eitaa logo
جبارنامه
286 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
598 ویدیو
30 فایل
کانال علی جباری ⌛پژوهشگر و مدرس تاریخ 📗مؤلف کتاب امامان شیعه در منابع اهل سنت 🖋️طلبه،سخنران،مداح و کمی شعر و مقاله 💻مدرس نرم افزار های علوم اسلامی 📻 کارشناس مجری رادیو معارف (برنامه پرسمان تاریخی) راه ارتباطی: @Jabbari1981
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 خانه خریدن امام زمان برای مستاجر تهرانی 🔵 نامش کریم بود، سید کریم محمودی، شغلش کفاشی بود، در گوشه ای از بازار تهران حجره ی پینه دوزی داشت، جورَش با مولا جور بود، می‌گفتند علمای اهل معنای آنروزِ تهران مولا هر شب جمعه سَری به حجره اش می‌زنند و احوالش را می‌پرسند 🔹 مستاجر بود، درآمدِ بخور و نمیری داشت، صاحبخانه جوابش کرد، مهلت داد به او تا ده روز بعد تخلیه کند خانه را، کریم اما همان روز تصمیم گرفت خالی کند خانه را تا غصبی نباشد، پول چندانی هم نداشت برای اجاره ی خانه، ریخت اسباب و اثاثیه اش را کنار خیابان با عیال و بچه ها ایستاده بود کنار لوازمش، مولا آمدند سراغش، سلام و احوالپرسی،فرمودند به کریم پینه دوز، کریم ناراحت نباش، اجدادِ ما هم همگی طعم غربت را چشیده اند، کریم که با دیدن رفیقِ صمیمی اش خوشحال شده بود بذله گوئی اش گُل کرد و گفت :درست است طعم غریبی را چشیده اند اجداد بزرگوارتان، اما طعم مستاجری را که نچشیده اند آقاجان، مولا تبسمی کردند به کریم... 🔹یکی از بازاریان معتمد تهران شب خواب امام زمان ارواحنافداه را دید، فرمودند مولا در عالم رویا، حاجی فلانی فردا صبح می روی به این آدرس، فلان خانه را می خری و میزنی بنام سید کریم 🔹 پیرمرد بازاری صبح فردا رفت به آن نشانی، در زد، گفت به صاحب خانه، می‌خواهم خانه ات را بخرم، صاحبخانه این را که شنید بغضش ترکید، با گریه گفت به پیرمرد بازاری گره ای افتاده بود در زندگی ام که جز با فروش این خانه باز نمی شد، دیشب تا صبح امام زمانم را صدا میزدم... 🔺 اما آقاجان! ای کاش ما هم مثل سید کریم و آن مرد خانه دار می توانستیم چشمان زهرایی تان را زیارت کنیم،هرچند روزگار ما روزگار غیبت امام زمان مان است، اگرچه وجود مبارک تان برای ما حاضر و غائب ندارد و همه ی عالم در تسخیر نگاه مهربان شماست... نشسته باز خیالت کنارِ من اما دلم برای خودت تنگ می شود چه کنم!؟ 📚برداشتی آزاد از تشرفات سید کریم محمودی ملقب به کریم پینه دوز (کانال داستان های کوتاه) 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
🔻مرحوم ملاصدرا با دو تا از دامادهايش يعنى مرحوم فيض كاشانى و مرحوم عبدالرزاق لاهيجى، گویا در كاشان بودند و داشتند از کوچه ای رد مى‏ شدند. 🔸ديدند كه دخترى يك گليمى را روى پشت بام آورده و دارد تكان مى ‏دهد؛ پسرى هم كه عاشق آن دختر است دارد از پائين نگاه مى‏ كند و مى‏ گويد: مى ‏دانم نيامدى قالى تكان بدهى، آمدى خودت را نشان بدهى! 🔹نقل می کنند مرحوم ملاصدرا كنار كوچه آن قدر گريه كرد كه حالش به هم خورد. گفتند آقا مگر چه شد؟ گفت از حرف این پسر من منتقل شدم به این معنی که خداى متعال هم که این عالم را خلق کرده، آمده خودش را نشان بدهد اما کسی در پی دیدنش نیست. 👈 گرانبهاترين گوهر، معرفت خداست. علم حقيقى همين علم است. اين را به هر كسى نمى‏ دهند مگر اينكه قدم به قدم، خونِ دل بخورد و زحمت بکشد. هر كجا كه يك خورده پايش را كج بگذارد جلويش را مى‏ گيرند. عشق اين كار را هم در دل هاى آلوده قرار نمى‏ دهند. ‌ 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
چند خط با حبیب کاش بشود کمی زودتر بیایی چون دیگر نمی توانم جوابگوی دل بی‌قرارم باشم می ترسم آخرش بد قول دلم شوم و تو را ندیده بمیرم لطفاً زودتر بیا البته می دانم تو هم محدودیت هایی داری و باید مقدماتی برای آمدنت فراهم شود که بعضی از آنها را هم من باید انجام بدهم و هنوز دست به کار نشده ام اما چه کنم دل است و حرف منطقی سرش نمی شود می دانی چه نقشه هایی دارم برای روز آمدنت دست و بالم خالیست که برایت قربانی بخرم اما یک کتاب دارم و چند بیت شعر همان ها را قربان قدمت می کنم می دانم سرت شلوغ خواهد بود و گرفتاریت زیاد است اما دلم می خواهد فرصتی داشته باشی و بنشینی به حرف هایم گوش کنی سینه ام پر از حرف و درد است اینقدر حرف هایم را در دلم نگه داشته ام که غم باد گرفته ام البته در تمام این سال ها خیلی برایت درد دل کرده ام اما اینکه بنشینم چشم در چشم با تو حرف بزنم لذت دیگری دارد می دانی اینقدر دوست دارم مرا بغل بگیری و عوض تمام سال هایی که انتظارت را کشیدم یک دل سیر گریه کنم که تمام آن غصه ها را بشوید و ببرد همیشه به خودم گفته ام اگر ببینمش دست های مهربان و صورت نازنینش را خواهم بوسید یعنی این اتفاقا برای من خواهد افتاد؟ من که تو را خیلی دوست دارم، امیدوارم تو هم مرا دوست داشته باشی و نوازشم کنی که سخت به مهربانیت نیاز دارم خدا کند از چشمت نیفتاده باشم بگذار کمی پر توقع تر بگویم اصلا دوست دارم یک وقتی اگر بشود سرم را روی پایت بگذارم و دیگر به هیچ غم و غصه ای فکر نکنم من باشم و تو چقدر کیف دارد با تو بودن وقتی تو را دارم همه چیز را دارم فدایت شوم، تو که مال من هستی «خدا کند من هم مال تو باشم». ۳ مرداد ۱۴۰۰ 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
✍از حکیمی پرسیدند: چرا از کسی که اذیتت می کند انتقام نمی گیری؟ با خنده جواب داد: آیا حکیمانه است سگی را که گازت گرفته را گاز بگیری. میان پرواز تا پرتاب تفاوت از زمین تا آسمان است. پرواز که کنی، آنجا میرسی که خودت می خواهی. پرتابت که کنند، آنجا می روی که آنان می خواهند . پس پرواز را بیاموز...!!! پرنده ای که "پرواز" بلد نیست، به "قفس" میگوید.... "تقدیر" 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
🔹 ع مبارک.🌸 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh