درکندوکاوِبویِگلِیاس؛بویِعشق...
زینبدمیدویکتنهشد،آبرویِعشق...
سوگندمیخورمبهنامِتویعنی،بهنامِعشق!
برگرد،اصلِمطلبوخاطرنشانِعشق...
اینروزها،بدونِتوشبجلوهمیکنند...
اینآسمان،بدونِتوآوارمیشود...
بایدبیاییازسفر،ایسایهیسپید...
حتیبهشت،بیتوهماننارمیشود...
السَّلامُعَلَیکیاخَلیفَةَاللهِفےارضِھ!
‹ ↵#سلامباباجان🌤 ›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
𖧧 . .🦋
"لَهاعَینانكَأنهاالطنيتةبعدالتوبة"
چشمانیداردانگار،آرامشبعدازتوبهاند..
ـــــ ــ روزتون شہدایی . .𓏲࣪
#کلیـپ #شهیدجھادمغنیھ(: ִֶָ
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
#تفنگ_تو_خالی 🔫🕳 هر چه میگذشت زاویه چرخششان به سمت دوربین متمایل تر شده و گل ها و آیفون هاے مقابل
#تفنگ_تو_خالی 🔫🕳
فضاے معطوف به حیاے پیج ها رنگ و بوے جدیدے گرفته و دیگر مسیر مصونیت حجاب را تلقے نمے کرد.. و این تازه شروع ماجرا بود!
ترکیب چادر مشکی همراه با لاک و دامن قرمز و زرد و.. خط چشم و پوشیه اسفناک ترین تضاد ممکن را به بار آورده بود تا ثابت کند با حجاب هم مے توان زیبا بود!
و عجیب تر آنکه با یقین به تاثیرشان در زمینهے حجاب؛ با پشتکار وصف نشدنے ادامه مے دادند..😐‼️
همین هنگام که در شوک این اتفاق به سر برده و خیال گذرا بودنشان را داشتيم؛پسران مذهبۍ هم شروع به فعالیت کردند😬!
ادامه دارد..
پ.ن:كاملا بر اساس واقعيت!
•✾ کانالشہیدجہادمغنیہ ✾•
𝐉𝐚𝐡𝐚𝐝𝐞𝐬𝐨𝐥𝐢𝐦𝐚𝐧𝐢𝐞
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋
رمان شب #بدون_تو_هرگز 63
"خدای تو کیست؟"
🔵 خنده اش محو شد...
–یعنی ... شما از من بدتون میاد خانم حسینی؟...
🔸 چند لحظه مکث کردم ... گفتنِ چنین حرف هایی برام سخت بود ... امّا حالا...
–صادقانه ... من اصلاً به شما فکر نمی کنم ... نه به شما... که به هیچ شخص دیگه ای هم فکر نمی کنم ... نه فکر می کنم، نه.....
بقیه حرفم رو خوردم و ادامه ندادم ...
💢 دوباره لبخند زد...😊
–شخص دیگه که خیلی خوبه ... امّا نمی تونید واقعاً به من فکر کنید؟...
🔹 خسته و کلافه ... تمام وجودم پر از التماس شده بود...
–نه نمی تونم دکتر دایسون ... نه وقتش رو دارم، نه ...
چند لحظه مکث کردم ...
_ بدتر از همه ... شما دارید من رو انگشت نما و سوژه حرف دیگران می کنید... 😥
🔺–ولی اصلاً به شما نمیاد با فکر و حرفِ دیگران در مورد خودتون ... توجه کنید ... یهو زد زیرِ خنده ... اینقدر شناخت از شما کافیه؟ ... حالا میتونید بهم فکر کنید؟...☺️
❇️ –انسان یه موجودِ اجتماعیه دکتر ... من تا جایی حرفِ دیگران برام مهم نیست که مطمئن باشم کاری که می کنم درسته ...
🔅 حتی اگر شما از من یه شناختِ نسبی داشته باشید ... من ندارم ... بیمارستان تمامِ فضای زندگی من رو پُر کرده ... وقتی برای فکر کردن به شما و خصوصیاتِ شما ندارم ...
🔹حتی اگر هم داشته باشم ... من یه "مسلمانم" ... و تا جایی که یادم میاد، شما یه دفعه گفتید ... از نظرِ شما، خدا ... قیامت و روح وجود نداره...🚫
🔶 در لاکر رو بستم...
–خواهش می کنم تمومش کنید...
و از اتاق رفتم بیرون....
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
_
او بر جامهیِ تن خود مقید بود و جامه اش را از تن دریدند.. این نتیجه قساوت قلب و وحشی گری بود! نه مدنیت..(:
#روحاللهعجمیان🥀
⌈.🌱. @jahadesolimanie⌋
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
_ او بر جامهیِ تن خود مقید بود و جامه اش را از تن دریدند.. این نتیجه قساوت قلب و وحشی گری بود! نه م
و حالا عناصر مدافع آشوب ززآ مثل مهاجرانی در دولت هستند و گمان اینکه خون شهدای مظلوم امنیت ایران از جمله روح الله و آرمان پایمال میشه، زیادی سنگینِ و آزاردهنده است!..
جالبه ها
همینایی که بهشون میگی حجابت رو رعایت کن
میگن تنه خودمه،زندگیه شخصیمه
به تو چه
بعد، اربعین که میشه میگن پولارو بدید فقرا ،
میخوایم طلا بدیم لبنان میگن پس فقرای خودمون چی
اصن به تو چهههه..؟
طلای خودمه دوست دارم بدم؛
پول موکبای اربعینم دوست نداریم بدیم به فقرا
والا
زندگی شخصیمونه😇
جنگم اگه شد خودمون قرار بریم بجنگیم بازم به تو چه؛
سِیلم که میاد باز خودمون گروه جهادی راه میندازیم
کلا ب شما چه ازین به بعد ..!
30.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️X SUNAMY⁶
•
مستندایکسونامی، خاطراتیڪپورناستار'.. +شماصدایمنروازبزرگترینصادرکنندهیآزادی🗽درجهانمیشنوید❕『+هیچصدایاعتراضـی،بلندترازبه سخرهگرفتنفرهنگسنتـیموجود،نیست❗️』 #نهبهروابطحرام❌ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 「ⓙⓐⓗⓐⓓ」
•💛•
و آنگاه که تنها شدی و در جست و
جوی تکیه گاه مطمئنی هستی
بر من توکل کن .
_سورهنمل۱۵۹
🔗⃟♥️|#آماجعشق
『 @jahadesolimanie 』
به گفتهی دانشجوها و افراد حاضر در صحنه، دانشجویی که تو دانشگاه علوم تحقیقات برهنه شده بود، اول به دلیلی نامشخص شروع به فیلم گرفتن از کلاسها کرده و بعد از اعتراض به این کارش، تو محوطه دانشگاه برهنه میشه و بعد از این اتفاق پلیس وارد ماجرا میشه و با تحویل به کلانتری و بررسی بیشتر طبق گفته محجوب «مسئول روابط عمومی دانشگاه آزاد»، مشخص میشه که این دانشجو که مادر دو تا بچه بوده و با همسر سابقش مشکل داشته و ازش جدا شده ؛ بدلیل مشکلات خانوادگی و اجازه نداشتن برای دیدن بچههاش تحت فشار روحی شدید بوده...
اجازه ندید رسانههای اپوزیسیون طبق معمول با دروغگویی درمورد این اتفاق داستانسازی کنن!
آدم✍🏻
⌈ @jahadesolimanie ⌋
یافاطِرُبِحَقِّفاطمهعَجِّلْلِوَلیِّکَالْفَرَجَ
او اگر یک دیپلمات نبود، یک مبارز در عرصههای جنگ نظیر فرمانده شهید قاسم سلیمانی میشد. او دیپلماتی مجاهد بود که تمامی محافل فرماندهی جبهههای مقاومت از لبنان گرفته تا سوریه، عراق، یمن و فلسطین او را میشناختند.همواره بین کشورهای مختلف اسلامی و بینالمللی تردد داشت و هیچ خستگی به خود راه نمیداد و تمامی پتانسیلها را برای توقف جنگ و تجاوز به غزه و نسلکشی مردم این کشور از سوی صهیونیستها و تروریستهای جهانی، بسیج میکرد.روزهفتم:شهیدحسینامیرعبداللهیان
ما منتظرِ مَقدم مستانهی اوییم
جز مهدیِ زهرا(س) بهخدا هیچ نخواهیم
السَّلامُعَلَیکیاخَلیفَةَاللهِفےارضِھ!
‹ ↵#سلامباباجان🌤 ›
𖧧 . .
قسم به حق که شهادت سزای خوبان است!
ـــــ ــ روزتون شہدایی . .𓏲࣪
#شهیدجھادمغنیھ(: ִֶָ
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
_
* جهاد فرزند کیست؟
حاج عماد را بیشتر بشناسیم🌱!
خلاصه ای از زندگی خانواده مغنیه✨️
حاج فائز مغنیه از اهالی شهرک «طَیردِبّا» در حومه شهر صور در جنوب لبنان بود. در دوران جوانی شغل اغذیهفروشی را پیشه خود کرده بود، وی از مبارزان حزب الله و فعالان جبهه مقاومت به شمار می آمد، حاج فائز با بانو آمنه سلامه ازدواج کردند که ثمره این ازدواج سه پسر به نامهای عماد، جهاد، فؤاد و دو دختر به نام های ناهده و زینب بود.
خانواده مغنیه از شیعیان لبنان و خانواده ای متدین بودند .
جهاد در سال ۱۳۶۳ شمسی در عملیاتی علیه رژیم اشغالگر به شهادت رسید و فواد دیگر برادر عماد در یک عملیات جاسوسی توسط نیروهای موساد به شهادت رسید،..
● اما عماد مغنیه
خانواده عماد مغنیه پس از مدتی از صور به جنوب بیروت نقل مکان کردند و در این منطقه بود که عماد، تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را گذراند و پس از آن به دانشگاه امریکایی بیروت (AUB) وارد شد.
او در سن ۱۶ سالگی به جنبش فتح پیوست و به دلیل رشادت ها و توانایی هایی که از خود نشان داد به عنوان محافظ شخصی یاسر عرفات انتخاب شد؛ با تشکیل حزب الله..
ادامه دارد .
"📻"#روایتعمـاد
¦ᎫᎯᎻᎯᎠS᥆ᏞᎥᎷᎯNᎥᎬ¦
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋
رمان شب #بدون_تو_هرگز 64
"جراحی با طعمِ عشق"
📣🗓 برنامه جدید رو که اعلام کردن، برق از سرم پرید ...شده بودم دستیارِ دایسون...😳😫
انگار یه سطل آب یخ ریختن روی سرم
... باورم نمی شد ... کم مشکل داشتم که به لطفِ ایشون، هر لحظه داشت بیشتر می شد ... دلم می خواست رسماً گریه کنم 😢
⭕️ برای اولین عمل آماده شده بودیم ... داشت دست هاش رو می شست ... همین که چشمش بهم افتاد با حالتِ خاصی لبخند زد ... ولی سریع لبخندش رو جمع کرد...
–من موقع کار آدمِ جدّی و دقیقی هستم...🤓 و با افرادی کار می کنم که ریزبین، دقیق و سریع هستن ... و...
🔹داشتم از خجالتِ نگاه ها و حالت های بقیه آب می شدم ... زیرچشمی بهم نگاه می کردن ... و بعضی ها لبخندهای معناداری روی صورت شون بود...😓
🔸چند قدم رفتم سمتش و خیلی آروم گفتم...
–اگر این خصوصیاتی که گفتید ... در موردِ شما صدق می کرد ... می دونستید که نباید قبل از عمل با اعصابِ جراح بازی کنید ...حتی اگر دستیار باشه...✔️
💢 خندید ... سرش رو آورد جلو...
–مشکلی نیست ... انجامِ این عمل برای من مثل آب خوردنه ... اگر بخوای، می تونی بایستی و فقط نگاه کنی...☺️😌
🔷 برای اولین بار توی عمرم، دلم می خواست ... از صمیمِ قلب بزنم یه نفر رو لِه کنم...😒
🔺 با برنامه جدید، مجبور بودم توی هر عملی که جراحش، دکتر دایسون بود ... حاضر بشم ...
✅ البته تمرینِ خوبی هم برای صبر و کنترلِ اعصاب بود ... چون هر بار قبل از هر عمل، چند جمله ای در موردِ شخصیتش نطق می کرد ... و من چاره ای جز گوش کردن به اونها رو نداشتم....!
🏩 توی بیمارستان سوژه همه شده بدیم ... به نوبتِ جراحی های ما می گفتن ... جراحی عاشقانه......💉❣
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
•• . + سیصد و سـیزده روز با امیـرالمـومنیـن، مولاعلیعلیهالسلام🌱✨ روز ششم : من که غیبت نمیکنم، فق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••
.
+ سیصد و سـیزده روز با امیـرالمـومنیـن، مولاعلیعلیهالسلام🌱✨
روز هفتم : تیر رفته برنمیگردد به آغوش کمان..، کلامت را بسنج!(:
منبع: میزانالحکمه،جلد۱۰،ص۲۶۴
⊰🔏⊱|#ایلیا¹¹⁰
مقر نظامی؟ پالایشگاه؟
شاید.. ولی هدف اصلی دشمن، نابودی خانواده است!(:
|@jahadesolimanie|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰🥀⊱
بعد تشییع پیکر رسول از مقبرة الشهداء سریع خودمو رسوندم به ماشین،یه دفعه روح الله رو با خانمش دیدم گفت: جا داری منم بیام بهشت زهرا؟با خانمم هستم گفتم: آره داداش... با خانمش اومدن جلو نشستن! جاشون یکم تنگ شد ناراحت شدم روح الله گفت: خبر نداشتم رسول شهید شده موبایل هم نداشتم تو دانشکده بودم یکی از بچه ها گفت محمدحسن خلیلی شهید شده منم که به اسم رسول میشناختمش زیاد دقت نکردم رفتم آشپزخونه دانشکده غذا بگیرم یهو عکس رسول رو دیدم رو دیوار غذا خوری... رعشه افتاد به بدنم ، بغض کردم ، میخواستم بشینم زمین گریه کنم یاد بار آخری افتادم که من و رسول و صابر افطاری اومدیم خونتون چقدر اون شب خوش گذشت من که پشت فرمون بودم برگشتم نگاهش کردم،وقتی داشت اینارو میگفت خودشو نگه داشته بود گریه نکنه جلو بقیه... روح الله خیلی رسول رو دوست داشت بارها میومد پیشم میگفت فلانی سفارش منو بکن رسول بهم کار خنثی سازی بمب یاد بده گفتم: داداش این همه کار بلد تو تشکیلات هست برو پیش اونا گفت: میخوام از رسول کار یاد بگیرم رسول یه چیز دیگه است... روح الله انقدر رسول رو دوست داشت آخرش هم همسایه اش شد. ۰#شهیدانه♥️" #سالروز_شہادت🕊" #شهیدروحاللهقربانی🌦" 『 @jahadesolimanie 』 https://eitaa.com/rasoulkhalili