eitaa logo
جبارنامه
285 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
598 ویدیو
30 فایل
کانال علی جباری ⌛پژوهشگر و مدرس تاریخ 📗مؤلف کتاب امامان شیعه در منابع اهل سنت 🖋️طلبه،سخنران،مداح و کمی شعر و مقاله 💻مدرس نرم افزار های علوم اسلامی 📻 کارشناس مجری رادیو معارف (برنامه پرسمان تاریخی) راه ارتباطی: @Jabbari1981
مشاهده در ایتا
دانلود
خود کشی در افطار یک ربع به اذان رسیدم جایی که دعوت بودم. کمی بعد از من بنده خدایی اومد و کنارم نشست که عرض و طولش تقریبا یکی بود و اونقدر بود که با پارچه شلوارش میشد یه چادر خوب برای وانت بدوزی. خیلی بزرگی داشت که وقتی نشست خیلی جلوتر از خودش توی سفره بود. چند بار از مهمونا سوال کرد که چقدر تا مونده. بعدش شروع کرد خوراکی ها را اطراف خودش چید. اینقدر جوش میزد که چرا پس افطار نمیشه. اذان که گفتن این پهلوان شروع کرد. یه لیوان آب گرم خورد. بعدش بلافاصله یه لیوان آب خنک خورد. خدا رحم کرد ترک نخورد. بعد چند تا را با یه لیوان چای میل کرد. یه نون لواش را با و و پیچوند به هم و در عرض چند ثانیه ترتیبشو داد. کنارش پیرمردی نشسته بود که چیزی نمی خورد. نون و پنیر و خرمای اونم خورد. پیش خودم گفتم شاید نیست و با همین نون و پنیر داره خودشو سیر می کنه. خلاصه هر چی از مقدمات افطاری دم دستش بود همشو خورد. غذا را که آوردن دیدم دست برد به کمربندش و شلش کرد. با این حرکت فهمیدم که من اشتباه کردم و ظاهرا هنوز پای کاره. غذا چلو مرغ بود و دیس ها را کاملا لبریز کرده بودن. طوری می خورد که انگار شش ماه بود هیچی نخورده بود. خیلی سریع اون دیس را هم تموم کرد و از برنجی که سر سفره می گردوندن هم مقداری ریخت توی ظرفش و با اضافه مرغ پیرمرد کناریش میل کرد. دیگه اطراف ما هیچ خوردنی نمونده بود. رفت سراغ نوشیدنی ها. خودشو خورد. منم مدتیه نوشابه را ترک کردم و گذاشته بودم کنار دستم که دیدم داره با مظلومیت به نوشابه ام نگاه می کنه. تعارفش کردم و لطف کرد نوشابه منم خورد. این حرکات خیلی سریع انجام میشد و من هاج و واج مونده بودم که این همه غذا و نوشیدنی کجا داره میره. اصلا انگار دعای «اٙلّلهُمّٙ اٙشبِع کُلّٙ جائِع»(خدایا تمام گرسنه ها را سیر کن) در حق این آدم وارد شده. آخر کار هم یه بطری آب معدنی را برداشت و یه نفس سر کشید. دعای سفره خونده شد و کمی عقب تر نشستیم تا سفره جمع بشه. یه نگاهی به من کرد و گفت: خوش به سعادتتون که می تونید بگیرید. از نگاهم سوالمو فهمید و جواب داد: متاسفانه من نمی تونم روزه بگیرم. گفتم چرا؟ گفت: سالها پیش یه روز روزه گرفتم نزدیک ظهر بود معده ام کمی کرد و نتونستم دوام بیارم و دیگه بعدش روزه نگرفتم.😉😆 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
بعد از پایان کلاس شرح مثنوی، استاد علامه_محمدتقی_جعفری گفت: من خیلی فکر کردم وبه این جمع بندی رسیده ام که رسالت يكصدو بيست وچهار هزار پیغمبر در عبارتی خلاصه می شود و آن کوک چهارم است. مریدان پرسان بودند که "کوک چهارم"چیست؟ علامه با آن لهجه شیرین درتمثیل شرح می دهد که: کسی کفشش را برای تعمیر نزد کفاش می برد. کفاش با نگاهی می گوید: این کفش سه کوک می خواهد وهر کوک مثلا ده تومان و خرج کفش می شود سی تومان. مشتری هم قبول می کند. پول را می دهد و می رود تا ساعتی دیگر برگردد و سوار کفش تعمیر شده بشود. کفاش دست به کار میشود. کوک اول، کوک دوم و در نهایت کوک سوم وتمام... اما با یک نگاه عمیق درمی یابد اگرچه کار تمام است، ولی یک کوک دیگر اگر بزند عمر کفش بیشتر می شود و کفش، کفش تر خواهدشد. از یک سو،قرارمالی را گذاشته و نمی شود طلب اضافه کند و از سوی دیگر، دو دل است که کوک چهارم را بزند یا نزند!!! او میان "نفع و اخلاق"، میان "دل و قاعده ی توافق"، مانده است. یک دو راهی ساده که هیچ کدام خلاف عقل نیست. اگر کوک چهارم را نزند، هیچ خلافی نکرده، اما اگر بزند، به "رسالت" هزار پیامبر تعظیم کرده. اگر کوک چهارم را نزند، روی خط توافق وقانون راه رفته، اما اگر بزند، صدای لبیک او ،آسمان اخلاق را پر خواهد کرد. دنیا پر از فرصت "کوک چهارم" است، و ما کفاش های "دو دل"... برایتان دعا می کنیم که "کوک چهارم" رابزنید، شما هم برای ما دعاکنید. دنیایی سراسر "خیر ونیکی" خواهیم داشت اگر با هم "مهربان" باشیم. 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
1- تقریبا هشت نه ساله بودم و خیلی دوست داشتم روزه بگیرم ولی خانواده ام برای سحر بیدارم نمیکردن و با روز گرفتن من مخالف بودند(میگفتن خیلی کوچیک و ضعیفی)... منم چون خیلی دوست داشتم روزه بگیرم یه شب کمی زولبیا و نون و پنیر را برداشتم و توی کابینت قایم کردم و نصف شب بود بیدار شدم و یواشکی خوردمشون و نمازمم خوندم و خوابیدم.(هنوز اذان صبح نگفته بودن ولی چون سنم کم بود متوجه این نبودم که چه ساعتی اذان صبح میگه).. مادرم که برای سحر بیدار شد متوجه کار من شد و دیگه بعد از اون اجازه دادن که من هم روزه بگیرم البته چند روز در میان. 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh