#قاموس_نور
دیروز ۱۲ آبان ماه ۱۴۰۰ در #مرکز_تحقیقات_کامپیوتری_علوم_اسلامی از سری #نشست_های_علوم_انسانی_اسلامی_دیجیتال، جلسه ای با هدف بررسی پایگاه اینترنتی #قاموس_نور برگزار شد که توفیق داشتم در خدمت اساتید اجرا و اداره جلسه را بر عهده داشته باشم.
بحمدالله از جهت محتوا جلسه خوب و سنگینی بود و بهره زیادی بردم.
پایگاه اینترنتی قاموس مهمترین پایگاه هوشمند در زمینه لغت عربی می باشد که برای پژوهشگران و محققان بسیار مفید و قابل استفاده است.
در این پایگاه می توانید ترجمه لغات عربی را به فارسی و عربی با قابلیت های کم نظیر علمی و فنی مشاهده کنید.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
🔴من گنـــاه میڪنم
فردی نزد امام حسین(ع)آمد و گفت:
من گناه می کنم و از بهشت و جهنم خدا برایم نگو که من این ها را می دانم ولی نمی توانم گناه نکنم و باز گناه می کنم! امام حسین علیه السلام فرمودند: برو جایی گناه کن که خدا تو را نبیند.
او سرش را پایین انداخت و گفت: این که نمی شود.(چون خداوند بر همه چیز ناظر است).
امام حسین(ع) فرمودند: جایی گناه کن که ملک خدا نباشد.
مرد فکری کرد و گفت: این هم نمی شود.(چون همه جا ملک خداوند است).
امام فرمودند: حداقل روزی که گناه می کنی روزی خدا را نخور.
گفت:نمی توانم چیزی نخورم...
امام فرمودند: پس وقتی فرشته مرگ" عزرائیل" آمد و تو را خواست ببرد تو نرو. مرد گفت: چه کسی می تواند از او فرار کند.
امام فرمودند: پس وقتی خواستند تو را به جهنم ببرند فرار کن.
مرد فکری کرد و گفت: نمی شود.
امام حسین(ع) فرمودند: پس یا ترک گناه کن یا فرار کن از خدا، کدام آسان تر است؟
او گفت: به خدا قسم که ترک گناه آسان تر از فرار کردن از خداست.
📚بحار الانوار؛جلد78؛صفحه؛126
منبع: کانال داســتـــان هــاے کـــوتـــاه
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
هدایت شده از جبارنامه
#بی_قرارم_روز_و_شب
لحظه ها را در فراقت می شمارم روز و شب
چشم ها بر انتظارت می گمارم روز و شب
باز از هر استخوانم می تراشم یک قلم
ندبه ها در این اسارت می نگارم روز و شب
چون یتیمی زار و نالان کنج بازار غمت
دست در دست خیالت می فشارم روز و شب
بهر تسکین دل از غوغا و درد بیکسی
مرهمی از اشک بر آن می گذارم روز و شب
خانه کرده نام ما از مِهر تو کنج لبت
زیر بار این خجالت شرمسارم روز و شب
تو همیشه یاد مایی ما ولی غافل ز تو
در غم این جهل و غفلت اشکبارم روز و شب
چاره درمان درد لاعلاجم وصل توست
بی تو غرق دردهای بی شمارم روز و شب
گفته پیر میکده سوز زمستان می رود
در هوای این بشارت چون بهارم روز و شب
صبر هم آسیمه سر شد در نبودت بازگرد
کهنه شد رَخت قرارم بی قرارم روز و شب
#علی_جباری
۱۵ فروردین ۹۷
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#تک_بیت
هر نگاهت مصرع شیرین و زیبا از غزل
خنده هایت بیتعارف شاهکار مثنویست
#علی_جباری
۱۵ آبان ۱۴۰۰
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#تک_بیت
یک شب که تو مهمان من غم زده باشی
آن شب به هزاران سحر و صبح میارزد
#علی_جباری
۱۵ آبان ۱۴۰۰
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
✨ترس از گناه
حضرت علي عليه السلام مردي را ديد كه آثار ترس و خوف در سيمايش آشكار بود، از او پرسيد:
- چرا چنين حالي به تو دست داده است؟
مرد جواب داد:
- من از خدا مي ترسم.
امام فرمود:
- بنده خدا! (نمي خواهد از خدا بترسي) از گناهانت بترس و نيز به خاطر ظلم هايی كه درباره بندگان خدا انجام داده ای. از عدالت خدا بترس و آنچه را كه به صلاح تو نهی كرده است در آن نافرماني نكن، آن گاه از خدا نترس؛ زيرا او به كسي ظلم نمی كند و هيچ گاه بدون گناه كسی را كيفر نمی دهد.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
🔴هرچه کنی به خود کنی
✍زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد، صاحبکارش ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند! اما نجار تصمیمش را گرفته بود.
سرانجام صاحبکار در حالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد، از او خواست تا بهعنوان آخرین کار، ساخت خانهای را به عهده بگیرد. نجار نیز چون دلش چندان به این کار راضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و با بیدقتی به ساختن خانه مشغول شد و کار را تمام کرد.
زمان تحویل کلید، صاحبکار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیهایست از طرف من به تو، به خاطر سالهای همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد، در واقع اگر او میدانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بهکار میبرد و تمام دقت خود را میکرد.این داستان زندگی ماست...
گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هر روز میسازیم نداریم و در اثر یک اتفاق میفهمیم که مجبوریم در همین ساختهها زندگی کنیم، اما فرصتها از دست میروند و گاهی شاید، بازسازی آنچه ساختهایم ممکن نباشد. شما نجار زندگی خود هستید و روزها چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشوند..
📚 کانال داستان های کوتاه
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
⚠️ گناه ، اثر دارد؛ دیر یا زود ⚠️
امام_باقر عليه السلام فرمودند:
روزی جوانى در #مدينه با زنى رو در رو شد.
جوان در حالى كه زن به سوى او مى آمد به او نگاه كرد.
وقتى زن از كنار جوان گذشت جوان همان طور که راه مى رفت وارد كوچه ای شد و از پشت سر به آن زن مى نگريست.
ناگهان صورتش به استخوانی كه از ديوار بیرون زده بود، خورد و شكاف برداشت.
وقتى زن رفت، جوان متوجّه شد خون بر سينه و لباسش مى ريزد.
با خود گفت: به خدا قسم نزد #پيامبر_اکرم صلى الله عليه و آله خواهم رفت و داستان را به ايشان خواهم گفت.
سپس نزد ایشان آمد. پیامبر خدا از او پرسيدند: اين چه وضعى است؟
جوان، داستان را گفت.
آن گاه، جبرئيل عليه السلام نازل شد و اين آيه را آورد:
« قُل لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکي لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ »(نور/ ۳۰)
به مردان با ايمان بگو ديده فرو نهند و پاك دامنى ورزند كه اين براى آنان پاكيزه تر است؛ زيرا خدا به آنچه مى كنند آگاه است.
📚كافی ج ۵ ص ۵۲۱.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh