کتاب تکه ای از آسمان سردار شهید محمد بروجردی مسیح کردستان ✅کانال جهاد تبیین @jahade_tabein1

رجزخوانی حماسی خلبان جنگنده ایرانی🚩🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 تیغ ما تشنه خون است به زینب سوگند! موسم عشق و جنون است به زینب سوگند! ارتش امام زمان (عج)🇮🇷جبهه ایثار گران انقلابی جنوب🇮🇷

🌸🍃🌸🍃 جملاتی زیبا از حضرت علی علیه السلام::: ۱. مردم را با لقب صدا نکنید. ۲. روزانه از خدا معذرت خواهی کنید. ۳. خدا را همیشه ناظر خود ببینید. ۴. لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید. ۵. بدون تحقیق قضاوت نکنید. ۶. اجازه ندهید نزد شما از کسی غیبت شود. ۷. صدقه دهید، چشم به جیب مردم ندوزید. ۸. شجاع باشید، مرگ یکبار به سراغتان می آید. ۹. سعی کنید بعد از خود، نام نیک بجای بگذارید. ۱۰. دین را زیاد سخت نگیرید. ۱۱. با علما ودانشمندان باعمل ارتباط برقرار کنید. ۱۲. انتقاد پذیر باشید. ۱۳. مکار و حیله گر نباشید. ۱۴. حامی مستضعفان باشید. ۱۵. اگر میدانید کسی به شما وام نمیدهد، از او تقاضا نکنید. ۱۶. نیکوکار بمیرید. ۱۷. خود را نماینده خدا در امر دین بدانید. ۱۸. فحّاش نباشید. ۱۹. بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید. ۲۰. رحم دل باشید. ۲۱- گریه نکردن از سختی دل است. ۲۲- سختی دل از گناه زیاد است. ۲۳- گناه زیاد از آرزوهای زیاد است. نهج البلاغه امیر مومنان حضرت علی علیه السلام ✅کانال جهاد تبیین @jahade_tabein1

نمازی برای شغل دار شدن،خانه دارشدن، ازدواج فرزندان،و هر حاجتی که انسان دارد این نماز را برا جوان هاتون بخوانید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ یا صاحب الزمان عج ادرکنی و لا تهلکنی حجت الاسلام رفیعی اللهم عجل لولیک الفرج 🕋 ✅کانال جهاد تبیین @jahade_tabein1 🌹 🩷🍀 🌹🪸💛 💜🧡💦🌴💦🌴💦🌴💦🌴💦

‍ 💌🍃 #مــــــــهــــــم✖️👌🏻 ⇦تفاوت ایشااللـہ ، انشااللـہ و ان‌شاءاللـہ درڪجاست⁉️ •[ ایشاالله: ]• ⇦یعنے خدا را بـہ خاڪ سپردیم. (نعوذبالله) (استغفرالله) . •[ انشااللہ : ]• ⇦یعنے ما خدا را ایجاد ڪردیم. (نعوذبالله) (استغفرالله) •[ ان شاءالله: ]• ⇦یعنے اگر خداوند مقدر فرمود. (بـہ خواست خدا) . #نشر_حد_اکثری👆🏻✅ ✅کانال جهاد تبیین @jahade_tabein1

. 🇮🇷🌸🌹🌸🇮🇷 ✳️ مگه این آخوندا جبهه هم رفتند؟👇 🔹خروجی‌های حوزه علمیه در دفاع مقدس: _ ۳ هزار و ۸۹۰ شهید _ ۳ هزار جانباز _ ۳۰۰ آزاده _ ۹۳ شهید روحانی مفقود الاثر _ ۱۵۶ شهید روحانی ترور _ ۳۰ شهید مجتهد مسلّم _ ۷۰ شهید روحانی غواص _ ۵۶۷ شهید در عملیات کربلای ۵ _ و به لحاظ جمعیت،۶ برابر دیگر اقشار جامعه، رزمنده، شهید، جانباز و آزاده تقدیم اسلام و میهن کرده است! 🌷هفته دفاع مقدس گرامی باد... 🇮🇷🌸🌹🌸🇮🇷 ✅کانال جهاد تبیین @jahade_tabein1

قیمت جدید روغن و شکر اعلام شد 🔹وزرات جهاد کشاورزی قیمت خرده فروشی شکر و روغن را اعلام کرد./عصرایران ✅کانال جهاد تبیین @jahade_tabein1

⚡️آقای رئیس جمهور با سه اقدام تورم را مهار نماید... 👌تورم سه پایه اصلی دارد. ۱- تولید کم و محدود صنعتی، ۲- پولی که ارزش آن دائما کاسته می شود و ۳- افزایش هزینه های انتقال به بازار و هزینه های محل کسب. (برای تورم عوامل فرعی دیگری هم متصور است!) 👌برای افزایش تولید؛ تحقق ایده تولید غیر متمرکز و حذف تدریجی تولید متمرکز را راه حل می دانیم. تولید غیر متمرکز و همگانی به افزایش تولید و بالتبع تقویت طرف عرضه(بایع) و کاهش قیمت ها منتهی می شود. (افزایش تولید، سه تصمیم اصلی دارد!) 👌برای مقابله با کاهش دائمی ارزش پول، تغییر تعریف پول از پول اعتباری به پول دارای مالیَّت را پیشنهاد می کنیم. پول غیر اعتباری، به دلیل ثابت بودن ارزشش، به تثبیت قیمت ها مدد می رساند و البته به دلیل ارزش ذاتی خود، مانع نگاه سرمایه ای به بازارهایی مانند خودرو، زمین، مسکن و... خواهد گردید. (تغییر تعریف پول سه تصمیم اصلی دارد!) 👌برای کاهش هزینه های مرتبط با عرضه و بازار، پیشنهاد ساخت گسترده بازارهای موقت را داریم. بازار موقت مکانی ثابت با بهره برداری روزانه و به صورت رایگان دارد و با تأسیس آن هزینه محل کسب برای مردم صفر می شود و بالتبع قیمت ها کاهشی می شوند. (برای شرح بیشتر به نظریه بازار مدرسه هدایت رجوع کنید) 👌برای شروع برنامه ریزی برای کاهش قیمت ها، نقطه شروع، ساخت بازارهای موقت گسترده در شهر ها و محلات است. بازارهای موقت مُحرِّک تولید غیر متمرکز و بستر اصلی تغییر تعریف پول است. حجت‌الاسلام علی کشوری (دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی) - تبیین الگوی فقهی تحلیل و مهار تورم در جمع برخی از طلاب مدرسه هدایت - یک شنبه ۲ مهر ۱۴۰۲- قم ✅کانال جهاد تبیین @jahade_tabein1

🔴‌ وقتی از مظلومیت رهبری حرف می‌زنیم از چی حرف می‌زنیم؟؟؟ 🔹‌ چندین ماهه رهبری درمورد سلب اعتبار معاملات غیررسمی که منشأ خیلی از فسادها و زمین‌خواری بوده دستور دادن؛ بعد مجمع تشخیص انقدر مخالفت کردن که آقا گفتن: اگه مجمع تشخیص، مصلحت یقینی حقیر رو تصدیق نمی‌کنه کار خودشو انجام بده! ✅کانال جهاد تبیین @jahade_tabein1

این سکانس از فیلم "" موقعیت مهدی"" را باید مسئولین هر روز ببینند تا بدانند برای رسیدن به میز مسئولیتشان از چه مسیری گذشته اند... ✅کانال جهاد تبیین @jahade_tabein1

((خاطرات تلخ وشیرین از دفاع مقدس)) همه کسانی که درهشت ساله دفاع مقدس در جبهه حضور پیدا کردند خاطرات تلخ وشیرین ازحضور شان دارند بازگویی آن برای دیگران می تواند عبرت ودرس آموز باشد ازهمین رو دردوره دفاع مقدس درلشکر ثارالله کرمان، لشکر25کربلای مازندران، لشگر علی بن ابی طالب استان مرکزی وقم، لشکر21 حمزه ارتش، تیپ ولی عصر دزفول توفیق حضور پیداکردم فعلا به مناسبت دفاع مقدس چند خاطرهرکوتاه ازبین خاطره‌ها ازحضورم ازلشگر ثارالله و21 حمزه تقدیم می شود 1-((خاطره از لشکر ثارالله کرمان) خاطره اول؛ قبل از اعزام تبلیغی رزمی به تیپ ثارالله استان کرمان(لشکر ثارالله) می دانستم فرمانده آن برادر پاسدار (سرلشکر) حاج قاسم سلیمانی است ولی ازنزدیک اورا ندیده بودم، شب اول که وارد لشکر شدم چون نزدیک عملیات محرم بود قریب به چهارهزار نفر نیروی تازه نفس از سراسر استان به جبهه آمده بودند ودرنماز جماعت آن شب حضور داشتند، بعدازنماز مغرب وعشاء روحانی مستقر پشت تریبون قرار گرفت وخطاب به حضار گفت امشب چون آخرین شب حضور من است می خواهم به چند پرسش پاسخ بدهم، چند مساله شرعی را مطرح کرد وپاسخ داد،ویک مسله سیاسی که تحت هیچ عنوانی به خصوص نزدیک بودن عملیات نبایست مطرح می کرد مطرح کرد ومتاسفانه نتوانست پاسخ قانع کننده ای بدهد،پرسش این بود(( چراامام خمینی همانند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وامام علی علیه السلام شخصا در جبهه حضور پیدانمی کنند))،یکیاره برادرسپاهی که کنارم نشسته بود به من گفت چرااین پرسش را درچنین شرایط حساس مطرح کرد اقاسید شما می توانید به این پرسش پاسخ بدهید وبعد گفت صدها روحانی پشت جبهه بازحمت این نیرو رابه اینجا آوردند ولی یک روحانی بایک اشتباه می خواهد این نیرو را باچنین اشتباهی درگیر با چنین پرسش بی پاسخ کند، بنده گفتم آقا من نمی توانم یکباره آنجا حاضر شوم بگویم آمدم اشتباه ایشان را اصلاح کنم، ایشان گفتند نه الان مقدمات حضور شمارا فراهم می کنم برادری که مسول تبلیغات بود صدایش کرد به او گفت اعلان می کنی بعد ازسخنرانی حاج آقا، روحانی دیگری که جایگزین ایشان می شود چند دقیقه صحبت می کند اینجابود من حاج قاسم سلیمانی را شناختم فهمیدم که ایشان فرمانده است، بنده پشت تریبون قرار گرفتم ازروحانی مسقر وسخنرانی وی تشکر وقدر دانی کردم وبعد گفتم که بنده جایگزین ایشان خواهم شد، گفتم پرسشی که شده است نیازمند به توضیح بیشتر است وان اینکه پرسش کننده هم تاریخ اسلام رانمی شناسد وهم ملت ایران را بامردم جزیره العرب اشتباه گرفته است، اماتاریخ اسلام درده سال ازحضور پیامبر اکرم در مدینه 75 غزوه وسریه انجام شد کاش می گفت که پیامبر درچند جنگ وسریه حضور پیداکرد وچرا حضور پیداکرد بعد توضیح دادم درکدام غزوات حضور پیداکرد راز وسر ش چه بوده است، وبعد عرض کردم اگر جنگ ماهم شرایط زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را پیداکند شک نکنید حضرت امام هم به اینجا می اید، علاوه براین ملت ما تمدن سازند نه مردم جزیره العرب که پیامبر برایشان تمدن سازی کرد، هرگز ملت ما چنین اشتباهی نمی کند رهبر کشورش خرج یک گلوله کند شاهد زنده اش شماهستید که الان اینجا حضور دارید تا این را گفتم یک بسیجی کم سن وسال بلند شد باهمان ادبیات خودش فریاد زد گفت مگر ما مرده ایم که امام به جبهه بیاید اوحق ندارد ازجماران خارج شود، این سخن موجب شد چهار هزار نیرو ازجاکنده شود وفریاد بزند((تاخون د رگ ما است خمینی رهبرمااست))وبا این شعار سخنرانی تمام شد وبنده آمدم کنار حاج قاسم عزیز نشستم ایشان به بنده فرموداقاسید هم سوال شخص را خوب خراب کردی و پاسخ دادی وهم گرفتاری برای من درست کردی این نیرو ی بااین روحیه واین شعار همین امشب می خواهند به خط بروند وشهید شوند خاطره دوم؛بنده چند روز بیشتر در لشگرثارالله نماندم به خط مقدم رفتم همان روز های اول باجوان بسیجی از جیرفت آشنا شدم به بنده گفت می خواهم به مرخصي بروم عروسی کنم خیلی خوشحال شدم ایشان رفت بعد از پنج روز برگشت گفتم جدا عروسی کردی همسر به خانه آوردی گفت آری،باوی باتندی برخورد کردم چرا آمدی ما اینجا هستیم باید فعلا نمی آمد،خیلی راحت به من گفت غصه نخور همسرم راتوجیه کردم او مرا بیشتر تشویق به آمدن کرد،این جوان دیگر برنگشت ودر همین عملیات به شهادت رسید 2-((حضور درلشگر 21 حمزه)) خاطره اول-خاطره بسیار شیرین بنده آشنایی با جناب سرهنگ رزمی فرمانده لشکر 21 حمزه بود که فوق العاده مهذب وبا تقوا بود که فقط یک نمونه را می آورم تا درسی برای همه باشد،یک روز صبح ازطرف تدارکات بین مقرها هندوانه توزیع کردند، ایشان به سرباز دستور داد آن هندوانه را به اشپز خانه ببرد وبه عنوان امانت به مسول آشپزخانه بدهد،ولی به مسول آشپزخانه بگوید فرمانده گفتند هندوانه دیگربرای آمدن مهمانان بدهد،بنده به جناب سرهنگ عرض کردم چه تفاوتی می کند

هندوانه هندوانه است، ایشان فرمودند امروز جناب آقا ی صفایی نماینده ولی فقیه ازتهران برای سخنرانی به لشگر ما می ایند بعد ازسخنرانی به مقر ما خواهند آمد وظیفه اخلاقی ایجاب می کند ازمهمان پذیرایی کنیم ولی من حق ندارم ازهندوانه ای که حق سرباز است استفاده کنم ولی ازاین هندوانه که از آشپزخانه تدارکات گرفتم اشکال ندارد به همین دلیل گفتم آن هندوانه رابه اشپزخانه بدهند خاطره دوم؛آن روز به دلیل آمدن آقای صفایی به خط مقدم آقای رزمی ماندند وبابند به خط مقدمد نیامدند چون هرروز باهم به خط می رفتیم سنگر به سنگر من سخنرانی می کردم ایشان هم توجیه نظامی، آن روربنده وبا سربازی که راننده بود به خط رفتیم وساعت یک به مقر که بلندی جاده دهلران بود بر گشتیم وچون نمازظهررا نخوانده بودم به حسنیه رفتم که نماز بخوانم دیدم چهار سربازی که باجناب سرهنگ بودند همه بی حال، جنازه شد ندو به زمین افتاده اند، وبه من گفتند حاج آقا مارا ازدست جناب سرهنگ نجات بده، من نماز خواندم آمدم مقرفرماندهی دیدم جناب سرهنگ رزمی دارند درآب لیمو پیاز خورد می کند که بشود به کمک آن ناهار آن روز که عدس پلو بود خورد، گفتم جناب سر هنگ چرا سربازها بی حال به زمین افتادند فرمود آقا صفایی بعد ازسخنرانی به مقر نیامدند ومن بدرقه کردم وایشان رفتند وقتی برگشتم دیدم سربازها درحال خوردن این هندوانه هستند ازآنها سوال کردم چند دقیقه است که مشغول خوردن هندوانه هستید گفتند یکربع به نیتجه رسیدم که هنوز جذب بدن آنها نشده است به یاد روایتی ازامام علی علیه السلام افتادم کسی مال حرام خورد بایست آنقدر روزه بگیر د تا گوشت پوستی که ازمال حرام رشدکرده آب شدباشد، من برای اینکه سرباز هارا ازنظر نظامی تنبیه کرده باشم وهم این هندوانه جذب بدنشان نشده باشد، ساعت 11 اوج گرمای 45 درجه گفتم از این بلندی تاجده دهلران که دو کیلو متر است بادویدن می روید وبرمی گردید خودم این بالا می ایستم نظارت می کنم، بعد به سرباز همراه من گفت برو به حسنیه به سرباز بگو بیایند مقر فرماندهی سربازها آمدند خطاب به آنها گفت می دانید چرا شمارا چنین تنبیهی کردم چون شما درآینده، فرماندار استاندار، وزیر،وکیل می شوید نه ررزمی شما که به راحتی این هندوانه. را می خوردید فردا شتر بابارش می خوردید ازهمین یاد بگیرید هرگز دست به بیت المال ومال حرام نبرید، من طلبه حیرت زده مقابل نظامی نشسته بودم که در اوج تقوا بود که متاسفانه این روزها به دلیل جانبازی زندگی پر ازمرارت ر می گذراندند درحدی که آرزوی مرگ را می کند ومی گوید همسر وفرزندانم ازمراقبت من خسته شدند خاطره سوم؛ باجناب سرهنگ رزمی که ازدوستان شهید صیاد شیرازی بود روزها به خط مقدم می رفتیم ولی ایشان درد مای 45 درجه خوزستان لباس گرم ورزشی زیر لباس فرم ارتشی می پوشید به ایشان گفتم چرا این کا را انجام می دهی، فرمودند من فرمانده لشگرم هرلحظه ممکن است عراق عملیات کند طبعا تلاش من بیشتر می شود وحرارت دمای بدن بالامی رود درچنین شرایطی اگر من این لباس گرم ورزشی را ازبدنم بیرون بیاورم چند درجه حرارت پایین می آید وگرمامرا ازپا در نمی آورد وقدرت مقاومت من بیشتر می شود خاطره چهارم، صبح ساعت شش، 6 هوا پیمای عراقی بالاسر فرماندهی لشگر وهمچنین خط مقدم ظاهرشدند وهمه را بمباران شیمایی کردند، صحنه غم انگیز این بود افسران،درجه داران وَسربازان یکی پس ا زدیگری به زمین می افتاد وکسی قدرت کمک به دیگری رانداشت، بنده وچند نفردیگر خودمان را به آب زدیم وپس ازآن به سر جاده رساندیم وبا ماشین های عبوری به اهواز رفتیم وفورا دربیمارستان بستری شدیم ولی ان صحنه بسیار تلخ هنوز که هنوز است برصفحه ذهنم باقی مانده است ازمظلومیت ملت ما که ا داشتن ماسک محروم بودیم ولی دولت جنایت کارآلمان چنین سلاح مرگباری را دراختیار حزب بعث عراق قرار می داد خاطره پنجم؛ چون آن روز جناب سرهنگ رزمی درتهران بودند ودر لشگر حضور نداشتند بعد از ترخیص ازبیمارستان متوجه شدم ایشان فورا خودشان را به لشگر رساندند، جهت اطلاع ازوضعیت لشکر بعد از شیمایی به لویزان تهران که منزلشان بود به ملاقات ایشان رفتم صحنه های غم انگیزی را روایت کردند یکی از صحنه های غم انگیز درس آموز وتکان دهنده به روایت ایشان این است گفتند(( کنار بدن شهیدی یکی ازافسران رفتم دیدم این شهید روی پیراهننش نوشته است دختر م فاطمه عزیز بسیارتشنه ام خواستم آب بنوشم حیفم امد بالب سیراب سید الشهداء علیه السلام راکه بالب تشنه شهید شده است ملاقات کنم، گفتم آب نمی نوشم تابالب تشنه آن حضرت را ملاقات کنم می فرمود دیدم قمقه همراه ایشان پر ازآب است، نشستم بلندبلند گریه کردم چه شهدای بلند مرتبه ای دفاع مقدس د خودش جا داده است)) ((السّلام عَلیَ الحُسَین (ع) وعَلی عَلِِِّیِ ابن الحُسَین (ع) وعَلی اوْلادِ الحُسَین (ع) و عَلی اَصحابِ الحُسَین (ع)))