد و تحقق آن را اراده كند، و قوا و خواص فاعله خود را به كار بگيرد، يك فرد نمى تواند با نيروى خودش به تنهايى عليه جامعه قيام كند، مثلا در جنگها و هجومهاى دسته جمعى اراده يك فرد نمى تواند با اراده جمعيت معارضه نمايد، بلكه فرد چاره اى جز اين ندارد كه تابع جمع شود تا هر چه بر سر كلّ آمد بر سر آن جزء هم بيايد، حتى مى توان گفت آن قدر قوى است كه از فرد سلب اراده و شعور و فكر می كند. 📝 و همچنين آنجا كه قوا و خواص منفعله جامعه به كار مى افتد مثلاً خطرى عمومى از قبيل شكست در يا شروع و يا وجود قحطى و وَبا او را وادار به فرار مى سازد، و يا رسوم متعارفه باعث مى شود كه از ترك عملى شرم كند و يا عادتى قومى، جامعه را وادار مى سازد به اينكه فرم مخصوصى از بپوشد. در همه اين انفعالهاى عمومى، يك فرد نمى تواند منفعل نشود بلكه خود را ناچار مى بيند به اين كه از جامعه پيروى كند، حتى در اين دو حال كه گفته شد فعل و انفعال ، شعور و فكر را از افراد و اجزاء خود سلب می كند. 📝 و همين معنا ملاك اهتمام به شأن اجتماع است، اهتمامى كه تا كنون نديده و ابداً نيز نخواهيم ديد كه نظيرش در يكى از اديان و در يكى از سنن ملت هاى يافت شود (هر چند كه ممكن است خواننده محترم اين دعوى ما را نپذيرد). ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه(عج)🌺
🌹🌹🌹 📝 و به همين جهت، اجتماعات متمدن امروز كه گفتيم اساس كارشان است، براى رفع اين اشكال كه در دل هر فردى خلجان می كند، در مقام چاره جويى به افراد اجتماع تلقين می كنندكه انسان با فداكارى و سربازى، كسب مى كند و بعد از مُردنش، نام او (و اگر نامش مشخص نباشد به عنوان مثلاً سرباز گمنام) دائماً در صفحه تاريخ باقى می ماند. و اين خود يك واضح است، چون بعد از مردنِ سرباز، ديگر چه حياتى و چه نامى؟ و آيا جز اين است كه ما (براى فريب دادن او) حياتى برايش تصور مى كنيم، كه ما وراى اسم، هيچ حقيقتى ندارد؟ 📝 باز نظير اين ، اعتقاد به اين است كه آدمى بايد تلخىِ قانون را تحمل كند و اگر قانون پاره اى لذائذ را از او منع كرد، بر اين محروميت صبر كند. براى چه؟ براى اينكه اجتماع محفوظ بماند و او بتواند با بقيه لذائذ، استكمال نمايد. و خلاصه، اعتقاد به اينكه كمالِ اجتماع كمال اوست، و اين خود خرافه اى ديگر است چون كمالِ وقتى كمال هم هست كه اين دو كمال با هم منطبق باشند (به اين معنا كه مثلاً سير شدنِ من، كمال اجتماع باشد و كمال اجتماع، سير شدن شكم من باشد؛ نه آن صورتى كه كمال اجتماع با من از غذا و آب و سلامتى و در آخر محرومیت من از هستى تأمين شود). 📝 فرد و يا اجتماعى كه كمال خود را و آمال و آرزوهاى خود را هر چند از راه جور و ستم، به دست آورد (اگر فرد است با ظلم به اجتماع خودش و اگر اجتماع است با استعمار و استثمار جامعه هاى ديگر به هدف خود نائل شود، و نيز مىتواند براى اين منظور، خود و يا جامعه خود را آن چنان نيرومند كند كه كسى در برابر مطامع نامشروعش تاب مقاومت نياورد) چنين فرد و چنين اجتماعى چه و انگیزه ای دارد تا معتقد شود به اينكه كمال اجتماع و يا كمال جوامع بشرى اوست؟ و نام نيك باعث افتخار او؟ و به خاطر همين اعتقاد خرافى و موهوم اگر فرد است به اجتماع نگويد و اگر اجتماع است به جوامع بشرى نكند؟ هيچ داعى صحيحى بر چنين اعتقادى نيست. شاهدش هم این است که... ادامه دارد... 📚 💌کانال " آی💚شیعه " :👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه(عج)🌺
❇️ شعار اسلام «پيروى از حقّ» و شعار تمدّن غربى «پيروى از اكثريت» مى باشد. 📝 البته در اين ميان جهت ديگرى نيز هست كه دانشمندان در بحث هاى خود از آن غفلت ورزيده اند كه آن عبارت است از اينكه تنها شعار اجتماع اسلامى، پيروى از است (هم در اعتقاد و هم در عمل)، ولى جوامع به اصطلاح متمدّن حاضر، شعارشان پيروى از است (چه آن خواست، حق باشد و چه باطل)؛ و اختلاف اين دو شعار باعث اختلاف هدف جامعه اى است كه با اين دو شعار تشكيل مى شود. 📝 هدف اجتماع اسلامى انسان است، يعنى آنچه كه عقل سليم آن را سعادت مى داند و يا به عبارت ديگر هدفش اين است كه همه ابعاد انسان را تعديل كند و عدالت را در تمامى قُواى او رعايت نمايد. يعنى هم مُشتهيات و خواسته هاى جسم او را به مقدارى كه از معرفت خدايش باز ندارد به او بدهد و هم جنبه معنويتش را إشباع و سیراب كند؛ و بلكه خواسته هاى مادّيش را وسيله و مقدمه اى براى رسيدنش به معرفة اللَّه قرار دهد و اين بالاترين سعادت، و بزرگترين است كه تمامى قُواى او به سعادت - مخصوصى كه دارند - مى رسند. (هر چند كه امروز خود ما مسلمانان هم نمى توانيم سعادت مورد نظر اسلام را آن طور كه بايد درك كنيم، براى اينكه تربيت اسلامى، تربيت صد در صد اسلامى نبوده است). 📝 و به همين جهت، قوانين خود را بر اساس مراعات جانب عقل وضع نمود. چون جِبلّت و فطرتِ عقل بر پيروى حقّ است و نيز از هر چيزى كه مايه فساد عقل است به شديدترين وجه جلوگيرى نموده و ضمانت اجراى تمامى احكامش را به عهده گذاشت (چه احكام مربوط به عقايد را و چه احكام مربوط به اخلاق و اعمال را)، علاوه بر اينكه حكومت و مقام را نيز مأمور كرد تا سياسات و حدود و امثال آن را با كمال مراقبت و تحفّظ، اجرا كند. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه(عج)🌺
🌹🌹🌹 💠 چگونه ممكن است طبيعتِ (كه همه افرادش، اعمّ از اروپايى و آفريقائيش يا آسيايى و امريكائيش و ... به طور مساوى مجهّز به قُوا و اعضايى يكسان مى باشند) رضايت دهد كه يك «طايفه» به نام متمدّن و تافته جدا بافته، بر سر ديگران بتازند و ما يملك آنان را تاراج نموده، خونشان را مُباح و عِرض و مالشان را به يغما ببرند و راه به بازى گرفتن همه شؤون وجود و حيات آنان را براى اين طايفه هموار سازند، تا جايى كه حتّى درك و شعور و فرهنگ آنان را دست بيندازند و بلائى بر سر آنان بياورند كه حتّى انسانهاى نيز آن را نچشيده بودند؟ سَند ما در همه اين مطالب، تاريخ زندگى اين امّت ها و مقايسه آن با جناياتى است كه ملّتهاى ضعيفِ امروز از دست اين به اصطلاح متمدّنها مى بينند. و از همه جناياتشان ، اين جنايات است كه با منطق زورگويى و افسار گسيختگى، جنايات خود را «اصلاح» ناميده و به عنوان «سعادت»! به خورد ملل ضعيف مى دهند. ❇️ اجتماع اسلامى به چه چيز تكوّن يافته و زندگى می كند؟ 💠 شكى نيست در اينكه تشكيل اجتماع (هر نوع كه باشد) مولود و غَرضى واحد است كه مشترك بين همه افراد آن اجتماع مى باشد و اين هدف مشترك در حقيقت به منزله روحِ واحدى است كه در تمام جوانب و اطراف اجتماع دميده شده و نوعى اتّحاد به آنها داده است. البته اين در غالب و بلكه در نوع اجتماعاتى كه تشكيل مى شود، يك هدف مادّى و مربوط به زندگى دنيايى انسانها است؛ البته زندگى مشترك آنان، نه زندگى فرديشان. و جامع همه آن هدفها اين است كه اجتماع از مزاياى بيشترى برخوردار گشته و به زندگى بهترى برسد. 