eitaa logo
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
5.1هزار ویدیو
327 فایل
'بِسم‌ِربِّ‌المَـہـدے‧عج‧🌸' مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه‌ نمےگیریم✌️🏿 #شہید‌جھادمغنیھ🎙✨ ولادٺ🌤:2مه1991طیردبا،لبنان" عࢪوج🕊:18ژانویه‌2015‌قنیطره،سوریه" نام‌جھادے📿:جوادعطوے" پشتِ‌‌سنگر↶ 『 @jihaad313 』 . . #این‌خانه‌منتظرپسر‌زهرااست♥️:)
مشاهده در ایتا
دانلود
سید حسن نصرالله: دشمن در رسیدن به تمام اهدافش شکست خورد دبیرکل حزب الله لبنان: 🔹سید بدرالدین نماینده ما در نبرد در سوریه در کنار ارتش سوریه و برادران ایرانی و گروههای مقاومت بود. 🔹مشکل سوریه برای پروژه و طرح آمریکایی سعودی این بود که خارج از سیطره آمریکایی اسرائیلی بود. 🔹سوریه مشکل بزرگی برای پروژه آمریکایی، اسرائیلی، سعودی که هدف از آن تحمیل سلطه بر منطقه است، به شمار می رود. 🔹هدف از پروژه آمریکایی، اسرائیلی سعودی این بود که سوریه از فلسطین و جولان دست بکشد و چشم پوشی کند. 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
✍بهجت عارفان؛ هر کس می‌خواهد در کارش گره نیفتد و به هر آنچه می‌خواهد برسد زیاد استغفار کند اگر جواب نداد پاسخگویش من هستم 📚 توصیه‌های بهجت 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
شهید : 📌ما در قبال تمام ڪسانی که راه را کج میروند مسئولیم... حق نداریم با آنها برخورد تند کنیم... از ڪجامعلوم ڪه ما در انحراف اینها نقش نداشته باشیم... 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
🌹 یکی از شهدای حادثه کنارک که در روز تولدش به شهادت رسید. «سیدمنصور موسوی‌نژاد» اهل دهستان نظر آقای دشتستان استان بوشهر، از شهدای ارتش در کنارک بود که در روز تولدش به شهادت رسید. او متولد ۲۱ اردیبهشت ۶۹ بود که روز ۲۱ اردیبهشت ۹۹ هم به شهادت رسید. ❤️ 😔 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
میگفت : تو سوريه وقت خواب ندارم . وقتى هم مى خواهم بخوابم از شدت خستگى نمى توانم بخوابم، انگار يک لشكر مورچه دارند از پاهايم بالا مى آيند!🍃 پ.ن:حواسمون هست؟ شهدااینجور برای ظهور کارکردن... ماکجاییم؟؟؟ 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
🌼🌱 جوري زندگي‌ کن‌ کَـــسانے ‌کـ تو را‌ ميےشِناسَند‌ اما خُدا را ‌نمے‌‌شِناسَند ! بـ‌ واسطه‌ ے ‌آشنایے‌ با تـو‌ با‌ آشنا ‌شَوَند🌱 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
ناصرالدین شاه در بازدید از اصفهان با کالسکه سلطنتی از عبور می‌کرد که چشمش به ذغال‌فروشی افتاد. مرد ذغال‌فروش فقط یک به پا داشت و مشغول جدا کردن ذغال از خاکه ذغال‌ها بود و در نتیجه گرد ذغال با بدن عرق کرده و عریان او منظره وحشتناکی را بوجود آورده بود. ناصرالدین‌شاه سرش را از کالسکه بیرون آورده و ذغال‌فروش را صدا کرد. ذغال فروش بدو آمد جلو و گفت: «بله قربان.» ناصرالدین شاه با نگاهی به سر تا پای او گفت: «جنهم بوده‌ای؟» ذغال فروش گفت: «بله قربان!» شاه از برخورد ذغال‌فروش خوشش آمده و گفت: «چه کسی را در دیدی؟» ذغال‌فروش حاضر جواب گفت: «اینهائیکه در رکاب اعلاحضرت هستند همه را در جهنم دیدم.» شاه به فکر فرورفته و بعد از مکث کوتاهی گفت: «مرا آنجا ندیدی؟» ذغال‌فروش فکر کرد اگر بگوید شاه را در جهنم دیده که ممکن است دستور قتلش صادر شود، اگر هم بگوید که ندیدم که حق مطلب را اداء نکرده است. پس گفت: «اعلاحضرتا، حقیقش این است که من تا نرفتم!» 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
⭕️ انتشار تصویر سند گزارش پنتاگون درباره تلفات حمله سپاه به عین الاسد : 🔺۱۳۹ کشته و ۱۴۶ مجروح ، خسارت ارتش آمريكا در پايگاه عين الاسد، از سردرد چند سرباز بسيار فراتر است 🔺حمله به عين الاسد نه تنها انتقام خون شهيدان سليمانى و ابومهندس و همراهان، مبتنى بر توانايى و اصول اخلاق نظامى بود، بلكه نقطه عطفى در حفظ اقتدار ملى ايران به شمار مى آيد ترامپ ظاهرا دروغ گفته است 🔺این گزارش مربوط به ۱۳ ژانویه(۲۳ دی ۱۳۹۸) است. 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Joze20.mp3
3.95M
جزء بیستم 🎵 تند خوانی قرآن (تحدیر) 📌 استاد معتز آقایی 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
fadaeian-haftegi951226 (5)-2.mp3
10.13M
🎧🎤🎧 تو زینبیه قیامته پس کی نصیبم شهادته .. 🎤🎤 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
#بسم_رب_الحسین 💓 📚 رمان اجتماعی-سیاسی #نقاب_ابلیس 😈 👈تحلیلی موشکافانه در رابطه با فضای مجازی و فرق
💓 📚 رمان اجتماعی-سیاسی 😈 👈 تحلیلی موشکافانه در رابطه با فضای مجازی و فرقه های ضاله به ویژه ...👌 ✍️نویسنده: : (الهام) کتاب‌هایی که داده هم بیشتر درباره سکولاریسم است و از زبان اندیشمندان خارجی و معدودی مثلا اندیشمند ایرانی، تلاش دارد اثبات کند دین یک تجربه و احساس شخصی است نه نیاز جامعه! بعد هم خیلی نرم به تبلیغ و ترویج عقاید بنیادین بهاییت مانند میثاق و مظهر الهی و... می‌پردازد (به دلیل خطر شدید انحراف این کتب ضاله، از نامبردن آنها معذوریم). اصلا دردمان همان وقت شروع شد که دین را از زندگی‌مان کنار زدیم و الان به جایی رسیده‌ایم که باید توی سرمان بزنیم و بگوییم چرا انقدر آمار افسردگی در جوامع مدرن بالا رفته؟ دلیلش هم واضح است. دین را اگر از جامعه حذف کرد، کفاف نیازهای فردی را هم نمی‌دهد؛ چون انسان درون غار زندگی نمی‌کند که فقط نیاز فردی داشته باشد! با وجود اینکه مطمئن شده‌ایم خانم حسینی سعی دارد عقاید بهایی را به شکلی فریبنده به خورد مردم بدهد، چندان ناامید نیستیم. مریم برای عادی کردن ماجرا، چندبار دیگر هم به مراسم می‌رود، اما درحال طراحی سوالات مسابقه کتاب‌خوانی هستیم. پول هم از نذرها و کمک‌های مردم جور شده و توانسته‌ایم تعداد قابل توجهی کتاب بخریم. مریم تمام وقتش را گذاشته تا کتاب را خلاصه کند و بریده‌های کتاب را به صورت بروشور چاپ کنیم. در کل، با هزار و یک بدبختی بسته فرهنگی مختصری آماده کرده‌ایم برای بیست و هشت صفر. سعی کرده‌ایم شبهات را تا جایی که شده به زبان ساده پاسخ بدهیم. مصطفی جعبه‌ها را پشت صندوق عقب ماشین پدرش -که الان دست ماست- می‌گذارد و مریم صندلی عقب می‌نشیند. راه می‌افتیم برای پخش بسته. در خانه‌ها را می‌زنیم و ضمن تسلیت ایام، درباره مسابقه کتاب‌خوانی توضیح می‌دهیم. چند کوچه پایین‌تر که می‌رویم -حوالی خانه همان مثلا مادر شهید- خانمی با گرفتن بسته می‌پرسد: -ممنون ولی دیروز بهم کتاب دادین. بی آن که بخواهم، اخم‌هایم درهم می‌رود؛ اما سعی دارم عادی جلوه دهم و به زور می‌خندم: -ما امروز شروع کردیم به کتاب دادن. کی کتاب بهتون داد؟ -گفتن از طرف موسسه (...) اومدن. می‌گفتن یه موسسه خیریه‌ست و اینا. خدا خیرشون بده، یه صدقه‌ای هم دادم که بدن به بچه‌های بی بضاعت. -شما ازشون کارت خواستین؟ -نه... می‌گفتن برای فقرای اقلیتهای مذهبی هم کمک جمع می‌کنن. خمس و زکات و فطریه هم می‌گیرن. حس می‌کنم شاخ‌هایم درحال روییدن است. تعجبم را به روی خودم نمی‌آورم چون باید زیر زبانش را بکشم: -آفرین... حالا چی دادن بهتون؟ -چه میدونم مادر... بذار برم بیارم. خداراشکر که همکاری می‌کند. می‌رود و چندلحظه بعد با یک کتاب برمی‌گردد. کتاب باریکی است. با خواندن عنوان کتاب، چشمانم از حدقه بیرون می‌زند. یکی از ضاله‌ترین کتاب‌هایی که به مریم هم داده بود؛ وای من! باید بر خودم مسلط شوم. آرام می‌پرسم: - به همه همسایه‌ها میدادن؟ -آره. گفتن هدیه‌ست. -آهان... حالا شما این هدیه ما رو هم بگیرین بخونین... ما از طرف مسجدیم؛ ولی حاج خانم، هرکسی اومد گفت از موسسه خیریه‌ام اول مدارکش رو دقیق ببینین. چون من چیزی درباره این موسسه نشنیدم و فکر نکنم معتبر باشن. -خدا خیرت بده دخترم. بیا، این کتابش رو بگیر، ببین چیه؟ یه موقع حرفای ضاله نداشته باشه! خدا به چنین آدم‌های هوشیاری خیر بدهد. لبخند می‌زنم و تشکر می‌کنم که حواسش هست هرکتابی ارزش خواندن ندارد! ... 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie