eitaa logo
جهاد مقدس
26.9هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
8.8هزار ویدیو
36 فایل
در لگد کوب حوادث جان دیگر یافتم چون غبار از زیر پای کاروان برخاستم
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای‌ندبه🎼سیدرضانریمانی.mp3
19.21M
🤲 دعای ندبه 🎙 با صدای سید رضا نریمانی
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷حاج قاسم سلیمانی: درهر ارتقایی و ارتفاعی که انسان پیدا می‌کند؛ اگر در آن انکسار وجودنداشته باشد، خودشکستگی وجود نداشته باشد... این "تکبر و غرور و نخوت و طاغوت" را درست می کند. 🌺 ❤️ 🟣👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅═✧☫@jahani_14
‏ما اگر تمام شدنی بودیم ؛ در کانال‌ِکمیل و شلمچه و فکه و اروند تمام می‌ شدیم ما زنده‌ایم ؛ چون آرمان ما زنده است ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 خاطرات شهدا 💛 شهید مدافع‌ حرم وقتی نزدیک می‌شدیم، داداش‌حامد میومد مسجد و در تمیز کردن و نظافتِ مسجد با بچه‌ها سهیم می‌شد. پنجره‌های مسجد رو با روزنامه پاک می‌کرد، لوسترها رو تمیز می‌کرد، کُل مسجد رو با دوستانش جارو می‌کرد و استکان‌ها رو می‌شُست. آخرای ماه شعبان همیشه روزه می‌گرفت. قبل رسیدن ماه مبارک با حقوق ناچیزی که از سپاه می‌گرفت، برای خانواده‌هایی که وضع مالی خوبی نداشتند ولی داداش می‌شناخت که اهل روزه هستند، وسایل مورد نیاز از قبیل چای، برنج، مرغ، روغن و... تهیّه می‌کرد و یواشکی در اختیارشون قرار می‌داد. این‌ها رو به ما هم نگفته بود و بعد شهادتش متوجّه این‌کارهاش شدیم و یه‌عدّه از خود این خانواده‌ها برامون تعریف می‌کردند که آقا حامد همیشه هوای خانواده‌ی ما رو داشت.                   ✍راوے: برادر شهید شفاعت‌شهداشامل‌حالمون‌ان‌شاءالله اَللّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم 🟣👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅═✧☫@jahani_14
بعد از نمازهای یومیه حتما بخونید...
هدایت شده از نبرد نهایی
هدیه روز چهارم🌺 وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْها حَيْثُ يَشاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ و ما اينگونه به يوسف در آن سرزمين، مكنت وقدرت داديم كه در آن هر جا كه خواهد قرار گيرد (وتصرّف كند.) ما رحمت خود را بر هركس كه بخواهيم مى‌رسانيم و پاداش نيكوكاران را ضايع نمى‌گردانيم. سوره مبارکه یوسف﴿۵۶﴾ @abdoosaleh
باید‌به‌این‌بلوغ‌برسیم‌که‌نباید‌دیده‌شویم آنکه‌باید‌ببیند‌می‌بیند...! |شهید‌حاج‌قاسم‌سلیمانی|
🔹گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. کنجکاو شدم، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقامهدی است. 🔸آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت....ادامه دادم : قا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا.جارو رو بدین من، آخه چرا شما؟؟؟؟ 🔹خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون اقامهدی رو کشیدم : زن رفتگرمحله، مریض شده بود.. بهش مرخصی نمیدادن میگفتن اگه توبری نفرجایگزین نداریم. 🔸رفته بود پیش شهردار و اقامهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش... اشک تو چشام جمع شد هرچی اصرار کردم اقامهدی جارو رو به من، نداد. 🔹خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا کسی متوجه نشه. رفتگر آن روز ما، شهید مهدی باکری بود... 📎فرماندهٔ دلاورلشگر ۳۱ عاشورا 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۳/۱/۳۰ میاندوآب ●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۵ جزیرهٔ مجنون ، عملیات بدر 🟣👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅═✧☫@jahani_14