eitaa logo
حجت الاسلام دکتر هدایی تبریزی
1.9هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
153 فایل
استاد حوزه و دانشگاه وکیل و نماینده مراجع عظام تقلید دارای اجازات علمی از مراجع تقلید دارای دو مدرک دکترای phdدانشگاهی کارشناس عالی مشاوره وراهنمایی کارشناس اخلاق و تربیت کارشناس طب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
REC0051.MP3
11.24M
معارف مهدوی سخنرانی های دعای ندبه سخنرانی حجت الاسلام دکتر هدایی امام مهدی علیه السلام از نگاه عرفا جلسه دوازدهم قم مقدسه شهرک مهدیه طلاب مسجد امیر المومنین علیه السلام جمعه مورخه ۱۴۰۰/۱۱/۲۹ عنوان: امام مهدی علیه السلام از نگاه عرفا جلسه دوازدهم بحث: دلگیر بودن عصرهای جمعه گفتاری از مرحوم سیدعلی آقای قاضی(قدس سره )
REC0052.MP3
8.59M
سلسله مباحث نقدوبررسی طب مدرن وجدید توسط حجت الاسلام دکتر هدایی کارشناس طب سنتی. اسلامی قم مقدسه شهرک پردیسان فضای مجازی دوشنبه مورخه ۱۴۰۰/۱۲/۰۲ عنوان: نقدوبررسی طب مدرن وجدید (آمریکایی. اسراییلی. استعماری ) جلسه سوم
REC0053.MP3
7.35M
تدریس رساله ذهبیه سلطان علی بن موسی الرضا توسط حجت الاسلام دکتر هدایی کارشناس طب سنتی. اسلامی جلسه هشتم قم مقدسه شهرک پردیسان فضای مجازی چهارشنبه مورخه ۱۴۰۰/۱۰/۱ عنوان : تدریس رساله ذهبیه سلطان علی بن موسی الرضا علیه بحث: نقش پاها در بدن
REC0054.MP3
5.74M
سلسله مباحث درآمدهای حرام جلسه بیست و دوم سخنرانی حجت الاسلام دکتر هدایی قم مقدسه شهرک پردیسان فضای مجازی چهارشنبه مورخه ۱۴۰۰/۰۲/۱۵ عنوان : درآمدهای حرام جلسه بیست و دوم بحث : اجرت آدم کشی و ترور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
REC0055.MP3
11.82M
معارف مهدوی سخنرانی های دعای ندبه سخنرانی حجت الاسلام دکتر هدایی امام مهدی علیه السلام از نگاه عرفا جلسه سیزدهم قم مقدسه شهرک مهدیه طلاب مسجد امیر المومنین علیه السلام جمعه مورخه ۱۴۰۰/۱۲/۰۶ عنوان: امام مهدی علیه السلام از نگاه عرفا جلسه سیزدهم بحث: تقوا.شرط رویت حضرت مهدی علیه السلام. گفتاری از آیت الله ناصری درملاقات باشیخ محمد کوفی(قدس سره )
REC0056.MP3
7.46M
سلسله مباحث نقدوبررسی طب مدرن وجدید توسط حجت الاسلام دکتر هدایی کارشناس طب سنتی. اسلامی قم مقدسه شهرک پردیسان فضای مجازی یکشنبه مورخه ۱۴۰۰/۱۲/۰۸ عنوان: نقدوبررسی طب مدرن وجدید (آمریکایی. اسراییلی. استعماری ) جلسه چهارم پرهزینه بودن این طب
REC0057.MP3
4.86M
سلسله مباحث نقدوبررسی طب مدرن وجدید توسط حجت الاسلام دکتر هدایی کارشناس طب سنتی. اسلامی قم مقدسه شهرک پردیسان فضای مجازی یکشنبه مورخه ۱۴۰۰/۱۲/۰۸ عنوان: نقدوبررسی طب مدرن وجدید (آمریکایی. اسراییلی. استعماری ) جلسه پنجم کم توجهی این طب به مساله طبع و مزاج
⚠️هیچ کس به من نگفت 💠السلام علی المهدی یا ابوالشفیق 💠سلام پدر مهربان امت آقای من! شما همیشه و در همه حالات به یاد ما هستی و اگر ما را رها کنی یا فراموش، دشمن درون و برون دمار از روزگار ما در می‌آورد. چقدر شاد می‌شوم وقتی یاد آن صحبت زیبای شما می‌افتم که فرمودی: « هرگز شما را از یاد نبرده ایم». مگر می‌شود که ارباب کریم ،عاشقانش را فراموش کند و به آنها توجه نداشته باشد. اما شرم و خجالت آنگاه همنشین دائمی ما می‌شود که به یاد بیاوریم هرگز به یادت نبوده ایم و تمام خوشیها را بی حضور شما تجربه کرده ایم. کسی به من نگفت که می‌شود با شما حرف زد،دردِ دل کرد و غصه‌ها را قصه وار گفت. نمی‌دانستم که نوجوانان هم می‌توانند راه باریکه‌ای از نجوا با مولایشان، باز کنند و گاه گاهی، نوای خوش «یا بن الحسن» بر لب جاری سازند. ای کاش ازهمان دوران نوجوانی می‌فهمیدم که به یادم هستی تا هرگز فراموشت نکنم. اما حالا هم که به خود آمده ام و می‌خواهم همیشه به یادت باشم آنقدر خیالهای بی خود در دلم خانه کرده‌اند که...؛ اما نه، هرگز نا امید نمی‌شوم، چون یار و یاوری مثل شما دارم؛ امیدوارم نسیم یاری شما غبار خیالات و فراموشی را از قبلم پاک کند تا حضور شما صفای زندگیم شود. 📘برگرفته از کتاب "هیچکس به من نگفت " ✍🏼نویسنده :حسن محمودی
تکیه بر باد سرنوشت همه اونایی که به جای اعتماد به ظرفیت های داخلی کشورشان ،به غرب اعتماد و تکیه کردند،چیزی جز خسران و سقوط نبود..خوب بنگرید سرنوشت اونایی که چنین تکیه گاهی داشتند☝ صدام حسین، محمد مُرسی، محمدرضا پهلوی، معمًَر قذافی، حامد کرزای، خاندان حکومتی و پوشالی امارات و عربستان و بحرین و چند ده نفر دیگر که به وعده های پوشالی غرب و بخصوص آمریکا، اعتماد کردند. "تکیه بر باد"
آنقدر گرم است بازارِ مکافات عمل چشم اگر بینا بود، هرروز، روز محشر است (صائب تبریزی) 💫💫💫💫 در زمان به قدرت رسیدن صدام در عراق، از جمله احزاب مخالف صدام، حزب سوسیالیست بود که صدام دستور قلع و قمع اعضای آن را به برادر ناتنی خود *برزان تکریتی* سپرده بود. یکی از دستگیر شدگان این حزب، *میاده* زن جوان ۲۲ ساله و شوهرش بودند که هر دو به اعدام محکوم شدند. *میاده* 9 ماهه باردار بود و روزهای آخر بارداری خود را طی می‌نمود که قبل از اعدام نامه‌ای برای *برزان تکریتی* برادر صدام می‌نویسد، و از او در خواست می‌کند که اعدامش را تا زمان تولد بچه به تأخیر بیاندازند. *برزان* قبول نکرد و در جواب نامه‌ی *میاده* نوشت: جنین داخل شکمت هم باید بمیرد و با تو دفن گردد .... *میاده‌* که روزهای آخر بارداری را طی می‌کرد، در روز موعود به پای چوبه‌ی دار رفت و التماس‌های او تاثیری در تاخیر حکم اعدامش نداشت. خانم *میاده* در حین اعدام، بالای دار وضع حمل کرد و فرزند پسری با بند ناف به روی تخته، به پایین افتاد. *رضیه* زنِ زندانبان، با اشاره‌ی رییس زندان، طفل را در لباس‌های مادرش پیچیده و به گوشه‌ای منتقل کرد!!! آقای *برزان* برادر ناتنی صدام پس از اجرای حکم اعدام از رییس زندان، حال و روز خانم *میاده* و جنین‌ش را جویا شد و گزارش خواست. رییس زندان نیز در گزارش نوشت: جنین با مادر در چوبه‌ی دار ماند تا مُرد ... رییس و پزشک زندان و *رضیه* زنِ زندانبان، با هم، هم‌قسم شدند که همدیگر را به *برزان تکریتی* نفروشند و توافق کردند که *رضیه* نوزاد را به خانه‌اش ببرد و با راضی کردن شوهرش شناسنامه برای کودک بگیرد. از آن‌ پس، همه نوزاد را *ولید* می‌خواندند. سال‌ها گذشت و *ولید* بزرگ شد. برادر خانم *میاده* (دایی واقعی ولید) در آلمان زندگی می‌کرد و سال‌ها پیشتر، خبرهایی درباره‌ خواهرزاده‌اش *ولید* از *رضیه* زنِ زندانبان دریافت کرده بود. او در سال ۲۰۰۳ میلادی و پس از سقوط رژیم بعثی صدام به عراق برگشت تا یادگار خواهرش *میاده* را پیدا و با خود به آلمان ببرد و از روی آدرس و نشانی‌هایی که *رضیه* داده بود او را یافت. *ولید* قبول نکرد که، به آلمان مهاجرت کند و گفت: *رضیه* مثل مادرم هست، او جان مرا نجات داده و زحمت بسیاری برای من‌ کشیده، هرگز تنهایش نمی‌گذارم. این اتفاق زمانی بود که *رضیه* بازنشسته شده بود. خانم *رضیه* با خواهش از مسوولین، *ولید* را به جای خود، به عنوان زندانبان و مأمور زندان استخدام می‌کند. ملت عراق ، افراد حزب بعث را یکی پس از دیگری دستگیر می‌کردند، از جمله دستگیر شدگان *برزان تکریتی* برادر ناتنی صدام بود. از قضای الهی، *ولید* پسر خانم *میاده* ، مسئول مستقیم سلول *برزان تکریتی* شد و همانجا بود که قصه‌ی مادر و فرزند درون شکمش را برای *برزان* تعریف کرد و گفت: حال آن فرزند من هستم! آقای *برزان* با شنیدن این داستان از زبان *ولید* ، از خود بیخود شد و به زمین افتاد ... پس از صدور و تأیید حکم اعدامِ *برزان* ، *ولید* به عنوان زندانبان، مأمور اجرای اعدام او شد و با دست خود طناب دار را بر گردن برزان انداخت! منبع: نوشته‌های پاریسولا لامپوس؛ معشوقه‌ صدام حسین.