eitaa logo
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
5.1هزار ویدیو
327 فایل
'بِسم‌ِربِّ‌المَـہـدے‧عج‧🌸' مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه‌ نمےگیریم✌️🏿 #شہید‌جھادمغنیھ🎙✨ ولادٺ🌤:2مه1991طیردبا،لبنان" عࢪوج🕊:18ژانویه‌2015‌قنیطره،سوریه" نام‌جھادے📿:جوادعطوے" پشتِ‌‌سنگر↶ 『 @jihaad313 』 . . #این‌خانه‌منتظرپسر‌زهرااست♥️:)
مشاهده در ایتا
دانلود
‹ 🪴✨️ › پسردایی‌ شهید جهاد: او عاشق شهدا بود و مدت زیادی را در روضة الشَهيدين می گذراند . پ.ن: حالا خودش یکی از اون شهداست، قشنگه نه؟(: ! ‹ ↵💛 › ⊰ @jahadesolimanie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
~تسلیم نشد … تا آخرین نفس برای حق و حقیقت جنگید و در آخرین لحظات ، خوب می‌دانست که شهید خواهد شد اما آنچه از او به یادگار خواهد ماند ، مقاومت و ایستادگی است . به راستی که شهادت نصیب هر کسی نمی‌شود ! تنها مجاهدان راه خدا و آنان که در راه برقراری عدالت و هموار کردن مسیر ظهور تلاش می‌کنند ، طعمش را خواهند چشید . 🇵🇸| '
''بھ‌نام‌خالق‌مولایمان🧡✨''
"🔗🕊" آخرش.. یک نفر از راه می‌رسد،کـه ‌بـودنش جبران تمام‌نـبودن‌هاست:) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ السلام‌علیڪ‌یاخلیفة‌الله‌فےارضھ..✋🏻- 🌼⃟🔗¦↫ 🌿 - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 『 @jahadesolimanie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀⃟🌧 کنارهرکه‌بودےآیینه‌وار‌تکرار‌میشدن درتو . . عکسےازبہشت‌برایم‌بفرست،کنارآن‌همه خوب‌که‌باتواند♥️ :)) 💛🌱 🌤! - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋 رمان شب 58 "حس دوم" 📑 درخواستِ تحویلِ مدارکم رو به دانشگاه دادم ... باورشون نمی شد میخوام برگردم ایران... هر چند، حق داشتن ... 🔹 نمی تونم بگم وسوسه شیطان و اون دنیای فوق العاده ای که برام ترتیب داده بودن ...گاهی اوقات، ازم دلبری نمی کرد ... 👿 اونقدر قوی که تهِ دلم می لرزید...⚡️ 🇮🇷 زنگ زدم ایران و به زبانِ بی زبانی به مادرم گفتم می خوام برگردم ...📞 اوّل که فکر کرد برای دیدار میام ... خیلی خوشحال شد ...😍 امّا وقتی فهمید برای همیشه است ... حالتِ صداش تغییر کرد ... توضیح برام سخت بود... –چرا مادر؟ ... اتفاقی افتاده؟... 🔷–اتفاق که نمیشه گفت ... امّا شرایط برای من مناسب نیست ... منم تصمیم گرفتم برگردم ... "خدا برای من، شیرین تر از خرماست..." –امّا علی که گفت.... 🔸پریدم وسطِ حرفش ... بغض گلوم رو گرفت... –من نمی دونم چرا بابا گفت بیام ... فقط می دونم این مدت امتحان های خیلی سختی رو پس دادم ... بارها نزدیک بود کل ایمانم رو به باد بدم ...😔 گریه ام گرفت ... - مامان نمی دونی چی کشیدم ... من، تک و تنها ... لِه شدم... 😭 ⭕️ توی اون لحظات به حدی حالم خراب بود که فراموش کردم ... دارم با دلِ یه مادر که دور از بچه اش، اون سرِ دنیاست ... چه می کنم ... و چه افکارِ دردآوری رو توی ذهنش وارد می کنم... 😓 چند ساعت بعد، خیلی از خودم خجالت کشیدم... –چطور تونستی بگی تک و تنها ... اگر کمکِ خدا نبود الان چی از ایمانت مونده بود؟ ... فکر کردی هنر کردی زینب خانم؟...‼️ 💭 غرق در افکارِ مختلف ... داشتم وسایلم رو می بستم که تلفن زنگ زد ☎️ 👨‍⚕دکتر دایسون ... رئیسِ تیمِ جراحی عمومی بود ... خودش شخصاً تماس گرفته بود تا بگه ... دانشگاه با تمام شرایط و درخواست های من موافقت کرده... ✌️🏼برای چند لحظه حس پیروزی عجیبی بهم دست داد ... 😌 🔹امّا یه چیزی تهِ دلم می گفت ... اینقدر خوشحال نباش ... همه چیز به این راحتی تموم نمیشه.... و حق، با حس دوم بود....... 📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
_
خوشا آنان که وقت دادنِ جان.. به جای گریه، خندیدند و رفتتد(: ! سالروز شهادت ؛ 🥀