🗳دو تا از تفاوت های #انتخابات ایران و ترکیه رو براتون میگم:
1️⃣-تو ترکیه رای ندی ۳٠٠لیر جریمه میشی ولی تو ایران اینطور نیست...
2️⃣-اونجا روز انتخابات تو هر شهری جز شهر خودت باشی نمیتونی رای بدی اما تو ایران هر شهری باشی میتونی رای بدی...
حالا شما بگو کدوم حکومت دیکتاتوره؟
#ایران_عزیز
#همه_آمدیم
#فوری💥
🔴 ۳ نماینده قم برای مجلس شورای اسلامی مشخص شدند و پایان شمارش آراء
۱- ذوالنور با ۱۴۹ هزار رای - ۳۸/۰۲ درصد آرا
۲- رئیسی با ۱۰۵ هزار رای - ۲۷ درصد آرا
۳- روانبخش با ۷۸/۵۰۰ رای- ۲۰/۱۶ درصد ارا
🔸مجلس خبرگان :
آیت الله سعیدی ۲۶۰۹۵۰
--------------
.
🔴خواستند یوسف را بکشند، فقط یک نفر رای به نکشتنش داد و حرف او اثر گذاشت و
یوسف زنده ماند و عزیز مصر شد.
👌پس رأی دادن تاثیر داره حتی یک نفر
نوبخت از تهران فرار کرد اومد رشت، بعدش هم لاریجانی و اعضای دولت روحانی و اصلاح طلب ها ازش حمایت کردن!
هیچی دیگه توی رشت نفر پنجم شد و نشون داد میزان محبوبیت اصلاح طلب ها چقدره
♦️فکر کنم دیگه دلیل عدم حضور #محمد_خاتمی و نوچه هاش پای صندوق دیگه نیاز به توضیح بیشتر نداشته باشه
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻تسلیت به براندازان!
🔹براندازا می خواستن یا انتخابات برگزار نشه یا حضور مردم کمرنگ باشه کلی کمپین و طوفان توئیتری راه انداختن....
#انتخابات
#انتخاب_مردم
#مشارکت_حداکثری
☆ــــــــــــــــــــ
روزی دایی مرحوم آیتالله حقشناس،
او را برای خریدنِ کباب به یکی از
کبابفروشیهای نام و نشاندار میفرستد.
آقای حقشناس به سرعت
به جلوی آن کبابفروشی میرود
تا هرچه سریعتر کباب بگیرد
و به مغازهی دایی برساند؛
امّا آن روز آن کبابفروشی، بیشتر از
روزهای دیگر شلوغ بود.
در انتهای صف میایستد
و پس از ده پانزده نفر، نوبت به او میرسد.
در این هنگام، صدای اذان بلند میشود.
حالا دیگر وقت نماز شده بود.
به کبابفروش میگوید: «الان نوبتم شده است؛ ولی اجازه بده
نوبتم محفوظ بماند و من بروم نمازم را بخوانم
و برگردم.»
کبابفروش لجبازی میکند و میگوید: «نه خیر! نمیشود، یا همین الان کبابت
را میخری و میبری یا اینکه اگر بروی،
دوباره باید در انتهای صف بایستی.»
با این جواب، بدون هیچ اعتراضی
به سوی مسجد به راه میافتد.
نمازها را اقامه میکند و دوباره برمیگردد
در انتهای صف میایستد.
کبابفروش روی دندهی لج افتاده بود.
گاهی نگاهش به این مشتریِ نوجوان
و به انتهای صف بازگشتهاش میافتاد،
ولی خود را به بیخیالی میزد.
پس از چندین نفر، نوبتش میشود.
کبابها را میخرد و به سرعت خودش را
به مغازهی دایی میرساند.
یکی دو ساعت از ظهر گذشته بود.
خان دایی وقتی این تأخیر را به جهت رفتن
به مسجد میبیند،
با عصبانیت یک سیلی به گوش
آقای حقشناس میخواباند.
آقای حقشناس با گونهی سرخ شده میگوید: «دایی جان! اگر میخواهید باز هم میتوانید بزنید؛
ولی من تقصیری ندارم.
من مکلّف هستم در وقتهای نماز،
هر کاری دارم رها کنم و بروم نماز را بخوانم.»
4.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶 +بخاطر چی اومدی رای بدی؟!
-از کاپشن صورتی گوشواره قلبی خجالت میکشم... 💔
#انتخابات
#انتخاب_مردم
#مشارکت_حداکثری