💠 و فرق بين بهره مندى با بهره مندى از نظر خاصيّت، اين است كه انسان اگر مى توانست (مانند بيشتر جانداران) بطور انفرادى زندگى كند، قهراً در همه لذائذ و در برخوردارى از همه بهره هاى زندگيش «مُطلق العنان و آزاد» بود، و هيچ مخالف و معارضى راه را بر او نمى بست و هيچ رقیبی مزاحمش نمى شد. بله چيزى كه آزادى او را محدود می كرد، نارسايى قُوا و جِهازات بدن خود او بود. چون آدمى نمى تواند هر نوع هوايى را استنشاق كند، ساختمان ريه او هوايى مخصوص مى خواهد؛ و همچنين او نمى تواند بيرون از اندازه و گنجايش دستگاه گوارشش غذا بخورد زيرا اين دستگاه براى هضم كردن غذا، قدرتى محدود دارد. و همچنين ساير قوا و جهازات او، يكديگر را محدود می كنند. اين وضع انسان است نسبت به . 💠 و امّا نسبت به ، آنجا كه ما زندگى او را فردى فرض كنيم : نه او كارى به كار انسانهاى ديگر دارد و نه انسانهاى ديگر در بهره وريهاى او مزاحم اويند، و ميدان عمل را عليه او محدود و تنگ مى كنند. چون بنابر اين فرض، علّتى تصور نمى شود كه باعث تضييق ميدانِ عمل او و محدود كردن فعلى از افعال او و عملى از اعمال او گردد. و اين بخلاف انسانى است كه در محدوده زندگى مى كند كه ديگر عرصه زندگى او، آن گستردگى كه در فرض بالا بود را ندارد. و او در ظرف اجتماع نمى تواند در اراده كردن و در أعمال خود مطلق العنان باشد، زيرا او مزاحم آزادى ديگران است. و معلوم است كه وقتى پاى مزاحمت و معارضه به ميان آيد، زندگى خود او و زندگى همه افراد اجتماع تباه مى شود و ما اين معنا را در مباحث نبوّت كه قبلاً گذشت با كامل ترين وجه، شرح داديم. 💠 تنها علّتى كه باعث شد بشر از روز نخست، تَن به حكومت داده و خود را محكوم به حُكم قانون جارى در مجتمع بداند، همانا مسأله... ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 ❇️ تا چه حدّى محدود است؟ 💠 و امّا آن مقدار محدوديتى كه در آزادى افراد ايجاد مى كند و اطلاقِ فطرى آن را تقييد مى نمايد بر حسب اختلاف مجتمعات بشرى از جهت زيادى قوانين و رسومى كه در مجتمع دائر مى باشد و كمى آن قوانين و رسوم، مختلف مى شود. زيرا آن چيزى كه بعد از اجتماع در تقييد آزادى هاى فردى اثر به سزايى دارد، همان قوانينى است كه در ميان مردم جارى مى شود. هر قدر مواد اين بيشتر و مراقبت در اعمال مردم دقيقتر باشد معلوم است كه محروميّت از آزادى و لاقيدى بيشتر خواهد بود، چنان كه هر قدر مراقبتِ قوانين كمتر باشد آن محروميّت ها نيز كمتر خواهد بود. ليكن در عين حال آن مقدار محدوديّت واجبى كه در هيچ اجتماعى از بكار بستن آن راه فراری نيست و انسان اجتماعى نمى تواند آن را ناچيز بگيرد، محدوديتى است كه حفظ وجود اجتماع و سنن دائر و قوانين جارى از نقض و انتقاض، موقوف بر آن است. 