#حدیث_روز
مَنِ اسْتَقْبلَ وُجُوهَ الاْرَاءِ عَرف مَوَاقِعَ الْخَطَإِ
كسى كه از آراء مختلف استقبال كند (و نظرات متفاوت را بررسى نمايد) موارد خطا را خواهد شناخت.
#حکمت ۱۷۳
@JADAZADQOM
🏴 السَّلام علیکَ یا جَعفر بنِ مُحَمَّد الصَّادِق
💠 ز غربتش چه بگویم که سینه ها #خون است
💠 برای #صادق_زهرا مدینه محزون است
💠 دلم دوباره به یاد #رئیس_مذهب سوخت
💠 که داغ #غربت لیلی حدیث مجنون است
مراسم #عزاداری #شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
فردا یکشنبه بعد از نماز عصر
باهمکاری #هیئت ها و #کانونها و #تشکلهای_دانشجویی
مکان : پردیسان، دانشگاه آزاد اسلامی قم ، مسجدالرسول
@JADAZADQOM
مسئولین تشکل #جامعه_اسلامی_دانشجویان و نمایندگان #دختران #خوابگاه_مرکزی #دانشگاه_آزاد_اسلامی_قم به همراه مدیر کل #فرهنگی و #اجتماعی این #دانشگاه ضمن حضور در دفتر #ریاست دانشگاه از پیگیری ها و اقدامات انجام شده برای رفع #مشکلات_رفاهی موجود در #خوابگاه تقدیر و قدردانی کردند.
در ابتدای این جلسه عبدالرضا #پور_مطلوب مدیرکل فرهنگی اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی قم مختصرا از مصوبات برخی #مطالبه های دیدار قبلی توضیحاتی ارائه دادند.
در ادامه ی جلسه جناب آقای دکتر #فضل_اللهی ریاست محترم دانشگاه با اشاره به برگزاری چندین جلسه برای رسیدگی به #مطالبات #دانشجویان در بازدید از خوابگاه نتایج جلسه رو مختصرا توضیح دادند.
در پایان عبدالرضا پور مطلوب مدیرکل فرهنگی اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی قم در سخنانی اظهار کرد : « در راستای حضور صمیمانه دکتر سیف اله فضل الهی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی قم در ماه مبارک #رمضان و صرف #افطار با دانشجویان خوابگاهی و آشنایی نزدیک با مشکلات خوابگاه ،جمعی از دانشجویان خوابگاهی با اهدا لوح از حضور صمیمانه رئیس دانشگاه #تقدیر و تشکر کردند .»
خانه ها، آینه #جامعه و #اجتماع ثمره #رفتار هر نفر از ماست
#اجتماع_مردمی «#بانوان ، #حامی_خانواده »
مصادف با روز ملی #عفاف_و_حجاب+برنامه های متنوع نمایشگاهی
با سخنرانی دکتر #خزعلی + #مداحی_حماسی
فردا پنجشنبه ساعت۱۸
#مصلی_قدس
🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉
🎈دخترانه ترین جشن شهر🎈
✨جشن بزرگ گلابتون✨
شادداشت میلاد گل دختر آل الله🌼 و روزملی دختر👧
در
#هیئت_حسینیه_انقلاب_اسلامی بانوان قم
باآیتم های شگفت انگیز🎈
🎈منبردخترانه: دکترطاهره همیز (استاد دانشگاه علامه و الزهرا)
حرفهای درگوشی ای که هرگز کسی به تو نخواهد گفت!!!💬
🎈 مدح و کف : بانوان موسوی_ضیایی🎤🎼
🎈جشن امضا: 📕کتاب مربع های قرمز📕
با حضور حاج حسین یکتا_زینب عرفانیان
🎈نمایش فیلم🎥
🎈فروشگاه جینگول جات دخترانه👒📚 با تخفیف ویژه💰
🎈هدیه خاص برای همه🎁
🎈پذیرایی با خوشمزه جات🍦🍟
⏰ دوشنبه۲۵تیر_ ساعت ۱۵:۳۰ الی ۲۰
🏡خیابان ۱۵خرداد_دانشگاه آزاداسلامی_تالارغدیر
😍خودت و رفیق شفیق ات به این تجربه شیرین، دعوتید😍🌹
تشکل جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه آزاد قم
✨#بـدون_تـو_هـرگـز ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت ســے و هـفـتــم احدی حریف من نبو
✨#بـدون_تـو_هـرگـز
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت ســے و نـهــم
وجودم آتش گرفته بود ... می سوختم و ضجه می زدم ... محکم علی رو توی بغل گرفته بودم ... صدای ناله های من بین سوت خمپاره ها گم می شد ...
از جا بلند شدم ... بین جنازه شهدا ... علی رو روی زمین می کشیدم ... بدنم قدرت و توان نداشت ... هر قدم که علی رو می کشیدم ... محکم روی زمین می افتادم ... تمام دست و پام زخم شده بود ... دوباره بلند می شدم و سمت ماشین می کشیدمش ... آخرین بار که افتادم ... چشمم به یه مجروح افتاد ...
علی رو که توی آمبولانس گذاشتم، برگشتم سراغش ... بین اون همه جنازه شهید، هنوز یه عده باقی مونده بودن ... هیچ کدوم قادر به حرکت نبودن ... تا حرکت شون می دادم... ناله درد، فضا رو پر می کرد ...
دیگه جا نبود ... مجروح ها رو روی همدیگه می گذاشتم ... با این امید ... که با اون وضع فقط تا بیمارستان زنده بمونن و زیر هم، خفه نشن ... نفس کشیدن با جراحت و خونریزی ... اون هم وقتی یکی دیگه هم روی تو افتاده باشه ...
آمبولانس دیگه جا نداشت ... چند لحظه کوتاه ... ایستادم و محو علی شدم ...
کشیدمش بیرون ... پیشونیش رو بوسیدم ...
- برمی گردم علی جان ... برمی گردم دنبالت ...
و آخرین مجروح رو گذاشتم توی آمبولانس ...
ادامه دارد...
🌹قــسـمـت چـهــلم
آتیش برگشت سنگین تر بود ... فقط معجزه مستقیم خدا... ما رو تا بیمارستان سالم رسوند ... از ماشین پریدم پایین و دویدم توی بیمارستان تا کمک ...
بیمارستان خالی شده بود ... فقط چند تا مجروح ... با همون برادر سپاهی اونجا بودن ... تا چشمش بهم افتاد با تعجب از جا پرید ... باورش نمی شد من رو زنده می دید ...
مات و مبهوت بودم ...
- بقیه کجان؟ ... آمبولانس پر از مجروحه ... باید خالی شون کنیم دوباره برگردم خط ...
به زحمت بغضش رو کنترل کرد ...
- دیگه خطی نیست خواهرم ... خط سقوط کرد ... الان اونجا دست دشمنه ... یهو حالتش جدی شد ... شما هم هر چه سریع تر سوار آمبولانس شو برو عقب ... فاصله شون تا اینجا زیاد نیست ... بیمارستان رو تخلیه کردن ... اینجا هم تا چند دقیقه دیگه سقوط می کنه ...
یهو به خودم اومدم ...
- علی ... علی هنوز اونجاست ...
و دویدم سمت ماشین ... دوید سمتم و درحالی که فریاد می زد، روپوشم رو چنگ زد ...
- می فهمی داری چه کار می کنی؟ ... بهت میگم خط سقوط کرده ...
هنوز تو شوک بودم ... رفت سمت آمبولانس و در عقب رو باز کرد ... جا خورد ... سرش رو انداخت پایین و مکث کوتاهی کرد ...
- خواهرم سوار شو و سریع تر برو عقب ... اگر هنوز اینجا سقوط نکرده بود ... بگو هنوز توی بیمارستان مجروح مونده... بیان دنبال مون ... من اینجا، پیششون می مونم ...
سوت خمپاره ها به بیمارستان نزدیک تر می شد ... سرچرخوند و نگاهی به اطراف کرد ...
- بسم الله خواهرم ... معطل نشو ... برو تا دیر نشده ...
سریع سوار آمبولانس شدم ... هنوز حال خودم رو نمی فهمیدم ...
- مجروح ها رو که پیاده کنم سریع برمی گردم دنبالتون ...
اومد سمتم و در رو نگهداشت ...
- شما نه ... اگر همه مون هم اینجا کشته بشیم ... ارزش گیر افتادن و اسارت ناموس مسلمان ... دست اون بعثی های از خدا بی خبر رو نداره ... جون میدیم ... ناموس مون رو نه ...
یا علی گفت و ... در رو بست ...
با رسیدن من به عقب ... خبر سقوط بیمارستان هم رسید ...
پ.ن: شهید سید علی حسینی در سن 29 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد ... پیکر مطهر این شهید ... هرگز بازنگشت ...
ادامه دارد...
@JADAZADQOM
#حدیث_روز
#امام_علی_علیه_السلام :
هرکس با #کتاب ها آرام گیرد، هیچ #آرامشی را از دست نداده است.
غررالحکم، ج ۵، ص ۲۳۳
@JADAZADQOM