🔴 #تحلیل_کوتاه | پیام های انتخابات پارلمانی در سوریه
🔻 انتخابات پارلمانی دیروز در سوریه، ششمین انتخابات دراین کشور در طول حدود یک دهه بحران بود. از نکات جالب این دوره، برگزاری انتخابات در استان ادلب در شمال غرب سوریه بود که حدود ۴۰ درصد آن در تصرف تروریست ها و ارتش ترکیه است.
🔹 جالب تر آن که ۴۷ نامزد در استان ادلب برای رسیدن به کرسی های پارلمان رقابت کرده بودند. حتی در استان حسکه در شمال شرق سوریه با وجود حضور آمریکایی ها انتخابات برگزار شد. این بدان معنی است که در سطح داخلی:
1️⃣ سوریه در شرایط سه بحران اقتصادی، امنیتی و کرونا قائل به برگزاری انتخابات است.
2️⃣ دولت اسد توان برگزاری انتخاباتی به وسعت کل کشور سوریه را دارد و حضور تروریستها نمیتواند خدشهای در برگزاری آن ایجاد کند.
3️⃣ طیفی از اپوزیسیون داخلی سوریه که به دولت نزدیک هستند و با مبارزه مسلحانه مخالف، در کنار طیفی از عناصر حزب حاکم بعث فرصت مشارکت سیاسی، عرض اندام و تبیین مواضع خود را دارند.
🔹 در سطح منطقه ای نیز درحالی که کشورهای عرب منطقه دارای نظام پادشاهی هستند، سوریه ششمین انتخابات خودش را پس از آغاز بحران در این کشور (اسفند ۱۳۸۹ ) برگزار کرده است، پیامی به شیخ نشین های خلیج فارس که نه تنها موفق به سرنگونی اسد نشدند، بلکه سوریه توانسته است به الگویی برای کشورهای عربی منطقه بهعنوان یک نظام دموکراتیک تبدیل شود.
🔹 در سطح بین المللی نیز مهمترین پیام، ناکامی تلاش نزدیک به ۸۳ کشوری است که به گفته مرکز مطالعاتی «فیریل» برای سقوط نظام سوریه تروریست به این کشور اعزام کرده بودند.رحیم_پورi
عملیات روانی با لشکر پوشالی
در اوج هیاهوهای ایرانهراسی ترامپ برای خروج از برجام؛ کاخ سفید مدعی شد ایران بودجه نظامیاش را با استفاده از توافق هستهای افزایش داده است. وقتی نشریه واشنگتنپست خواهان مستنداتی درباره این ادعا شد؛ کاخسفید آنها را به مقالهای در فوربس ارجاع داد. مقالهای با امضای شخصی به نام: «حشمت علوی». اما حقیقت این بود که شخصی به نام «حشمت علوی» هرگز وجود خارجی نداشت و دولت آمریکا برای ادعای گزاف خود دست به دامن یک هویت جعلی شده بود.
بعدها اینترسپت در گزارشی نوشت «حشمت علوی یک شخص نیست، حشمت علوی یک هویت ساختگی است که توسط چند نفر مدیریت میشود.» این هویت ساختگی تنها در فضای مجازی وجود داشت، برای تارنماهای فوربس، دیلی کالر، فدرالیست و... مقاله مینوشت و در شبکه اجتماعی توئیتر حضوری جدی داشت. او حتی در مواردی موفق به راهاندازی پویشهای مجازی و موجهای خبری در شبکههای اجتماعی شده بود. به گزارش اینترسپت این هویت جعلی برای عملیات تبلیغی و رسانهای علیه ایران خلق شده بود و تیمی از سازمان منافقین این حساب کاربری را مدیریت میکردند.
البته «حشمت علوی» اولین هویت جعلیای نبود که مورد استناد دولتمردان غربی قرار میگرفت و مسلما آخرین آنها نیز نخواهد بود. تعداد قابل توجهی از این هویتهای ساختگی در فضای مجازی وجود دارد که با انتشار اخبار جعلی و تحلیلهای مغشوش و هدفدار به وقت نیاز، مستندات ادعاهای غیرواقعی مقامات اروپایی و آمریکایی را فراهم میکنند. 6 جولای 2020 تارنمای آمریکایی دیلیبیست از شبکهای متشکل از دستکم 19 هویت جعلی خبر داد که در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی با تمرکز بر مسائل غرب آسیا به فضاسازی رسانهای علیه ایران، ترکیه و قطر میپرداختند. این شبکه تنها در سال گذشته بیش از 90 مقاله تحلیلی در 46 نشریه متفاوت نظیر نیوزمکس، واشنگتن اگزماینز، ریل کلیر مارکتز، آمریکن تینکر، نشنال اینترست، جروزالمپست و... منتشر کردند. در اکثر این مقالات بر لزوم اتخاذ سیاستهای سختگیرانه آمریکا بر ایران و گروههای مورد حمایت ایران در عراق و لبنان تأکید میشد.
اما این موارد تنها نمونههای انتشار اخبار جعلی و عملیات رسانهای سازمانیافته در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی علیه ایران نبود. شبکه تلویزیونی الجزیره شهریور 1397 گزارشی از فعالیتهای مجازی سازمان منافقین منتشر کرد. خبرنگار الجزیره در گزارش خود گفت: «مخالفان دولت تهران، با دستکاری اطلاعات در شبکههای اجتماعی، کمپینی گسترده در این فضا به راه انداختهاند.» اظهار نظری که مورد تأیید خبرنگار نشریه «نیو آمریکا» نیز قرار گرفت با این تفاوت که او به نقش حمایتی آمریکا در این فعالیتهااشاره داشت و به خصوص انتخاب دونالد ترامپ را عامل تشدید این فعالیتها ارزیابی میکرد: «نقطه عطف واقعی، انتخاب ترامپ بود. وقتی مشخص شد که خصومت با ایران (در دولت جدید آمریکا) بالا میگیرد، به ناگاه حسابهای کاربری زیادی در شبکههای اجتماعی ایجاد شد؛ حسابهایی متعلق به افراد بینام که همگی فضای ذهنی مشابهی داشتند و با اختلافی بسیار جزئی، همگی یک خط را در نوشتههای خود دنبال میکردند.» برخی اعضای جدا شده از سازمان منافقین در مصاحبه با «لیسنینگ پست» جزئیات بیشتری از این اقدامات را برای مثال در دامن زدن به آشوبهای دیماه 1396 شرح دادند: «مجموعاً چندین هزار حساب کاربری توسط هزار تا هزار و پانصد نفر از اعضای سازمان اداره میشود. این حسابها به خوبی سازماندهی شدهاند و مدیرانشان، دستورالعملهای مشخصی برای آنچه باید انجام دهند دریافت میکنند.»
مواردی از این دست باز هم وجود دارد. پروژه «ایران دیسابنفو»(Iran Disinfo) نامی آشنا برای فعالان فضای مجازی در ایران است. پروژهای که تحت حمایت مالی وزارت خارجه آمریکا و با هدف عملیات تبلیغی علیه ایران(با محوریت شبکههای اجتماعی) طراحی و راهاندازی شد و به واسطه گردانندگان آن از حمایت «گوگل» به عنوان یکی از بزرگترین شرکتهای فناوری اطلاعات نیز برخوردار بود. این پروژه در بسیاری از فضاسازیهای رسانهای علیه ایران با موضوع آزادی مجرمان زندانی، مسئولان جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران، سیاهنماییهای فرهنگی-اجتماعی و... فعال بود. تنها پس از انتشار مطالبی علیه برخی شهروندان و فعالان رسانهای آمریکایی بود که وزارتخارجه ایالات متحده تصمیم به توقف این پروژه گرفت. لئا گابریل، رئیسمرکز مشارکت جهانی وزارت خارجه آمریکا در پاسخ به سؤالات نمایندگان کنگره این کشور اعلام کرد این پروژه از اهداف خود فاصله گرفته و شهروندان آمریکایی را هدف قرار دا
ده است: «کمک مالی به این پروژه تعلیق شد تا توئیتهایی که منتشر کرده بودند بررسی شود. بررسی این توئیتها نشان داد که آنها توافقهای صورت گرفته بین پیمانکار و وزارتخارجه را نقض کردهاند... قصد اداره مرکز مشارکت جهانی هرگز انتشار توئیت علیه شهروندان آمریکایی نبوده است.» اعتراف جالبی در پس این جملات وجود داشت: گردانندگان «ایران دیساینفو» در این پروژه فقط باید علیه شهروندان ایران توئیت میزدند!
مواردی اینچنین فقط محدود به ایران نیست. با در نظر گرفتن موارد مشابه در سایر نقاط جهان میتوان با دقت خوبی الگوی عملیات رسانهای آمریکا و متحدانش در فضای مجازی و رسانههای اجتماعی را ترسیم کرد. در واقع دولتهای غربی از رسانههای اجتماعی بهعنوان ابزاری برای پیشبرد سیاست خارجی خود استفاده میکنند. رسانههای غربی سالها پیش از ترفند دولت آمریکا برای خلق هویتهای جعلی و مدیریت انبوه آنها در شبکههای اجتماعی بهمنظور دستکاری افکار عمومی خبر دادند. ژانویه 2016 تارنمای «بریتیش کنسول» گزارشی درباره اعمال قدرت نرم از طریق توییتر منتشر کرد. بر این اساس طبق تجزیه و تحلیلهای دانشگاه ادینبورگ بیشترین مطالب درباره آشوبهای اوکراین و جنگ سوریه نه از طرف شهروندان اوکراینی و سوری که از جانب حسابهای کاربری مستقر در انگلستان و ایالات متحده در این شبکه اجتماعی منتشر و بازنشر شده است. اتفاقی مشابه در جریان انقلاب مردم مصر رخ داد. 75 درصد محتوای تولید شده در توییتر پیرامون قیام و مطالبات مردم مصر از سوی کاربران غربی منتشر شده بود و نه از طرف مردم مصر. درباره کوبا اما وضعیت کمی متفاوت بود. دولت آمریکا سال 2010 از طریق آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده(USAID) در پوشش یک شرکت خدمات اینترنتی، یک شبکه اجتماعی با نام «زونزونئو»(ZunZuneo) برای مردم کوبا راهاندازی کرد. پلتفرمی که از روی توییتر الگوبرداری کرده و به توییتر کوبا معروف شد. چهارسال پس از راهاندازی این شبکه اجتماعی یعنی در آوریل 2014 وابستگی آن به دولت آمریکا در رسانههای انگلیسی زبان فاش شد. طبق گزارشهای منتشر شده این پروژه بخشی از استراتژی بلندمدت آمریکا برای ترغیب جوانان کوبایی به شورش علیه دولت کوبا بود.(شباهت این پروژه با پروژه تلگرام در ایران میتواند موضوع گزارشی جداگانه باشد.)
در این میان شاید سادهانگارانهترین تحلیل، مستقل دانستن رسانههای اجتماعی و تقلیل نقش آنها به ابزاری برای سوءاستفاده آمریکا و متحدانش باشد. فیسبوک، اینستاگرام، توییتر و... هرگز پلتفرمهایی خنثی و بیطرف نبودهاند. پس از رسوایی ماجرای «حشمت علوی» توییتر مدتی این حساب کاربری را مسدود کرد اما اندکی بعد در میان تعجب کاربران و برخلاف قوانین اعلام شده توییتر، این حساب کاربری مجدد فعال شد و طبق روال گذشتهاش به فعالیت پرداخت. درست در همان ایامی که گزارش شبکه تلویزیونی الجزیره درباره شبکهای از حسابهای کاربری جعلی متعلق به سازمان منافقین در شبکههای اجتماعی از جمله توییتر منتشر شد؛ توییتر حساب کاربری حدود 4800 ایرانی را به بهانه حمایت از دولت ایران مسدود کرد. سال 2009 همزمان با آشوبهای خیابانی در تهران، توییتر به درخواست وزارت خارجه آمریکا برنامه تعمیرات دورهای خود را به عقب انداخت تا فضاسازی رسانهای علیه ایران محدود نشود. رویکرد جانبدارانه شبکههای اجتماعی آمریکایی بهویژه پس از تحریم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حذف صفحات فرماندهان سپاه، همچنین پس از شهادت سردار سلیمانی و حذف صفحات بازنشرکننده تصاویر شهید سلیمانی؛ آنقدر روشن است که ادعای استقلال آنها را به یک شوخی مضحک تبدیل میکند. با این حساب بسط فضاسازی سازماندهی شده در شبکههای اجتماعی مجازی به فضای حقیقی توسط برخی رسانهها و مطبوعات داخلی میتواند حلقه تکمیلکننده عملیات رسانهای علیه ایران باشد، اتفاقی که در ماجرای داغ شدن هشتگ «اعدام نکنید» رخ داد. در حالی که «اجرای قانون» (اعم از اجرای حکم یا اعاده دادرسی) یا «شفافسازی پرونده» مطالباتی به مراتب معقولتر بود. تکیه بر جایگاه قاضی و صدور حکم «اعدام نکنید» بدون آگاهی از محتوای پرونده غیرمنطقیترین پویشی بود که میتوانست مورد توجه قرار گیرد و از غرضورزی بانیانش حکایت کند. پویشی که با حمایت ترامپ و نتانیاهو ماهیت ضدایرانی خود را آشکار کرد. مسلما عدهای بدون سوءنیت در این کارزار وارد شدند اما باید توجه داشت آنها با هر نیتی که داشتند تکیهگاهی برای دشمن شدند. منافقین، دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی روی سکویی ایستادند که بانیان و مروجان هشتگ «اعدام نکنید» آگاهانه یا ناآگاهانه زیر پایشان گذاشتند.
مؤسسه تحقیقاتی استاتیستا در آوریل 2020 فهرست بیست کشور دارای بیشترین کاربر در توییتر را منتشر کرد که آمریکا با 64/2 و مالزی با 3/9 میلیون کاربر در ابتدا و انتهای این لیست قرار داشتند و ایران هیچ جایگاهی در این فهرست نداشت
. بر این اساس کاربران ایرانی این شبکه اجتماعی در خوشبینانهترین حالت (با در نظر گرفتن تمامی هویتهای جعلی) به کمتر از 5 درصد جمعیت کشورمان میرسد؛ معادل دانستن کاربران این شبکه اجتماعی با شهروندان حقیقی جامعه، خطایی بود که از جانب سخنگوی محترم دولت سر زد و این مطالبه سازماندهیشده حداقلی را «خواست طبیعی افکار عمومی که باید به آن احترام نهاد» ترجمه کرد. رسمیت بخشیدن به این بستر تبلیغاتی نیز خطایی مضاعف است که با روند رو به افزایش حسابهای کاربری برخی مدیران جمهوری اسلامی اتفاق میافتد. شبکه اجتماعیای که از یک سو فعالیتش بر خلاف منافع ملی تشخیص داده شده و مسدود میشود اما از طرف دیگر با حضور گسترده برخی مسئولین دولتی و غیردولتی و نمایندگان مجلس به شکلی رسمی ترویج میشود.
سیدمحمدعماد اعرابی
توافق ایران و چین.mp3
39.36M
توافق ۲۵ ساله ایران و چین چه مسائل و مواردی را شامل میشود؟
چرا تهران و پکن به این نتیجه رسیدند که باید این توافق را نهایی کنند؟
چرا این توافق طول کشید تا نهایی شود؟
مخالفان این توافق در کشور چه افراد و گروههایی هستند و چرا با این توافق مخالفت میکنند؟
در این گزارش تلاش کردم تا به مهمترین سوالات و مسائل مرتبط با این توافق پاسخ داده و مواردی را برشمرم...
✍اخبار سوریه
@howzehenghelabi
⭕️تیتر ندارد...تیتر ندارد...تیتر ندارد
⭕️ لیبی کشوری با توان موشکی و هسته ای بالا بود و بیشترین منابع نفتی قاره آفریقا رو در اختیار داشت.
۱. لیبی رو تحریم کردن و گفتند مذاکره هسته ای کنیم
۲. مذاکره هسته ای کردند و کل توان هسته ای لیبی از دست رفت
۳. آمریکا بازی درآورد و از توافق هسته ای با لیبی خارج شد
۴. بعد از خروج آمریکا از توافق تحریم ها شدت بیشتری گرفت
۵. قذافی به دامن اروپا پناه برد و توافق مالی کردند و کانال مالی زدند
۶. اقتصاد لیبی تحت سیطره اروپا کاملا ورشکست و نابود شد
۷. اروپا بعد نابودی اقتصاد لیبی از توافق خارج شد و اموال لیبی رو مصادره کرد
۸. مردم که بشدت تحت فشار مالی بودن برای اعتراض به سیاست دولت قذافی به خیابان آمدند (بهار عربی)
۹. نیروهای وابسته آمریکایی وارد جریان اعتراض مردمی شدند و جریان رو در دست گرفتن، اروپا هم با بمباران هوایی، ارتش لیبی را در هم شکست.
۱۰. قذافی سرنگون شد و لیبی بصورت غیر رسمی تجزیه و قسمتی از آن هم تحت سلطه داعش قرار گرفت ، اکنون نفت لیبی با کمترین قیمت در اختیار شرکتهای آمریکایی و اروپایی است. 💐
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
بصیرت چیست؟
وقتی گرگ حمله می کند
با صدای بلند حمله میکند
و فرصتی برای واکنش دارید.
اما وقتی موریانه هجوم می آورد
از همان ابتدا بی سر و صدا و تنها به جان دارایی تان می افتد.
زمان می برد تا به هدف برسد.
ایستادن در برابر گرگ شجاعت میخواهد.
دفع خطر موریانه بصیرت
بصیرت سواد نیست *بینش* است.
بصیرت یعنی اینکه نگاهت به *شخصیت* ها نباشد.
بلکه همواره به *شاخص* ها چشم بدوزی
بصیرت یعنی اینکه بدانی حتی مسجد می تواند *مسجد ضِرار* باشد و پیامبر صلی الله علیه و آله آن را خراب کند و به زباله دانیِ شهر تبدیل نماید.
بصیرت یعنی اینکه قرآنِ روی نیزه تو را از قرآنِ ناطق منحرف نکند.
بصیرت یعنی اینکه بدانی جانباز صفین(شمر) می تواند قاتل حسین علیه السلام در کربلا باشد.
بصیرت یعنی اینکه بدانی در جنگ با فتنه نمی توانی آغازگر باشی
اما تا ضربه نهایی نباید از پا بنشینی
بصیرت یعنی اینکه نگذاری فتنه گران شیرت را بدوشند یا بر پشتت سوار شوند.
بصیرت یعنی اینکه *مالک اشتر* ها را به تندروی و *ابوموسی اشعری* ها را به اعتدال نشناسی
بصیرت یعنی اینکه بدانی معاویه ها به سست عنصرهای سپاهِ علی علیه السلام دل بسته اند؟
بصیرت یعنی اینکه بدانی تاریخ تکرار می شود.
نه با جزئیاتش بلکه با خطوط کلی اش
بصيرت در خشت خام ديدن است
نه در آينه ديدن
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
داود عامری
نگاه به شرق با چشمان باز
این روزها، شاهد حجم بسیاری از اظهارنظرهای موافق و مخالف در خصوص قرارداد راهبردی ۲۵ ساله با کشور چین هستیم. اظهارنظرهای موافقان و مخالفان، گاهی بر اساس شواهد تاریخی و نیازهای کشور در شرایط حاضر استوار است و گاهی نیز از بیم و امیدها نشئت میگیرد، لذا با توجه به اهمیت موضوع قرارداد ۲۵ ساله برای کشور و ضرورتهای چنین قراردادی، باید نگاه جامع داشت و از جنبههای مختلف آن را مورد بررسی قرار داد.
آنچه حائز اهمیت است اینکه یک بعد مهم این قرارداد، در حوزه اقتصاد است و بهتر آن است که متخصصان اقتصادی در خصوص آن نظر بدهند. اگرچه استفاده ابزاری از اقتصاد در مناسبات سیاسی و امنیتی، موضوع جدیدی نیست، اما امروزه به جهت شفافیت مراودات مالی بینالمللی و تلاشهایی که سازمانهای بینالمللی برای کنترل تجارت بینالملل داشتهاند، آن را تبدیل به یک ابزار مهمتر برای پیشبرد اهداف سیاسی و امنیتی کرده است که نمونههای آن را میتوان در تبدیل اقتصاد و تجارت به ابزار تحریم ملاحظه کرد.
اگر چه اقتصاد همواره در طول تاریخ، ابزاری برای توسعه سلطه محسوب میشد، اما به نظر میرسد در سالهای اخیر در جهان کنونی کارکرد متفاوت و مؤثرتری پیدا کرده است از این رو قرارداد ۲۵ ساله با چین را از منظرهای مختلف مورد توجه قرار میدهیم.
۱- نگاهی به وضعیت اقتصادی کشور و آثار تحریمها در اقتصاد ما، جدا از کم توجهی به اصول اقتصاد مقاومتی از مدتها قبل، این فکر را در بین اندیشمندان و نخبگان سیاسی و اقتصادی مورد توجه قرار داده بود که چرا با وجود آنکه ایران ما با اقتصاد نسبتاً بزرگ و تأثیرگذار در منطقه و جهان، به راحتی مورد تحریم قرار میگیرد و در دنیا نیز اتفاق خاصی نمیافتد، غالب پاسخها حول این محور بود که در عرصه اقتصاد بینالمللی، ایران اسلامی باید بتواند شرکای راهبردی در حد اقتصاد و جایگاه خود پیدا کند که با تحریم ایران، آنها نیز متضرر شوند، در نتیجه امکان تحریم یک اقتصاد شبکهای به سادگی امکان پذیر نیست؛ بنابراین از سالها پیش، اندیشه یافتن شرکای راهبردی در بین مسئولان نظام قوت گرفته و جزو برنامههای آینده نگرانه بوده است و البته کاری دوراندیشانه و بایسته است.
۲- اصطکاکهای گاه و بیگاه اقتصادی چین و امریکا در سالهای اخیر، چینیها را به این اندیشه وا داشته که برای حفظ قدرت اقتصادی خود و ربودن حربههای تحریم و افزایش عوارض به کالاهای چین از سوی امریکا و همچنین همپیمانان غربی او، باید نگاه به شرق را با جدیت بیشتری پیگیری نمایند و از طرف دیگر استفاده ابزاری از اقتصاد در سیاستهای امریکا، چین نیازمند به نفت را واداشته تا شریکی مطمئن و خارج از نفوذ غرب برای خود دست و پا کند تا از این طریق بتواند اقتصاد رو به رشد خود را مصون از حربه تحریم فروش نفت نگه دارد.
۳- ارزانی نفت و مازاد عرضه آن در بازار، برای طرف چینی یک امتیاز و برد محسوب میشود که در این شرایط بهتر میتواند با فروشنده بزرگی مثل ایران که میتواند امنیت انرژی آن را تضمین کند، به توافق طولانیمدت برسد و برای طرف ایرانی نیز در این بازار بی رونق و شرایط تحریم، یافتن بازاری مطمئن و دائمی از اهمیت ویژهای برخوردار است، بنابراین با توجه به شرایط موجود، قرارداد راهبردی ۲۵ ساله در این حوزه برای هر دو طرف دارای امتیازات مثبت و با ارزشی است.
۴- هویت و فرهنگ در مراودات انقلاب اسلامی یک عنصر تعیینکننده است. بخش مهمی از چالشهای ایران اسلامی و غرب به مسائل و نگاه فرهنگی ما برمیگردد، از این رو در حوزه توسعه ارتباطات با چین، نگرانی فرهنگی برای ملت ایران کمتر است، چرا که فرهنگ چینی به علت یکسری ویژگی ها، فرهنگ مهاجم محسوب نمیشود و فعلاً تهدید نیست، اگرچه تفاوتهای فرهنگی را نباید نادیده گرفت. در تعاملات فرهنگی نیز، به سبب سابقه تاریخی و جذابیتهای فرهنگی، ایران اسلامی جایگاه مناسبی در تعاملات دارد و شاید دوباره شاهد آواز خوانی دسته جمعی ملوانان چینی به زبان فارسی و با شعر سعدی باشیم.
چین فعلاً در فکر بسته بندیهای زیبای فرهنگ نژاد زرد برای جهانیان و اختصاصاً برای ما ایرانیان نیست؛ بنابراین در مراودات اقتصادی با چین، هزینههای فرهنگی فعلاً به ما تحمیل نخواهد شد. اما این امر ما را نباید از هوشیاری فرهنگی باز دارد.
۵- از لحاظ سیاسی، کشورها همیشه در مراودات خود، تغییرات را متناسب با منافع ملی خود در پیش میگیرند. به عنوان مثال، روسیه زمان یلتسین با نگاه به غرب، اقتصاد خود را تا مرحله فروپاشی کشاند، اما بعد از روی کار آمدن پوتین، سیاستمداران این کشور نگاه به شرق را در اولویت قرار دادند و از طریق همکاریهای سیاسی و اقتصادی با اقتصادهای بزرگ