eitaa logo
جهادتبیین استاد قهرمانی‌نژاد
495 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
13 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 اولین واکنش‌های موجودات اختاپوسی خونخوار به اسم «صهیونیست» نسبت به فاجعه بیمارستان المعمدانی 🔹ایتمار بن غفیر، وزیر امنیت داخلی رژیم صهیونیستی: تنها چیزی که باید وارد غزه شود صدها تن مواد منفجره نیروی هوایی ماست، نه یک گرم کمک بشردوستانه! 🔹سخنگوی ارتش رژیم هم دقایقی گفته: به غزه هشدار داده بودیم که بیمارستان المعدانی و ۵ بیمارستان دیگر را تخلیه کنند! ✅کانال اخبار 20:20👇 http://eitaa.com/joinchat/1684144128C592f3e217d
❇️ امریکا شریک اصلی جنایت! بارگیری بمب‌های GBU آمریکایی به‌سوی اراضی اشغالی 🔹منابع آگاه اطلاعاتی در منطقه خبر دادند آمریکا از پایگاه‌های العدید قطر، قبرس، یونان و راماشتاین آلمان درحال بارگیری و انتقال بمب‌های GBU و GBU31 از طریق هواپیماهای ترابری خود به اراضی اشغالیِ فلسطین است. 🔹این بمب‌ها مخرب‌ترین نوع مهماتی هستند که تاکنون برای تخریب مناطق مسکونی و زیرساخت‌های غزه به‌کار رفته است. 🆔️👈تحلیلکده👌💥
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
آمریکا بمبهای GBU31 رو به اسرائیل تحویل داد و اسرائیل از اونها برای نابود کردن بزرگترین بیمارستان غزه استفاده کرد. تا کنون عدد 1000 شهید در مورد این بیمارستان اعلام شده است. @BisimchiMedia
🔴نشست خبری وزارت بهداشت در میان پیکرهای شهدا در حیاط بیمارستان 🔹️مسئول وزارت بهداشت فلسطین: اجساد قربانیان بیمارستان قابل شناسایی نیستند. 🔹بیمارستان پناهگاهی امن برای ساکنان نوار غزه محسوب می‌شد. ✅کانال اخبار 20:20👇 http://eitaa.com/joinchat/1684144128C592f3e217d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک ساعته دارم با این گریه میکنم 😭 از ترس و وحشت میلرزه ... بازمانده بیمارستان المعمدانی 🎬 برای بیداری وجدانها👇 https://eitaa.com/joinchat/1631191141C7748daa5f6
9.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قاتل در آغوش قاتل! ‌ بایدن به سرزمین‌های اشغالی رسید @BisimchiMedia
«داغ سروده‌ای برای کودکان و زنان و دیگر شهیدان غریب و پرشمار بیمارستان المعمدانی غزه» غزه در خون خویش ‌غلتان است دادگاه بزرگ وجدان است دل من بود زیر بمباران... سوخت جانم، چه جای کتمان است؟ هرطرف نعش طفلی افتاده دل من مثل کودکستان است آی دنیا نگاه کن! دل من مثل این خانه‌هاست ویران است مثل آن مادرِ پسرمرده زلف لالایی اش پریشان است دل من بس‌که خون از او رفته ست زرد مانند برگ‌ریزان است نیست باریکه ای غریب...ببین غزه دیگر برای من جان است ▪️ پرچمی زنده، باد را لرزاند شک ندارم زمان طوفان است دل من، رنگ انتقام بزرگ رنگ خونخواهی شهیدان است دست و پا می زنند حرمله ها عمر این ظلم رو به پایان است هان! حقوق بشر چه شد؟! غزه دادگاه بزرگ وجدان است میلاد عرفان پور صبحگاه تلخ ۲۶ مهرماه۱۴۰۲ https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
📸آخرین آغوش... 🔸تصویر دردناک مادری که فرزندش را که در بمباران غزه توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسیده برای آخرین بار در آغوش کشیده است!💔 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
🖼 | کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
مسأله قدس یک مسأله شخصی نیست. و یک مسأله مربوط به یک کشور و یا یک مسأله مخصوص به مسلمین جهان در عصر حاضر نیست .. بلکه حادثه‌ای‌ست برای موحدین جهان و مؤمنانِ اعصار گذشته و حال و آینده، از روزی که مسجدالاقصی پی‌ریزی شد تا آن‌گاه که این سیاره در نظام هستی در گردش است! امام خمینی(ره) بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
«داغ سروده‌ای برای کودکان و زنان و دیگر شهیدان غریب و پرشمار بیمارستان المعمدانی غزه» غزه در خون خویش ‌غلتان است دادگاه بزرگ وجدان است دل من بود زیر بمباران... سوخت جانم، چه جای کتمان است؟ هرطرف نعش طفلی افتاده دل من مثل کودکستان است آی دنیا نگاه کن! دل من مثل این خانه‌هاست ویران است مثل آن مادرِ پسرمرده زلف لالایی اش پریشان است دل من بس‌که خون از او رفته ست زرد مانند برگ‌ریزان است نیست باریکه ای غریب...ببین غزه دیگر برای من جان است ▪️ پرچمی زنده، باد را لرزاند شک ندارم زمان طوفان است دل من، رنگ انتقام بزرگ رنگ خونخواهی شهیدان است دست و پا می زنند حرمله ها عمر این ظلم رو به پایان است هان! حقوق بشر چه شد؟! غزه دادگاه بزرگ وجدان است میلاد عرفان پور صبحگاه تلخ ۲۶ مهرماه۱۴۰۲ https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
💠 👓 روزی که راننده، شیخ عباس قمی را وسط بیابان پیاده کرد! راننده به صندلى ما که در وسطهاى ماشین بود، آمد، به من امام خمینی چون سید بودم حرفى نزد. ولى رو کرد به حاج شیخ عباس قمىره و گفت : اگر مى‌دانستم، تو را اصلاً سوار نمى‌کردم... خورشید خود را بالاى سر ماشین کشیده بود و باران گرما بر سرمان مى‌ریخت. بیابان سوزان و بى‌انتها در چشمهایمان رنگ مى‌باخت و به کبودى مى‌گرایید، از دور هم چیزى دیده نمى‌شد، ناگاه ماشین ما که از مشهد عازم تهران بود از حرکت ایستاد، راننده که مردى بلند و سیاه‌چرده بود با عجله پایین آمد و بعد از آنکه ماشین را براندازى کرد خیلى زود عصبانى و ناراحت به داخل ماشین برگشت و گفت: اگر مى‌دانستم، تو را اصلاً سوار نمى‌کردم، از نحسى قدم تو بود که ماشین، ما را در این وسط بیابان خشک و برهوت معطل گذاشت، یااللّه برو پایین و دیگر هم حق ندارى سوار این ماشین بشوى. مرحوم شیخ عباس بدون اینکه کوچکترین اعتراضى کند و حرفى بزند، بلند شد و وسایلش را برداشت و از ماشین پیاده شد. من هم من هم بلند شدم که با شیخ عباس پیاده شوم اما او مانع شد، ولى من با اصرار پیاده شدم که او را تنها نگذارم اما او قبول نمى‌کرد که با او باشم، هرچه من پافشارى مى‌کردم، او نهى مى‌کرد، دست آخر گفت: فلانى، راضى نیستم تو ، هم مثل من اینجا بمانى. وقتى این حرف را از او شنیدم دیدم که اگر بمانم بیشتر او را ناراحت مى‌کنم تا خوشحال کرده باشم، برخلاف میلم از او خداحافظى کرده سوار ماشین شدم ... بعد از مدتى که او را دیدم جریان آن روز را از او پرسیدم، گفت: وقتى شما رفتید خیلى براى ماشین معطل شدم، براى هر ماشینى دست بلند مى‌کردم نگه نمى‌داشت، تا اینکه یک ماشین کامیونى که بارش آجر بود برایم نگه داشت. وقتى سوار شدم، راننده آدم خوب و خونگرمى بود، و به‌گرمى پذیرایم شد و تحویلم گرفت، خیلى زود با هم گرم شدیم قدرى که با هم صحبت کردیم متوجه شدم که او ارمنی است و مسیرش همدان است، از دست قضا من هم مى‌خواستم به همدان بروم، چون مدتها بود که دنبال یک سرى مطالب مى‌گشتم و در جایى نیافته بودم فقط مى‌دانستم که در کتابخانه مرحوم آخوند همدانى در همدان مى‌توانم آنها را به‌دست آورم، به این خاطر مى‌خواستم به همدان بروم. راننده با آنکه ارمنى بود آدم خوب و اهل حالى بود، من هم از فرصت استفاده کردم و احادیثى که از حفظ داشتم درباره احکام نورانى اسلام، حقانیت دین مبین اسلام و مذهب تشیع و... برایش گفتم. وقتى او را مشتاق و علاقه‌مند دیدم، بیشتر برایش خواندم، سعى مى‌کردم مطالب و احادیثى بگویم که ضمیر و وجدان زنده و بیدار او را بیشتر زنده و شاداب کنم. تا این که به نزدیکهاى همدان رسیدیم، نگاهم که به صورت راننده افتاد دیدم قطرات اشک از چشمانش سرازیر است و گریه مى‌کند حال او را که دیدم دیگر حرفى نزدم، سکوتى عمیق مدتى بر ما حکمفرما شد هنوز چند لحظه‌اى نگذشته بود که او آن سکوت سنگین را شکست و با همان چشم اشک‌آلود گفت: فلانى، این‌طور که تو مى‌گویى و من از حرفهایت برداشت کردم، پس اسلام دین حق و جاودانى است و من تا به حال در اشتباه بودم. شاهد باش، من همین الآن پیش تو مسلمان مى‌شوم و به خانه که رفتم تمام خانواده و فامیل‌هایى را که از من حرف‌شنوى دارند مسلمان مى‌کنم. بعد هم شهدتین را گفت بله، خدا را بنگرید که چه مى‌کند، ماشین پنچر مى‌شود، راننده پیاده‌اش مى‌کند، کامیونى مى‌رسد که مسیرش همان جایى است که او مى‌خواهد برود و از همه مهمتر آن ثواب را خداوند نصیبش مى‌کند که از آن زمان به بعد از نسل و ذرّیّه آن مرد هرکس به دنیا بیاید مسلمان است و ثواب و حسنه‌اش براى مرحوم حاج شیخ عباس قمىره مى‌باشد. این روح بلند و مطیع این بزرگان است که آنها را این‌چنین مطیع در برابر قضای الهی نموده است که تمام وجودشان را در راه خدا فدا کرده‌اند و این‌گونه است که خدا این‌چنین به آنها عنایت می‌کند، شاید هرکدام از ما انسان‌های کوتاه‌بین بودیم، همان موقع عصبانی شده و کلی با راننده ماشین دعوا می‌کردیم که تقصیر ما چیست؟! و حاضر به پیاده شدن نبودیم، غافل از آنکه این مشیت الهی است که می‌خواهد به این وسیله انسانی را به‌دست ما به دین حق دعوت کند، این ثواب بزرگ را در برابر صبر و شکیبایی که به‌خاطر خدا و دین او تحمل کرده‌ایم عنایت فرموده است و در آن شرایط بد جامعه که افکار عمومی بر علیه روحانیت است، به‌خاطر خدا و حفظ دین، تمام مشکلات و سختی‌ها را به جان می خرند. 💬 شیخ علی پناه اشتهاردی به نقل ازحضرت امام خمینی رحمت الله علیه 📚 🔹@h_khoban_ir