💠 و لذا هيچ مجتمعى از مجتمعات بشرى را نخواهيد يافت كه داراى كه از نفوس و فرزندان آن مجتمع دفاع كند و ايشان را از نابودى و هلاكت حفظ نمايد نبوده باشد، بلكه به هر اجتماعى كه نگاه كنيد خواهيد ديد كه زمامدارى، امور آن اجتماع را تكفّل نموده و با گستردن امنيت عمومى و بى رحمى در برابر متعدّى و ظالم، سنن جارى و عادات و رسوم مقدّس جماعت را از نقض شدن حفظ می كرده. اين شما و اين رسيدگى و مطالعه اوضاع جوامعى كه تاريخ، اوضاع و احوال آنها را ضبط نموده؛ خواهيد ديد كه نيز گفتار ما را تصديق مى كند. 💠 اينجاست كه بعد از بيانات گذشته مى توانيم حرف خود را پوست كنده بزنيم و بگوئيم روش درباره بَرده گيرى صحيح و روش ديگران غلط بوده است. براى اينكه در شريعتِ فطرت، اوّلين حقّ مشروع هر مجتمعى، سلب حُرّيت از خويش است و به عبارت ديگر : هر جامعه اى هر گونه آزادى را از دشمنی كه در صدد بر آمده زندگى آن جامعه را به كلّى تباه سازد، مالك است؛ و حقّ دارد هر گونه آزادى اراده و عمل را از دشمن جانى خود تملّك كند و بگيرد، يا اينكه او را به كلّى از صفحه روزگار بر اندازد يا زنده اش گذارد و تملّكش نمايد. و هم چنين نسبت به دشمن دين و سنن و قوانين جاريه اش مى تواند جلوی قانون شكنى و آزادى عملش را بگيرد، و اختيار دارد كه او را به جان و يا مال و يا غير آن مجازات نمايد. يقيناً هيچ به خود اجازه نمى دهد كه از حرّيت و آزادى دشمنى كه نه براى حيات مجتمع او ارزشی قائل است و نه با او در حفظ مجتمعش برادرى و همکاری مى نمايد و نه از تباه ساختن مجتمعش پروا داشته و در مواقع خطر به خودش وا ميگذارد، طرفدارى نمايد. و آيا از آزادى چنين دشمنى طرفدارى كردن و نیز وظيفه فطرىِ حفظ اجتماع را انجام دادن، جمع صريح بين دو متناقض و و ديوانگى نيست؟ يقيناً خواهيد گفت بله همینطور است. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 چون اطلاق آيه دلالت دارد بر اينكه هر تأثير طبيعى كه اجزاى جامعه اسلامى در دارد، همانطور كه تكويناً منوط به اراده خدا است، تشريعاً و قانوناً نيز منوط به اجازه او است و او هيچ عملى از اعمال فرد فرد مجتمع را بى اثر نمى گذارد و در جاى ديگر قرآن مى خوانيم : ❣️إنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ : خداى تعالى زمين را به هر كس از بندگانش كه بخواهد ارث مى دهد، و سرانجام نيك از آن مردم با تقوا است. (سوره اعراف آيه128) بله تفاوتى كه رسول خدا (ص) با ساير افراد جامعه دارد اين است كه او صاحب دعوت و هدايت و تربيت است : ❣️يتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ : آيات خدا را بر آنان بخواند، و تزكيه شان كند، و كتاب و حكمتشان بياموزد. (سوره جمعه آيه 2) پس آن جناب نزد خداى تعالى متعيّن است براى بر شأن امّت، ولايت و امامت و سرپرستى امور دنيا و آخرتشان، ما دام كه در بينشان باشد. 💠 ليكن چيزى كه در اينجا نبايد از آن غفلت ورزيد، اين است كه اين طريقه و رژيم از و حكومت و يا بگو «امامت بر امّت» غير رژيم است، كه مال خدا را غنيمتِ صاحب تخت و تاج و بندگان خدا را بَردگان او دانسته، اجازه مى دهد هر كارى كه خواست با اموال عمومى بكند و هر حكمى كه دلش خواست در بندگان خدا براند، چون رژيم حكومتى اسلام يكى از رژيم هايى نيست كه بر اساس بهره كشى مادّى وضع شده باشد و حتّى دموكراسى هم نيست، چون با دموكراسى فرقهاى بسيار روشن دارد، كه به هيچ وجه نمى گذارد آن را نظير دموكراسى بدانيم، و يا با آن مشتبه كنيم. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa 👈